السا شریفی نیا

السا شریفی نیا

جهانگرد، بلاگر، علاقمند به سینما، دانشجوی کارگردانی
توسط ۲ نفر دنبال می شود

درباره شیخی که بعد از انقلاب جنجالی ترین چهره شد

کمتر کسی است که با نام شیخ صادق خلخالی نشنیده باشد. او پس از انقلاب ۵۷ به عنوان اولین حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب منصوب شد. احکام‌ صادر شده در دوره خلخالی از جمله کارهایی است که نام او را بر سر زبان انداخت.

برترین‌ها: کمتر کسی است که با نام شیخ صادق خلخالی نشنیده باشد. او پس از انقلاب 57 به عنوان اولین حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب منصوب شد. احکام‌ صادر شده در دوره خلخالی از جمله کارهایی است که نام او را بر سر زبان انداخت.

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

اولین کسانی که در دادگاه او محکوم به اعدام شدند، عبارتند از: ارتشبد نصیری رئیس ساواک، سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران، ناجی فرماندار نظامی اصفهان، خسرو داد فرمانده هوا نیروز و ۲۰ تن دیگر... که در شب ۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه رفاه تهران تیرباران شدند. سپس محاکمه و اعدام امیرعباس هویدا نخست وزیر و دیگر مقامات حکومت پهلوی و سرکوب غائله کردستان و گنبد و خوزستان را در اوایل انقلاب به عهده داشت.

به مناسبت سالگرد درگذشت او به بررسی فراز و فرود یکی از جنجالی‌ترین چهره‌های پس از انقلاب پرداخته‌ایم:

«خلخالی قهرمان، اعدام کن، اعدام کن»؛ این شعار سال‌ها یادآور شور انقلابیونی بود که در خیابان‌ها و در حمایت از حاکم شرع انقلاب سر داده می‌شد. نماد خشم فروخورده ملتی که به ناگاه شعله‌ور شد و آتشی بس سوزنده به پا کرد. اما گذشت زمان شور صرف را قبول نمی‌کند و پس از هر انقلابی، این شور تبدیل به شعور می‌شود و آنجاست که گاه افرادی به جرم همین شور که بی‌محابا منجر به نابودی مخالفان می‌شود، مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند.‌‌

محمدصادق خلخالی وقتی در ابتدای انقلاب به عنوان حاکم شرع منصوب شد مورد انتقاد چهره‌های بسیاری از طیف‌ها گوناگون سیاسی قرار گرفت، از جمله منتقدین او می‌‌توان از آقایان: بهشتی، مهدوی‌کنی، امامی ‌کاشانی، محمد یزدی، بازرگان و... نام برد. حتی بسیاری دیدگاه امام را نیز مخالف عملکرد خلخالی می‌دانستند چنانچه ابراهیم یزدی می‌گوید: «امام خمینی گرچه اعدام چند نفر از سران ارتش را تایید کرد اما نه شکل اعدام و نه برخی دیگر از رفتارهای خلخالی را قبول نداشت.»

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

در این زمینه دو روایت وجود دارد که یکی از زبان خلخالی و دیگری به نقل از مخالفان اوست. خلخالی در کتاب خاطرات خود به شرح استعفای خود از این مقام می‌پردازد و در آن از درگیری میان خود و دکتر یزدی سخن به میان می‌آورد. وی در این کتاب علت این واقعه را مصاحبه با خبرنگاران و روزنامه‌نگاران داخلی و خارجی در رابطه با حکم اعدام شاه مخلوع، فرح، فریده دیبا، اشرف، غلامرضا پهلوی، اویسی، ولیان، بختیار، شریف‌امامی و دیگر سرسپردگان متواری رژیم سابق و تکذیب این مساله از سوی دکتر یزدی، وزیر امور خارجه وقت بیان کرده است.

اما بر اساس نقل قول‌های مخالفین داستان به شکلی متفاوت پیش می‌رود؛ در یکی از این روایات بیان شده است: «در اواخر سال ۱۳۵۸ شمسی آقایان ابوالقاسم خزعلی، شیخ محمد یزدی، محمدرضا مهدوی‌کنی و محمد امامی‌ کاشانی در اعتراض به رویه شیخ صادق خلخالی در مقام حاکم شرع و رییس دادگاه انقلاب محرمانه به دیدن امام خمینی می‌روند و خواستار عزل خلخالی از سمت حاکم شرع می‌شوند.

