فان💟 سرگرمی، خنده، موفقیت

فان💟 سرگرمی، خنده، موفقیت

فال روزانه، فال ازدواج، سبک زندگی، موفقیت و ثروت، خنده بازار 🎊🎉 مجله سرگرمی "فان" با جذاب‌ترین مطالب با آپدیت روزانه برای شما
توسط ۳۵ نفر دنبال می شود
 ۱۱ نفر را دنبال می کند

سرنوشت عجیب لژیونر فوتبال ایران: به اسکاتلند رفتم تا پیشرفت کنم

هفته سیزدهم رقابت‌های لیگ برتر در حالی امروز پیگیری می‌شود که در یکی از مهم‌ترین تقابل‌ها، استقلال، صدرنشین لیگ، پیش از بازی‌های این هفته، باید در ورزشگاه آزادی، در آخرین بازی، به مصاف نساجی برود.

روزنامه اعتماد: پدرام اردلانی یکی از بازیکنان فوتبال کشورمان است که دوست داشت استعداد و توانایی‌هایش در فوتبال بی‌ثمر نباشد و برای همین هم ۲۰ سال قبل برای ادامه فوتبال به همراه پدرش راهی اسکاتلند شد و امیدوار بود روزی از سوی کی‌روش سرمربی پرتغالی وقت تیم ملی به اردوی بزرگسالان دعوت شود.

اردلانی فوتبال خود را با سایپا آغاز کرد و در حال حاضر هم در اسکاتلند به سر می‌برد. او برای رسیدن به اهداف فوتبالی‌اش شرایط سختی را سپری کرد و سالیان زیادی را دور از مادر و خواهرش سپری کرد و تا حدودی هم‌ موفق بود اما سرنوشت فوتبالی برای او آن طور که دلش می‌خواست، پیش نرفت. وی در جوانی و قبل از اینکه به آربورات بپیوندد با تیم‌های سلتیک و کیلمارنوک تمرین کرد و تنها مشکلات مربوط به پروانه کار مانع از حضور او در یکی از این دو تیم مطرح شد.

سرنوشت عجیب لژیونر فوتبال ایران: به اسکاتلند رفتم تا بتوانم پیشرفت کنم

اردلانی ‌در این‌خصوص‌ گفت: من شش ماه با سلتیک و کیلمارنوک تمرین کردم و «تامی برنز» تمایل داشت که به عضویت سلتیک درآیم اما مشکلات مربوط به پروانه کار مانع از حضورم در این تیم شد. آنها از من خواستند تا زمان حل این مشکل به کویینز پارک رنجرز بروم اما «پاتریک تیستل» مرا به خدمت گرفت. من برای تیم جوانان آنها بازی کردم و سپس به آربورات رفتم.

پدرام پس از آنکه در اسکاتلند‌ به دلیل عدم کسب پروانه کار نتوانست به فوتبال حرفه‌ای خود ادامه بدهد راهی ایران‌ شد و پیراهن استقلال اهواز را بر تن ‌کرد اما در لیگ‌ داخلی هم درگیر ‌مسائل خارج ‌از مستطیل سبز شد!

از خودت بگو؛ از کجا فوتبال خودت را شروع کردی؟

اگر بخواهم ‌بگویم ‌باید به اندازه‌ 20 سال حرف بزنم! اما خیلی خلاصه بگویم‌ درسن ۱۵ سالگی ‌به همراه پدرم‌ از ایران خارج شدیم و تا قبل از آن‌ در ایران عضو‌ نوجوانان سایپا بودم.

از مربیانت در پایه‌ها بگو؟

مربیان مطرح‌ من در آن زمان مرتضی یکه بود و سیدمهدی ابطحی که ‌به او‌ خیلی مدیونم. ابطحی به ‌من می‌گفت تو‌ به قدری‌ توانایی داری که در ۱۷ یا ۱۸ سالگی باید در تیم‌ملی بازی کنی!

