سلام مامانا و دوستای خوبم!
اگه شما هم مثل من عاشق قصه و کتابای کوتاهین، یا مثلا دلتون میخواد توی زمان کم، یه داستان بخونین که حالتون رو خوب کنه یا حتی بغضتون بترکه، این مطلب رو از دست ندین. امروز اومدم براتون دهتا از بهترین داستانهای کوتاه ایرانی و خارجی رو معرفی کنم. هر کدوم از اینا یه دنیا حرف داره تو دلش. تازه، کلی هم میشه ازشون یاد گرفت.
۱. فارسی شکر است – محمدعلی جمالزاده
اول از همه بگم که جمالزاده پدر داستان کوتاه تو ایرانه! توی این قصه، با کلی طنز و شوخطبعی، به ما میگه که چجوری بعضی وقتا جوگیر میشیم و زبون خودمون رو فراموش میکنیم. یه داستان شیرین و بامزه که آدمو میخندونه و به فکر فرو میبره.
۲. مسخ – فرانتس کافکا
یه روز صبح بیدار میشی و میبینی تبدیل به یه حشره شدی! حالا فکر کن چه حالی میشی؟ کافکا توی این داستان عجیبوغریب، کلی حرفای عمیق درباره زندگی و تنهایی داره. یکم سنگینه، ولی اگه بخونیش، محاله از ذهنت بره.
۳. ماهی سیاه کوچولو – صمد بهرنگی
خب، کیه که این داستانو یادش نباشه؟ یه ماهی کوچولو که دلش میخواد از رودخونه بزنه بیرون و دنیا رو ببینه. این قصه فقط برای بچهها نیستها، یه پیام قشنگ برای همه ما داره: شجاع باشیم و دنبال آرزوهامون بریم.
۴. قلب افشاگر – ادگار آلن پو
اگه عاشق داستانای هیجانانگیز و ترسناکین، اینو حتما بخونین. پو استاد اینه که چطوری دل آدمو به لرزه بندازه. این داستان درباره عذاب وجدان و جنونه. اگه یه بار بخونیدش، تا شب خواب از سرتون میپره.
۵. زنده به گور – صادق هدایت
این داستان خیلی تلخه، ولی محشره. یه آدم که از همهچیز خسته شده، حرفای دلشو براتون تعریف میکنه. هدایت با چند جمله، میتونه یه دنیای پر از غم و تنهایی رو جلوی چشماتون بیاره.
۶. تپههایی مثل فیلهای سفید – ارنست همینگوی
همینگوی استاد کمحرفیه. توی این داستان، همهچیز توی دیالوگها پنهونه. شاید اولش فکر کنین چیز خاصی نداره، ولی وقتی دقیقتر بشین، تازه میفهمین چه خبره! این داستان یه نمونه عالیه که نشون میده همیشه لازم نیست همهچیز رو توضیح بدی.
۷. گردنبند – گی دو موپاسان
اگه دنبال یه داستان با پایان غافلگیرکننده میگردین، اینو از دست ندین. قصه یه زن که فکر میکنه با داشتن چیزای گرونقیمت خوشبخت میشه، ولی آخرش یه درس بزرگ میگیره.
۸. گیلهمرد – بزرگ علوی
بزرگ علوی با این داستان، ما رو میبره به شمال ایران، وسط جنگلا و بارون. قصه پر از حس و حاله و آدمو میبره توی یه دنیای دیگه. علوی نشون میده که چطور باید توصیفای قشنگ کرد و قصه رو زنده کرد.
۹. گربه سیاه – ادگار آلن پو
دوباره آلن پو و یه داستان ترسناک! این دفعه درباره یه مرد و گربهاشه که سرنوشت عجیبی براشون رقم میخوره. اگه اهل هیجان و وحشتین، این داستان شما رو میخکوب میکنه.
۱۰. یکی بود، یکی نبود – صادق هدایت
هدایت توی این داستان، با تلخی و واقعگرایی از زندگی حرف میزنه. قصههایی که همشون واقعی به نظر میان و کلی حرف از جامعه دارن.
اگه وقت ندارین رمانای بلند بخونین، داستان کوتاه بهترین گزینهست. هم زود تموم میشه، هم کلی لذت میبرین. این ۱۰ داستانی که معرفی کردم، از بهترینهای دنیای ادبیاته. اگه تا حالا نخوندین، همین امروز یکیشو شروع کنین. مطمئنم عاشقشون میشین!
راستی، شما هم داستان کوتاه موردعلاقهای دارین؟ برامون تو کامنتا تعریف کنین!
پاسخ ها