کسی در فیلم حضور دارد که من بشناسم؟
آنا کندریک که احتمالاً او را با سری فیلمهای « Pitch Perfect » به خاطر خواهید آورد، بازیگر نقش اصلی فیلم است. در کنار او همسرِ آقای رایان رینولدز یعنی بلیک لایولی قراردارد که با فیلم « عصر آدلین » به یاد آورده می شود. فیلم یک بازیگر هم دارد که هنگام ساخته شدن فیلم خود عوامل فیلم هم نام او را فراموش می کردند اما حالا برای خودش برو بیایی دارد و آن « هنری گلدینگ » است که با « آسیایی های خرپول » حسابی در گیشه های سینما موفق بود.
داستان فیلم درباره چیست ؟
استفانی ( آنا کندریک ) بطور اتفاقی با امیلی ( بلیک لایولی ) آشنا می شود. این دو مادر هستند اما زندگی کاملاً متفاوتی از یکدیگر دارند. در ادامه رابطه ای دوستانه میان این دو شکل می گیرد اما به یکباره امیلی مفقود می شود و هیچ خبری از او نیست و...
کارگردان کیست؟
پُل فیگ که اغلب آثارشان در سینما زنانه هستند و به سختی می توان بازیگر نقش اصلی مرد در فیلمهایش یافت! از ساخته های مشهور فیگ می توان به « ساقدوش ها » ، « مخمصه » و بازسازی نسخه زنانه « شکارچیان ارواح » اشاره کرد. با اینحال کماکان او را با « ساقدوش ها » به خاطر می آورند.
خانواده ها در هنگام تماشای فیلم باید به چه نکاتی توجه نمایند؟
در فیلم همه جور اتفاق ناخوشایندی رخ می دهد که در مجموع اثر را برای افرد کم سن و سال نامناسب می کند.
نکات مثبت فیلم ؟
فیلمنامه « یک لطف ساده » می توانست پاشنه آشیل اثر باشد اما به خوبی توانسته عناصر تعلیق را به کار بگیرد و حداقل تا اواخر داستان این اجازه را به مخاطب ندهد که بتواند درباره اتفاقات فیلم حدس درستی بزند.
دیالوگ نویسی های فیلم ستودنی هست و شامل تک جمله هایی است که به موقع و در زمان مناسب بیان می شوند.
فیلم " نوآر " پُل فیگ تا حد زیادی توانسته به قواعد ژانر پایبند باشد. از نحوه فیلمبرداری و رنگ بندی فیلم گرفته تا موقعیت هایی که در قصه روایت می شوند، از قاعده مشخصی پیروی می کند که نشان می دهد فیگ می دانسته قرار است چه چیزی را در « یک لطف ساده » به تصویر بکشد!
بازی آنا کندریک و مخصوصاً بلیک لایولی، تماشایی از آب درآمده.
نکات منفی فیلم ؟
موضوع فیلم ترکیبی است از آنچه که پیش از این در « دختر گمشده » و « دختری در قطار » دیده بودیم اما در نهایت نمی تواند ضربه نهایی را به مخاطب بزند و تاثیر مهمی بر ذهن تماشاگر بگذارد. پایان بندی فیلم چندان جالب توجه نیست و نمی تواند حُسن ختام روند نسبتاً منطقی باشد که داستان طی کرده.
برخلاف « دختر گمشده » که مخاطب درگیر شخصیت های فیلم شده و برایشان اهمیت قائل می شد، در اینجا دلایل خیلی محکمی برای اهمیت دادن به موضوع گم شدن امیلی به چشم نمی خورد چون پیش از این اتفاق، عمقی در ارتباط عاطفی آدمهای داستان به شکلی که شایسته است، صورت نگرفته. به همین جهت شاید تلاش و درگیری آدمهای داستان برای حل معادلات قانع کننده به نظر نرسد.
عامل تاثیرگذار برای تماشای فیلم:
احتمالا کارگردان. اگرچه فیگ در سالهای اخیر روزهای ناامید کننده در سینما کم نداشته اما کماکان میتواند محرک مناسبی برای تماشای یک فیلم باشد.
حرف آخر :
« یک لطف ساده » اثر بی نقصی محسوب نمی شود اما می تواند مخاطبش را غافلگیر نماید و همچنین باید گفت از معدود آثار ماه های اخیر است که به درستی از ویژگی تعلیق در قصه استفاده کرده و حدس زدن داستان جنایی فیلم را برای تماشاگر سخت می کند. البته اگر تماشاگر حرفه ای سینما و مخصوصاً از عاشقانه هیچکاک باشید، خیلی راحت می توانید در نیمه های داستان کاسه را از زیر نیم کاسه تشخیص دهید و دست سازندگان را رو کنید!
در آیدت،
فایل‌های
خود را به فروش بگذارید و یا
مقالات‌تان
را منتشر کنید👋
پاسخ ها