بعد چی شد؟

خب به همراه پدر به بریتانیا آمدیم و در کشور اسکاتلند و شهر گلاسکو‌ مستقر شدیم. هدف و آرزوی من فوتبال بود و با این تفکر که در اروپا فقط مسائل فنی مهم است و تصوراتی که شاید همه ما در ایران از اروپا داشته باشیم‌. همین الان ‌هم خیلی‌ها که در ایران هستند، ‌فکر می‌کنند در اروپا پر از انصاف و عدالت است در حالی که برای من این طور نبود. من از پایه‌ها و آماتورها شروع کردم و سرعت پیشرفتم خیلی بالا بود و در اینجا اعلام پناهندگی کردیم و پس از مدتی استعدادیاب‌های سلتیک که بازی‌هایم را زیر نظر داشتند، انتخابم کردند و به این باشگاه رفتم. به سلتیک رفتن خیلی کار سختی است اما برای من خیلی سریع این اتفاق افتاد. شاید یک سال یا یک سال و نیم بعد از ورودم به اسکاتلند. اما بعد از حضور در سلتیک‌ اتفاقات ‌بدی برایم رخ داد که من را از اهدافم دور کرد.

چه اتفاقاتی؟

خب از ۱۶ یا ۱۷ سالگی تا ۲۰ یا ۲۱ سالگی اوج فوتبالی یک فوتبالیست است و برای یک بازیکن خیلی مهم است. ما اینجا اعلام پناهندگی کردیم ‌اما به ما اقامت ندادند. چند سال بلاتکلیف ما را نگه داشتند و وقتی اقامت نداشته باشید به شما اجازه کار نمی‌دهند و برای همین نمی‌توانید با یک باشگاه حرفه‌ای قرارداد ببندید و حقوق بگیرید.

از طرف باشگاه سلتیک برای پناهندگی به شما کمکی ‌نشد؟

چرا؛ تامی بانز که یکی‌از اسطوره‌های باشگاه سلتیک بود و چند سال قبل فوت کرد و رییس آکادمی سلتیک بود ما را در اینجا نگه داشتند و گفتند تلاش می‌کنیم تا اقامت و اجازه کار برای من می‌گیرند تا بتوانم قرارداد رسمی ببندم. اما هر چقدر مکاتبه کردند با فدراسیون و دولت اینجا تا اقامت بگیرم و بتوانم با سلتیک قرارداد ببندم به نتیجه‌ای نرسیدند. یک فصل هم در سلتیک بودم.

در سلتیک به شما بازی هم رسید؟

چون قرارداد رسمی نداشتم فقط در بازی‌های دوستانه از من استفاده می‌کردند به اضافه تمرینات که فول تایم در آن باشگاه بودم. در یکی از بازی های دوستانه با یک تیم مطرح، استعدادیاب‌های منچستر و بولتون هم ‌حضور داشتند به قدری خوب بودم که بازی من را پسندیدند اما اقامتی در کار نبود.

فقط در پایه‌های سلتیک ‌تمرین می‌کردی؟

نه، در بسیاری مواقع من را می‌بردند به بزرگسالان تا در آنجا تمرین کنم. دوره‌ای هم بود که اواخر دوره فوتبال روی کین بود و در سلتیک بازی می‌کرد. یک خاطره هم از او بگویم؛ در روز اول یا دوم ‌تمرین وقتی از رختکن بیرون می‌آمدم، دیدم یک نفر بیرون رختکن سرش پایین است و در حال بستن بند کفشش است وقتی سرش را بالا آورد، دیدم روی کین است! خب برای من اتفاق بزرگی بود چون او یک اسطوره در فوتبال دنیاست. برخلاف شخصیت درون زمینش که خیلی مغرور و خشن بود بیرون زمین یک شخص فروتن و جنتلمن است و او به من سلام کرد و من ماتم برد. این خاطره را در روزنامه‌های اسکاتلندی گفتم که بازتاب داشت. بگذریم، خلاصه شرایط خیلی خوب بود اما حیف شد نتوانستم در آنجا قرارداد ببندم. از دور می‌گویند حقوق بشر اما برای بچه ۱۶ ساله اجازه کار صادر نکردند تا بتوانم به هدف بزرگ خودم برسم. حقوق بشر و این داستان‌ها در اینجا یک ‌آوازی است که از دور خوش است!

