فراستی بهتر از هر کسی میداند که بدون لیچار گفتن و بد و بیراه نثار کردن به فیلمها، بازارش راکد خواهد شد.
اعتمادآنلاین: فراستی بهتر از هر کسی میداند که بدون لیچار گفتن و بد و بیراه نثار کردن به فیلمها، بازارش راکد خواهد شد. فضای مجازی و مناسبات آن با تمام ظرفیتهایی که دارد، عرصه را برای بسیاری از کسانی که از ذائقه و احساسات مردم سوءاستفاده میکنند، فراهم کرده است. در روزهای گذشته ویدئویی از مسعود فراستی، یکی از منتقدان همیشه جنجالی سینما در فضای مجازی وایرال شد که واکنشهای متفاوت و البته تندی را به همراه داشت. با نگاهی به تیترهای رسانهها و جنجالهایی که فراستی در موقعیتهای مختلف در آن دست داشته، چند رویکرد را میتوان مورد بررسی قرار داد.
یکی از این رویکردها عدم شناخت و دانش کافی این فرد از فضای رسانه و مناسبات فضای مجازی است که چنین چیزی دور از ذهن به نظر میرسد و اتفاقا از آنجایی که در نمودار رفتاری این فرد، کنشها و چیدمان عامدانه کلماتی حساسیت برانگیز روی آنتن بسیاری از برنامههای صدا و سیما در مواجهه با آثار و اهالی سینما، سیر صعودی داشته است، پس از این منظر میتوان اتفاق اخیر و انتساب اشتباه عنوان یک سایت پخش فیلم و سریال به فیلم «جنگ جهانی سوم» را نیز عامدانه دانست. به چه قیمتی؟ باز هم برای پاسخ به این پرسش باید گذشته را مرور کرد و گفت به قیمت «ماندن در صدر اخبار و منافع مادی به هر قیمتی». چرا که این فرد در یک گفتوگوی ویدئویی اذعان داشته که بسیاری از آثار را بدون تماشا کردن نقد میکند و هماورد هم طلبیده که اگر کسی جراتاش – «جرات» در اینجا جایگزین یک کلمه زشت و توهین آمیز شده است. – را دارد، مقابل او بایستد.
توجه کنید که از زمانی که یکی از اشعار فردوسی را اشتباه خواند تا همین اتفاق اخیر، هر از گاهی به همان بهانه پست و یادداشت و نوشتهای له یا علیه او منتشر میشود. البته که این فقط یک فرض است که او فردوسیخوانی را بلد است، اما بد نیست که روی دیگر ماجرا را هم بدانیم. حالا در همین جریان اخیر هم به سختی میتوان پذیرفت که او نمیداند، ماجرا چیست و باید روی دیگر ماجرا را هم در نظر داشت. پس از آنکه خبر خداحافظی او از برنامههای تلویزیون منتشر شد، بلافاصله در جریان اعتراضات اخیر در جامعه، موضعی گرفت که برای او هزینه زیادی نداشته باشد. چرا که قرار است از پای سفره فراخ تلویزیون بلند شود و حالا متمرکزتر و رهاتر از گذشته در اینستاگرام و یوتیوب و دیگر موقعیتها به درافشانی بپردازد و مشتری جمع کند.
این را هم بهتر از هر کسی میداند که بدون لیچار گفتن و بد و بیراه نثار کردن به فیلمها، بازارش راکد خواهد شد، اما انگار این موضوع هم رنگ باخته بود و یا اینکه آگاه بود که در فضای مجازی کمتر فحش و فضیحت نثار دیگران کند، چون برخلاف برنامههای تلویزیون دیوار دفاعی بلندی مقابل او و مخالفان کشیده بود، با یک بلاک و ریپورت جمعی در فضای مجازی، احتمالا مهر پلمپ بر تشکیلات او خواهد خورد. از همین رو انگار نیاز به یک انفجار اساسی در فضای مجازی داشت. باز هم تاکید میکنم که این یک فرض است و اتفاقا در صورتی که چنین فرضی محال و اشتباه باشد، وای به حال ما و مخاطبی که نام منتقد سینما در مقابل چنین افرادی میگذاریم و دکان آنها را رونق میبخشیم.
از طرفی فراستی بهانهای بود برای ردیابی یک جریان کثیف و مسموم که به نظر میرسد در سالهای اخیر به تکنیک تبلیغاتی برای اکثر مجریان و کارشناسان صدا و سیما بدل شده که فراستی یکی از سردمداران و محصولات برجسته این جریان است. اگر قرار باشد این حجم از کمدانشی و اشتباهات کلامی و غیرکلامی سریالی، در برنامههای تلویزیون را هم غیرعامدانه بدانیم، باید مسئولان و مدیران پرادعای تلویزیون کلاه خود را بالاتر بگذارند. نکته جالب اینکه بلافاصله پس از این اتفاقات که من هم در ابتدای قوت گرفتن این جریان مسموم، بلافاصله دست به قلم میشدم و به نقد آن شخص یا برنامه میپرداختم، صفحاتی درفضای مجازی با کاورها، ویدئوها و عناوینی مشابه به انتشار گسترده آن میپرداختند و گاهی همین موضوع باعث میشد یک فرد به اصطلاح مجری که مردم هیچ شناختی از او ندارند، یک شبه سر زبانها بیفتد و بعد هم با یک عذرخواهی نصفه و نیمه که در اکثر آنها هم عنوان «شیطنتها مجازی و تقطیع ویدئو» دلیل بر آن اتفاق بود، این بار با مخاطب بیشتر، به کار خود ادامه دهد.
البته که فراستی هیچگاه عذرخواهی هم نکرد و باز هم به کار خود ادامه داد. به هر صورت هدف از این نوشته آگاهی دادن نسبت به یک سری از چیدمانهای غیراخلاقی شبه رسانهای است که مخاطب را وادار به تماشا میکند. این جریان علاوه بر تلویزیون در حسابهای توئیتر، اینستاگرام و دیگر اکانتها و فضاهای مجازی و اینترنتی افراد و برنامهها و … نیز رواج دارد. محتوای حساسیت برانگیز و تابوشکن که مخالفان خود را بیشتر دوست دارد، چرا که آنها به تندتر شدن آتش این جریانها کمک بیشتری میکنند. غرض اینکه جدا از وفور افراد بیسواد و بیدانش و کممایه در جایگاههای مختلف رسانهای که چارهای جز خروجیهای پر از اشتباه ندارند، مراقب فراستیهایی باشیم که علیرغم اینکه نمیتوان میزان دانش و سواد آنها را به شکل مطلق زیر سوال برد، اما بدنامی را به گمنامی ترجیح میدهند و الگوی بسیاری از جوانترها نیز شدهاند.
پاسخ ها