در ازدواج های مجدد با وجود فرزند معمولا کودکان احساس طرد شدن می کنند و حضور فرد جدید در خانواده باعث آزار و اذیت روحی او می شود.
برخی از افراد مدتی پس از ازدواج و تولد فرزند از همسر خود جدا می شوند که علت این جدایی می تواند فوت همسر و یا طلاق باشد . این افراد پس از گذشت مدتی برای رهایی از تنهایی و پرکردن جای خالی والد غایب برای فرزندشان تصمیم به ازدواج مجدد می گیرند .
اشخاصی که می خواهند با فرد بچه دار ازدواج کنند، با تصورات واهی و اشتباه به زندگی و موقعیت جدید وارد می شوند و مشکل از جایی آغاز می شود که این فرد ، رفتار محبت آمیز و مناسبی با فرزند طرف مقابل ندارد و محیط آرامش بخش خانواده را برای افراد خانواده جدید به خصوص کودکان به محلی آشفته و پر تنش تبدیل می کند.
بنابراین اگر همسر شما یا خودتان بچه ای از ازدواج قبلی خود دارید راه و روش رفتار با این فرزند تاثیر بسزایی در زندگی شما خواهد داشت ، پس همواره زندگی خانوادگی را با رفتارهای مناسب به سمت و سوی مثبت و موفق هدایت کنید.
خانواده تنها نهادی است که انسان ها پس از گذراندن یک روز خسته کننده به آن پناه می برند و با همدلی با اعضای خانواده از مشکلات، رنجها و خستگی های بیرون به آرامش می رسند. بعد از تولد فرزند این نهاد بزرگتر شده و با وجود کودک و ایجاد دلبستگی و وابستگی بیشتر شاداب تر می شود .
اما متاسفانه گاهی به علت فوت همسر و یا طلاق و جدایی مشکلاتی در خانواده ایجاد می شود که یکی از والدین تصمیم می گیرد برای برطرف شدن این مشکلات و پرکردن جای خالی والد غایب برای فرزندشان دوباره ازدواج کند و دست به انتخاب همسر می زند اما متاسفانه برخی از این انتخاب ها اشتباه است و باعث لطمه زدن به روحیه فرزند می شود.
شرایط زندگی با زن یا مردی که قبلا ازدواج کرده و از زندگی قبلی اش فرزندی به یادگار دارد، با یک فرد تنها کاملا متفاوت است اما برخی از افراد با تصورات واهی و اشتباه به زندگی و موقعیت جدید وارد می شوند. افرادی که از زندگی قبل خودشان فرزندی دارند قبل از آنکه نقش همسری را برعهده بگیرند، یک پدر یا مادر هستند و باید به خوبی وظایف این نقش را بر عهده بگیرند.
برخی از این افراد که با ازدواج فکر می کنند باید همسرشان به آنها بیش از کودک خود توجه کند با دیدن توجه های همسر به فرزندش حسادت می ورزند و با کوتاه فکری و سطحی نگری به تحقیر کودک بی پناه و یا تبعیض بین فرزند همسر می پردازند و به جای اینکه درصدد رفع ناراحتی ها و آزردگی های این کودکان و از بین بردن بغض های پنهان و آشکارشان باشند، دل کودک را می شکنند و زندگی را برای او سخت و دلش را پر از کینه و خشم می کنند.
این افراد به درد همسری نمی خورند زیرا به جای اینکه برای همسر خود حامی و پشتیبان باشند ، با کارهای خود محیط خانواده را با تنش روبرو می کنند و با رفتارهای ناملایم و کودک آزاری های بی رحمانه و به دور از انسانیت خود، دغدغه ای جدید و بزرگ برای همسرشان بوجود می آورند و خود را از چشم همسرشان می اندازند طوری که همسر آنها برای آرامش کودک خود طلاق و جدایی را ترجیح می دهد.
با این کودکان با محبت برخورد کنید
بعضی از افراد که به زندگی فردی که از ازدواج قبلی خود فرزندی دارد پا می گذارند توقع دارند یک زندگی معمولی و عاشقانه را دارند و درک مسئولیت همسرشان در قبال فرزندش برای آنها سخت است.
بنابراین با حسادت های بی مورد و بی صبر و حوصلگی انگ نامادری یا ناپدری ای خشن و بی رحم را به خود نسبت می دهند و غم چشمهای کودکی معصوم را نادیده می گیرند و با دست کم گرفتن قدرت لبخند، لمس و کلمات مهرانگیز زندگی مشترک خود را با تنش روبرو می کنند و رفتارهای نامناسب خود، بی مهری و کینه توزی را به یک کودک می آموزند.