این جمع قبل از دیدار با امام خمینی تعهد می‌کنند که اگر خلخالی برکنار نشد، به طور علنی اعتراض کنند و حتی از مناصب حکومتی خود استعفا دهند. این افراد نسبت به اعدام‌های بی‌رویه و عدم رعایت جوانب شرعی در محاکمات جنجالی شیخ صادق خلخالی معترض بودند. با شنیدن توضیحات این افراد، امام خمینی دستور برکناری آیت‌الله خلخالی را می‌دهد و حتی دستور می‌دهند که تصاویر خلخالی با ایشان هم از صدا و سیما پخش نشود.»

عملکرد جنجالی ترین حاکم شرع پس از انقلاب که برخی خودی‌‍ها را هم شاکی کرد عبارتند از: ارتشبد نصیری رئیس ساواک، سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران، ناجی فرماندار نظامی اصفهان، خسرو داد فرمانده هوا نیروز و ۲۰ تن دیگر... که در شب ۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه رفاه تهران تیرباران شدند. سپس محاکمه و اعدام امیرعباس هویدا نخست وزیر و دیگر مقامات حکومت پهلوی و سرکوب غائله کردستان و گنبد و خوزستان را در اوایل انقلاب به عهده داشت.

در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس در سال 67 با وجود احتمال ردصلاحیت خلخالی، وی مورد تایید قرار می‌گیرد و وارد مجلس می‌شود. پس از رخدادهای داغ سال 68 خلخالی آرام آرام به انزوای سیاسی کشیده شده و فعالیتش محدود به تولیت حوزه علمیه حرم حضرت عبدالعظیم می‌شود.

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

پس از حواشی درخواست رد صلاحیت وی در مجلس، خلخالی در یک نطق جنجالی با بیان اینکه اعمال او به خواست سران نظام بوده، در تشریح عملکرد خود می‌گوید: «بنده قبول کردم و رفتم آن جریانات ایلام و کرمانشاه و از این جور کار‌ها... حالا شما چه می‌گویید؟ خط امام برای ما قانون است آقای امامی ‌کاشانی! آقای خزعلی! آقای مومن! آقایان دیگر... این خط امام و مهر امام است. امام قبل از رحلتشان به من حکم تولیت حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم را داده‌اند، شما می‌خواهید بگویید نه اینها درست نیست. شما چه ادعایی دارید؟»

بر اساس نطق خلخالی، دلیل اصلی رد صلاحیتش نحوه قضاوت و اشتباهات او در احکام صادره است که در مقام توجیه آن چنین ادامه می‌دهد: «لابد می‌گویید که یک پرونده‌ای هست، در آن پرونده آقای خلخالی یک شخصی را محکوم به اعدام کرده خوب بلی، قاضی خطا می‌کند، للمفتی اجر الواحد و للمصیب اجران، خوب برو خون بهایش را بده، ببینید این تعبیر خود امام است که دارم می‌گویم آقای خلخالی کسی را محقون الدم بداند یعنی محفوظ الدم، بعد بگوید این را ببرید اعدام بکنید مهدورالدم است، من چنین چیزی را نمی‌توانم باور بکنم و چنین چیزی نیست ممکن نیست، این یک ادعا است، شورای نگهبان لابد همین ادعا را می‌کند. می‌گوید لابد یک کسی مهدورالدم خوب تو که حاکم شرع نبودی بنده شب به شب بیایم از خانه شما مشورت بگیرم و فلان بکنم... من کاری به کار شما ندارم، من حاکم شرع بودم، خودم دوختم و خودم هم پاره کردم، خودم مصادره کردم، خودم اعدام کردم. تشخیص من اصلاً دعاوی نبوده منکر و مدعی بوده باشد، من قاضی امام بودم و تازه احقاق حقوق حتی آنهایی که مجرم هم بودند می‌خواستم بکنم.»

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

احکام جنجالی خلخالی

خلخالی در سال ۱۳۵۸ به کردستان رفت و در آنجا بسیاری از مخالفان و حتی کسانی که ظن مخالف آن‌ها با اسلام را داشت، اعدام کرد. اعدام‌ها باعث شد که دولت موقت مهندس مهدی بازرگان به ماجرا ورود کرد و در مقابل اقدامات وی ایستادگی کرد. اما خلخالی تسلیم نشد و از کردستان به گنبد کاووس رفت و در آنجا حکم اعدام تعدادی دیگر را امضا کرد.

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

ابراهیم یزدی در خاطراتش می‌نویسد: «وقتی من رسیدم، خلخالی و تیم‌اش مشغول گفتگو برای نوشتن ادعانامه علیه اعدام‌شدگان بودند. من بسیار عصبانی شدم و بر سر آنها فریاد زدم. اول می‌کشید بعد می‌خواهید کیفرخواست بنویسید!

