عرفان،علمی است که جنبههای عملی آن همواره با ریاضت و سیر و سلوک و آزمایشهای سخت همراه بوده تا اینکه عارف را به مرحلهء کشف و شهود و تصرف بر قوای جاری طبیعت و پدید آوردن افعال شگفتآور برساند و نیز وی را بر علم مغیبات و قدرت بر کرامات و خوارق عادات توانا گرداند. اما تصوف که به معنی پشمینهپوشی و روی برگرداندن از لذائذ دنیوی است در اسلام سالها بعد از پیدایش عرفان در صفحات تاریخ متجلی شده و در قرن دوم هجری رواج کامل یافته است.
خلاصه ماشینی:
"وی دراینباره میگوید:اگر گوش فرا دارید نواهای موسیقی را که از چرخیدن افلاک بوجود میآید خواهید شنید و میبینید این آهنگها چهگونه همهء جهان را فراگرفته و پر کرده است: پس حکیمان گفتهاند این لحنها از دوار چرخ بگرفتیم ما بانگ گردشهای چرخ است اینکه خلق میسرایندش به طنبور به حلق مؤمنان گویند کاثار بهشت نغز گردانید هر آواز زشت ما همه اجزای آدم بودهایم در بهشت آن لحنها بشنودهایم گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی یاد ما آید از آنها اندکی لیک چون آمیخت با خاک کرب کی دهد این زیر و این بم آن طرب پس تعلیمات مکتب فیثاغورث در ریاضت و سیر و سلوک و کنارهگیری از دنیا و معتقدات وی به آفرینش جهان و نغمات افلاک در هنگام گردش با اندیشههای مولوی تطابق دارد،و فیثاغورث میتواند پیشرو اندیشههای عرفانی برای مولوی باشد. اما مرحلهء عملی آنکه همراه با آداب و رسوم خاص خود است باید سالک به سیر سلوک و ریاضت و ذکر عبادت اشتغال ورزد و به وسیلهء پیری آگاه و انسانی پخته راهنمایی شود و آن پیر خطرهای این راه را به وی گوشزد کند."
پاسخ ها