از اهالی برترینها خواستهایم، هر کدام از فیلمی بنویسند که تاثیری خاص روی نگرششان گذاشته، در اولین سری از این مطالب به سراغ جناب آقای سیامک رحمانی رفتهایم
برترینها: از اهالی برترینها خواستهایم، هر کدام از فیلمی بنویسند که تاثیری خاص روی نگرششان گذاشته، در اولین سری از این مطالب به سراغ جناب آقای سیامک رحمانی رفتهایم، او «توت فرنگی و شکلات» را انتخاب کرده و در نوشته زیر توضیح داده که دقیقا چه تاثیری از این فیلم گرفته:
«فیلم دیدن آداب دارد. به گمانم حال آدم در زمانی که فیلم مهمی را تماشا میکند خیلی تعیینکننده است. این که چه وقتی از روز در کنار کی و با چه حالی فیلم را میبینید. این که قبل از تماشای فیلم چی خوردهاید. خستهاید یا سرحال. بیمارید یا نه. این که هوا مطلوب است یا زیادی سرد یا گرم است. صندلیتان سفت است یا راحت. جوان هستید یا پا به سن گذاشتهاید. فیلم را در سینما میبینید یا روی صفحه کوچک. ممکن است این حرفها زیادی هرمنوتیکی به نظر برسد. همشهری کین اورسن ولز همیشه همان فیلم و همان نما و همان دیالوگهاست. ولی باور کنید هر بار هر کسی آن را نگاه میکند با تجربه منحصر به فردی مواجه است. برای همین هم، تماشای فیلمی که میخواهم بگویم به شدت متاثر از همه این شرایط، یکی از جادوییترین تجربههایم بوده است؛ در مقابل پرده بزرگ سینما. خارج از ایران. بین عدهای دانشجوی احتمالا چپ و هنردوست با تیپ و قیافههای خاص. تماشای فیلمی به زبان اسپانیایی با زیرنویس انگلیسی.
فیلم «توت فرنگی و شکلات»، ساخته توماس کوتییرز آلئا، کارگردان کوبایی سال 1993 ساخته شد و من آن را فروردین 1376 دیدم. یعنی سه چهار سال پس از ساخت. فیلمی که به دلیل همه آن شرایطی که گفتم، به دلیل زمان خاصی که میشود دربارهاش داستانها نوشت و در سن و باورهایی که داشتم، ناگهان توفان به پا کرد. با نشان دادن وجهی متفاوت از کوبا و آدمهایش بسیاری از باورهایم را زیر سوال برد.
چون فیلم در ایران کمتر دیده و شناخته شده، مختصر اشاره کنم که از شرایط و چالشی در کوبا حکایت میکند که برای ما کاملا بیگانه بود و هست. ما که تصوری کاملا متعارف از این کشور انقلابی و ضدامپریالیست داشتیم و شاید داریم. اختلاف بین جوانان پرشور مومن به کاسترو و ایدهآلگرا با آنها که دنبال زندگی شاد و عادی و رفاه هستند. عاشق و شیفته لذتهای کوچک و سادهای که در دنیا در دسترس است. این چالش در دنیای تمایلات آنها هم هست. آدمهایی که در زندگی و غرایز انسانی، تمایلاتی نرمال و رایج دارند و کسانی که نه. موضوعی که در آن زمان طرحش آوانگارد و خاص بود و اسم توتفرنگی و شکلات هم در فرهنگ زبانی گویای همین تفاوتهاست.
این همه ایده و تصویر متفاوت برای یک ایرانی جوان که تازه داشت نسیم تغییرات اجتماعی را حس میکرد، در آن فضا و شرایط سوررئالگونه، برایم از یاد نرفتنی است و تاثیرش همچنان تازه است.
پ.ن: تا جایی که میدانم فیلم هنوز زیرنویس نشده و نشنیدهام اکرانی عمومی در ایران داشته باشد که با توجه به محتوایش عجیب هم نیست. امیدوارم روزی ببینیدش و بتوانید لذت ببرید.
توضیح درباره تیتر: منظور از قتل در تیتر، مرگ آرمانهایی تبلیغی کاسترو در باور برخی از دوستداران او بوده است
پاسخ ها