این شبها نمایش «هیدن» به کارگردانی کوروش کوروش شاهونه در تماشاخانه هیلاج، علاقهمندان به تئاتر را برای هفتاد دقیقه به وجد میآورد.
برترینها: این شبها نمایش «هیدن» به کارگردانی کوروش کوروش شاهونه در تماشاخانه هیلاج، علاقهمندان به تئاتر را برای هفتاد دقیقه به وجد میآورد. بازیگران اصلی این نمایش را حمید رحیمی و ریحانه رضی تشکیل میدهند وسجاد افشاریان نیز به عنوان تهیهکننده نمایش کار را روی صحنه برده است.
نمایش در ژانری معمایی درباره زوجی است به نامهای ژان و میت. ژان نابیناست و متکی به چشمها و بینایی میت است. او در غافلگیری تولد همسرش، متوجه مسائلی میشود که در صدد کشف و چرایی آن بوده و تماشاگر را فضایی تراژیک به پیش میبرد.
طراحی صحنه مینیمال و پستمدرن، شامل نشیمن ، آشپزخانه و راهروی منزلیست که تمام سفید بوده. نورپردازی قابل توجه و کاربردی و طراحی لباس و گریم فیزیکی بازیگران همسو با دکور و سیاه و سفید است. موسیقی، همراه با افکتهای ضربه ای و تمپو، در جهت تکمیل فضاسازی نمایش بهره برده شده استو
در این میان اجرای «ریحانه رضی» مورد تمجید منتقدان و اهالی برجسته تئاتر قرار گرفته که در ادامه به مرور این نظرات میپردایزم. با ما همراه باشید.
گلاب آدینه، هنرپیشه مطرح تئاتر و سینما در ستایش اجرای ویژه ریحانه رضی در این نمایش مینویسد:
در ستایش بازیگر؛ تا به حال چندین بازیگر در نقش فردی نابینا درخشیدهاند ولی چون در فیلمی بوده که همیشه در دسترس است اطرافشان حرف و مصاحبه و تمجید و تبلیغ زیاد بوده است . فیلمی که تمرینش حداکثر چند ماه زمان برده و فیلم برداریاش با تمام تکرارها یک بار برای همیشه بوده است. اما در این میان دربارهی بازیگری که با دست مزدی بسیار ناچیز و غیرقابل مقایسه با ستارگان سینما بارها و بارها و بارها در صحنه تئاتر این جنون را به جان می خرد و دهها بار نابینا میشود و نابینا میشود و… چه باید گفت؟
چند فیلم مستند از روند تمرین و اجراهایش میتوان ساخت و یا اصلا ساخته میشود؟ شایسته چقدر پاداش و جایزه است؟ اصلا چند نفر این تلاش دیوانهوار را میبینند؟ فرق بازی در سینما و صحنه همین است. ای کاش همانطور که « ریحانه رضی » مثلا آل پاچینو را در فیلم «بوی خوش زن» دیده است، آل پاچینو هم ریحانه رضی را در نمایش«هیدن» میدید.
خسرو نقیبی، منتقد سینما نیز در ستایش کارگردانی اثر نوشت: میانههای اجرای «هیدن» داشتم فکر میکردم مرعوب چهچیز این اجرا شدهام؟ بازی ریحانه رضی که خب شکوهمند است اما کم نبوده کارهایی که بازی درخشان در آن دیدهام این سالها، اما باز هم مرعوبشدن قدری زیادهرویست در نسبتی که با کاری ممکن است برقرار کنم.
تازه اینجا با نمایش به قول امروزیها «وایرال»شدهای سروکار داشتم که آگاهانه چندین ماه از دیدنش امتناع کرده بودم چون فکر میکردم ممکن است یکی از همین کارهای مد روز باشد؛ و در یکی از اجراهای واپسین گفته بودم «بگذار این را هم ببینم، ببینم چه خبر است با این همه تعریف».
حین این سؤال، داستان را هم در ذهنم آنالیز کردم و چیز عجیبی گیرم نیامد. تهش میشود در یک تم «خیانت» -حالا گیرم با چاشنی موقعیتی کمتر دیدهشده و نه دیدهنشدهی موقعیت یک زن نابینا نسبت به جهان اطراف- خلاصهاش کرد. پس «هیدن» چه دارد که کمتر شبیه تجربههای متعارفش میکند؟
این یک تئاتر کارگردانیشده بهمعنای محض کلمه است. فارغ از تسلط کارگردان بر جزءجزء صحنه و بازیها و ساخت فضا و ارکان فنیاش، در «هیدن» با یک «تصویر ساختارمند» مواجهایم که زبردستانه و زیرکانه برای همین مرعوبکردن مخاطب طراحی شده (که فقط بنشین و تماشا کن) و فرقی هم ندارد مخاطب عام مشاهدهگرش باشد یا چشم تربیتیافته و تئاتردیده.