بالاخره اقامت خودت را گرفتی؟

بله، اما پس از چند سال. یک باشگاه به اسم پاتریک تیسل پیشنهاد داد و با مشورت وکیلم قبول کردم. اما کماکان ‌در تیم ‌بزرگسالان آنها هم ‌نمی‌توانستم بازی کنم تا که پس از چند ماه اقامتم آمد و توانستم با این باشگاه امضا کنم. در آنجا مربی خیلی از من تعریف می‌کرد و با ۱۸ سال سن عضو این تیم شدم. مربی که قبل از قرارداد رسمی با من فقط از من تعریف می‌کرد در روزنامه‌های اسکاتلندی بعد از قراردادم‌ شد یک‌شخصیت دیگر! رفتارها و حرف‌های بدی با من داشت اصلا به من بازی نمی‌داد. فقط روح و روان من را اذیت می‌کرد. مثلا اسپانسر تیم ما یک فروشگاه ورزشی بود و ما بازیکنان اجازه داشتیم‌ هر چه ‌می‌خواستیم از آنجا مجانی ‌برداریم. یک روز همه بازیکنان رفتند آنجا سه، چهار جفت کفش برداشتند من یک جفت کفش گرفتم اما فردایش مربی جلوی ‌جمع به من گفت چرا رفتی کفش گرفتی؟ دستت را درجیب خودت کن! یا یک‌ مورد دیگر‌ اینکه من موهایم را رنگ کردم. مثلا ۵، ۶ بازیکن دیگر تیم اما فقط به من‌ گیر داده بود و همان روز گفت برو‌ دوباره موهایت را مشکی کن و من هم انجام دادم! تا جایی که رفتم یک ایجنت گرفتم تا با او صحبت کند ‌اما مربی به ایجنتم ‌گفت اجازه می‌دهم ‌دو، سه ماه به تیم ‌دیگری برود اما باز هم ‌برگردد.‌ قرضی تیم‌دیگر بازی کردم آن مربی هم‌ از من تعریف می‌کرد‌ و به من بازی می‌داد اما روز آخر به من گفت برو تیم دیگر!

بعد چه شد؟

بعد با هزار زحمت به آبروفت رفتم و فیکس بازی می‌کردم . زمانی که کی‌روش همه آنهایی‌ که در ‌خارج بازی می‌کردند را دعوت می‌کرد و راجع به من هم صحبت شد و احتمال دعوت من بود. از وقتی که بحث حضور من در تیم ملی شد دیگر من را می‌فرستاندند روی سکو! وقتی از مربی می‌پرسیدم چرا؟ گفت بهتر است دنبال تیم ‌دیگری باشی!

بعد به ایران برگشتی؟

بله؛ 13 ماه در آنجا دوندگی داشتم. با یک ایجنت ارتباط گرفتم و من را به اهواز برد و در استقلال اهواز بازی می‌کردم. بیشترین دقایق را در آن فصل من برای استقلال اهواز انجام دادم در تیمی که طالب ریکانی، حسین ساکی، حسین بهرامی و عادل کلاه‌کج در خط هافبک بازی می‌کردند. بروید پرس و جو کنید فنی چطور بودم؟ همه می‌گفتند فصل بعد تیم‌های تاپ دنبال ‌تو می‌آیند. مقابل پرسپولیس به قدری خوب بودم که ایجنتم مقابل من با برانکو حرف زد و سرمربی وقت پرسپولیس خیلی از من تعریف کرد و حتی گفته بود برای فصل جدید سر تمرین ما بیاید اما نشد. اما فصل بعد بازیکنی داشتیم که تنها 40 دقیقه در بازی آخر لیگ بازی کرد چون تیم همه مصدوم بودند همان بازیکن ‌فصل بعدش رفت پدیده تیم سوم فصل قبل و فوتبال برای من ‌تمام شد چون به افرادی که باید وصل می‌بودم، نبودم!

فان💟 سرگرمی، خنده، موفقیت
فان💟 سرگرمی، خنده، موفقیت فال روزانه، فال ازدواج، سبک زندگی، موفقیت و ثروت، خنده بازار 🎊🎉 مجله سرگرمی "فان" با جذاب‌ترین مطالب با آپدیت روزانه برای شما

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