خلاصه:
دانلود رمان دنیای وحشی سرم پایین بود و داشتم گریه میکردم که دستی رو شونم قرار گرفت….صدای کیارش تو گوشم پیچید… نوچ نوچ نوچ…نگاش کن….مرد که گریه نمیکنه مرد حسابی….توجهی نکردم…..جان کنارم زانو زد….به زانوش تکیه داد و اسلحه رو نمایشی گرفت جلوی صورتش و دهانشو فوت کرد…سرم پایین بود هنوز….جان هم کنار این یکی گوشم زمزمه کرد
منتظر اولین دیدگاه هستیم!