کورش شاهونه به سیاق سلف خودش محمد مساوات (مثلن در «بیگانه در خانه») از ابزارهای نو و ساختار یک خانه و آنچه میبینیم و پس دیوارها نمیبینیم، استفاده میکند؛ اما پا را فراتر میگذارد و از نور، صدا و بازی جوری استفاده میکند که نسبت ما را با جهان واقعی به کلی قطع میکند. نوعی فرم تنیده در رئالیته که من حداقل شبیهاش را چندان در تئاتر این سالیان ندیدهام.
اصلا بُرد خالق در استفادهی بهاندازه، برقراری نسبت مناسب میان فرم و واقعنمایی و صدالبته تعریف یک داستان گیرا در این شکل اجرایی تازه است که تماشاگر نسبت به آن چارهای جز تسلیم و محوشدهگی و پیگیری لحظه به لحظه ندارد. تو هم میان نمایشی و باورش میکنی، و هم آنقدر دوری که آدمهاش و موقعیتش دستنیافتنی (و بالطبع داستانی) جلوه میکند. نوعی تماشای آدمها از پس شیشههای یک فضای ایزوله که نورپردازی هم آگاهانه تقویتش میکند. هم میتوانی یکی از آن میان باشی، و هم نه؛ صرفا قضاوتگر و تماشاگر میمانی. بله. این یک ستایشنامه است برای یک از جان مایهگذاشتن گروهی. «کار بزرگ» را باید همان اندازه بزرگ تحسین کرد. «هیدن» سزاوارش است.
محمدحسین خدایی در روزنامه توسعه ایرانی یک نقطه ضعف این نمایش را آشکار میکند: کوروش شاهونه به مانند نمایش مانستر، در نمایش هیدن وضعیتی آستانهای آفریده که حضور «دیگری» امکان عبور از این آستانه را فراهم میکند. «دیگری» در مانستر یک مرد «نصاب پرده» است و اینجا یک مامور اورژانس. ادبیات، تئاتر و سینمای این روزهای ما، اغلب از حضور تاثیرگذار «دیگری» محروم است. در هیدن با حضور مامور اورژانس که رفتاری متناقض دارد و میان کمک رساندن به ژان یا تصاحب او سرگردان است، کشف حقیقت ممکن میشود.
اما هیدن در استفاده از دیگر شخصیتها به مانند مامور اورژانس کامیاب نمیشود. شخصیتهایی چون زن و مردی که گویا دوست مشترک خانوادگی محسوب هستند و یک زن روسپی میتوانستند حضور دراماتیکتری بر صحنه داشته باشند. البته از یاد نبریم که حضور زن روسپی شبحوار است و در راستای آزار رساندن به ژان. اما نکته اینجاست که این شکل حضور شبحوار گاهی هارمونی نمایش را مختل کرده و بر فضاسازی و لحن اجرا، تاثیر منفی میگذارد.
دانیال: بازی ریحانه رضی خیلی خوب بود. البته کلا بازیاش خیلی خوبه؛ بازیاش توی مانستر هم خیلی دوستش میداشتم.
اسماعیل: نمایش رو دوست داشتم. هم طراحی صحنه و لباس خوب بود هم بازی ها و هم موضوع نمایش همگی زیبا و چشمگیر بودن، استفاده مناسب از موسیقی هم باعث میشد حتی مخاطب عام هم تا آخر سرحال و با علاقه داستان رو دنبال کنه
کوثر: ریحانه رضی واقعاً درخشید توی تئاتر هیدن.
علی: سبک این نمایش برای من جدید و جذاب بود ولی یه سری از صحنهها حالت دوباره کاری داشت و اگر کوتاه میبود و به جای اون بیشتر وارد جزئیات رابطه زن و شوهر و مشکلاتشون میشد به نظر جالبتر میبود. اجرای خانم رضی برام توی این نمایش خیلی جذاب و دوستداشتنی بود ولی متاسفانه اجرای بقیه عزیزان چنگی به دل نمیزد.
فاطمه: در حق تئاتر "هیدن" داره کم لطفی میشه. واقعا جذابه حیفه از دستش بدید!
پاسخ ها