توصیه می کنیم این افراد با صبر از دلربایی های کودکانه فرزند همسرشان برای شیرین کردن زندگی مشترکشان استفاده کنند و همواره انسانیت و عشق را سرلوحه زندگی خود سازند زیرا ما به این دنیا آمده ایم تا ایمان، نیکی، صمیمیت و دوستی را با یکدیگر تقسیم کنیم .
اگر همسرتان را دوست دارید به طور عادی فرزندان او را که حاصل ازدواج و زندگی گذشته اش هستند نیز دوست خواهید داشت. چنانچه همسرتان ملاحظه کند فرزندش مورد علاقه و احترام اوست، روی نگرش و علاقه مندی او نسبت به همسر دوم اثر مثبت و سازنده ای دارد. این را به یاد داشته باشید که کودکان، امروز نا توانند و فردا در دوران پیری و سالمندی ما به آنان نیازداریم.
احساس طرد شدن با ورود فرد جدید
وقتی که در خانواده ای کودک متولد می شود ، او از بدو تولد مورد توجه پدر و مادر قرار می گیرد و وابستگی شدیدی نسبت به هر کدام از آنها پیدا می کند و در دامان والدینش به آرامش می رسد.
محبت و مهربانی والدین سبب می شود که کودکان نتوانند از والدین خود دل بکنند و نبود آنها را تحمل کنند. به همین دلیل در صورتی که از والدین خود به دلیل فوت یکی از آنها و یا جدایی آنها از یکدیگر جدا می شوند همچنان به بازگشت او امیدوارند و نمی توانند کسی را به جای والدینشان بپذیرند بنابراین با ازدواج مجدد والدین خود دچار مشکل می شوند.
هنگامی که پدر یا مادر این کودک ازدواج می کنند کودک نمی تواند کسی را جای والد خود بپذیرد و نسبت به او گارد می گیرد همین امر سبب می شود که فرد جدید بی صبر و تحمل شده و بد رفتاری با کودک را پیشه بگیرد .
در چنین دعوایی که یک طرف آن کودک دارای فشار روانی شدید و دور مانده از عزیزش است و طرف دیگر آن فرد بزرگسال و فهیم است، این فرد جدید خانواده باید با صبر و بردباری، با کودک آسیب دیده همدلی و مهربانی نماید و در خانه آرامش روانی به وجود آورد .
همچنین وقتی فرد جدیدی به خانواده اضافه می شود آنطور که پیش از این هم در فان گفتیم کودک احساس نا امنی، طرد شدن و فراموش شدن می کند زیرا توجه والد خود را معطوف به او می بیند. کودک این احساس بد و ناخوشایند را با رفتارهای ناهنجار به والد خود ابراز می کند زیرا او را در پیدایش این حس مقصر می داند.
روان رنجوری ناشی از بداخلاقی دوره کودکی
کودکان روح لطیف و پاکی دارند و خوبی و بدی کردن را از اطرافیان خود یاد می گیرند . در کودکی رشد فرآیند ذهنی و بدنی خیلی مهم است و کودکان عشق ورزیدن بر انسان را از پدر و مادرشان یاد می گیرند.
اگر افراد در سنین کودکی و نوجوانی دوره پرتنشی را با یک ناپدری و یا نامادری گذرانده باشند در آینده در ارتباط برقرار کردن با دیگران دچار مشکل می شوند و نمی توانند ارتباط سالم و موثری برقرار کنند و در آینده به فردی ضد اجتماع و روان رنجور تبدیل می شوند زیرا رفتار انسانها بازتابی از شیوه برخورد دیگران با آنها در کودکی است.
عدم برطرف شدن نیاز عاطفی کودک در محیط خانواده ، سبب فاصله گرفتن فرزند از خانواده و روی آوردن او به افراد دیگر و گروه های ناخلف برای ارضای نیازهای عاطفی می شود. این افراد به دلیل نیاموختن حس انسان دوستی در کودکی به فرد بزهکاری تبدیل می شوند که انتقام ناخشنودی وعذابهای دوره کودکی خود را افراد جامعه می گیرند زیرا بداخلاقی ها و کودک آزاریهای اطرافیان در کودکی، سبب بزهکاری در بزرگسالی می شود.
پاسخ ها