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

خلخالی و نخست وزیر معروف محمدرضا پهلوی

از دیگر محکومین این دادگاه‌ها امیرعباس هویدا نخست‌وزیر پهلوی بود. در روز ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ خلخالی وارد زندان قصر تهران شد و تلفن‌های آن را قطع کرد تا از اعمال نفوذها جلوگیری کند و به دنبال محاکمه‌ای کوتاه وی را محکوم به اعدام کرد. همه دفاعیات هویدا در دادگاه در این خلاصه می‌شد که می‌گفت: «من یک مهره کوچک در سیستم بودم و این سیستم بود که حکومت می‌کرد نه من و نه افراد.» هویدا همه اتهامات را رد می‌کرد و می‌گفت: «این ساواک بود که کشور را اداره می‌کرد و من در صورت ظاهر نخست‌وزیر بودم و در واقع از جریان‌های کشور اطلاع صحیحی نداشتم.»

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

تخریب مقبره رضاشاه

پس از انقلاب ۵۷ انقلابیون بار‌ها به مقبره رضاشاه حمله کردند و بر دیوار‌های آن شعار نوشتند. نهایتا صادق خلخالی دوسال پس از پیروزی انقلاب اجازه تخریب این بنا را گرفت و با وجود مخالفت رئیس جمهور بنا را تخریب کرد. بنا بسیار مستحکم بود و برای تخریب آن مجبور بودند از مواد منفجره استفاده کنند. تخریب بنا از صبح تا ۱۰ شب طول کشید، اما خلخالی موفق به پیدا کردن جسد رضاشاه نشد. در اردیبهشت سال ۱۳۹۷ در گودبرداری از آن منطقه، جسد مومیایی شده‌ای یافت شد که به احتمال زیاد همان جسد رضاشاه بود که به علت دفن شدن زیر سنگ بزرگ چند تنی، خلخالی موفق به کشف آن نشده بودند.

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

من هنوز‌‌ همان خلخالی هستم!

در بخشی از گفتگویی که از وی در قالب یک مصاحبه در دهه هشتاد منتشر شده است خبرنگار اینگونه روایت می کند: زبانش خوب نمی‌چرخید. کمی هم لغوه داشت. مثلاٌ نمی‌توانست جملات را به آسانی ادا کند. یا آنکه سیر مطلب را به خوبی پی بگیرد. همواره دچار فراموشی می‌شد و من بایستی بار‌ها به او یادآوری می‌کردم که در کجا بوده‌ایم و از چه سخن می‌گفتیم. مصاحبه من با ایشان، ۶ ساعت به درازا انجامید و این در نوع خود رکوردی در مصاحبه بود!

آنقدر که به یاد دارم، درباره انقلاب، هویدا، صدام و غرب سخن راندیم. البته با پاره‌گی‌های فراوان. حرف‌هایی که می‌زد گاهی عجیب و البته برخی نیز جنجالی بود. اگرچه من هیچگاه نتوانستم تمام حرف‌هایش را به چاپ برسانم. با این همه جملات ستایش‌آمیزی درباره صدام حسین به کار برد و او را با صفت «مرد» خطاب کرد. او به مقاومت صدام در برابر آمریکا می‌بالید و اینکه هیچکدام از مسئولان ایرانی به سان او نیستند!

درباره هویدا از او پرسیدم و اینکه چرا به او امکان یک دفاع منصفانه را نداد؟ اینکه چرا با آن همه اطلاعات او را به قتل رساندند و چرا حتی اجازه یک برنامه اعدام شرافتمندانه را از او بازستاندند؟ خلخالی طفره می‌رفت و با صراحت پاسخ نمی‌داد. درباره نحوه اعدام هم ساکت بود. اما بر این باور بود که باید او را اعدام می‌کرد و این کار را ضروری می‌دانست.

او صدام را انسانی فوق‌العاده می‌داند و با قاطعیت می‌گوید: «صدام از بوش عاقل‌تر است.» در انتهای مصاحبه با همان چهره خشن و محکم می گوید: من هنوز هم صادق خلخالی سال 57 هستم و به آن افتخار می کنم و از عملکرد خود پشیمان نیستم.

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

مرگ مردی که می‌خواست جور دیگری بمیرد

بیرون این مرز‌ها تعریف درستی برایش نداشتند و او هم در هیچ یک از گفت‌وگوهایش تلاشی برای روشن کردن این مفهوم نشان نمی‌داد. برداشت روزنامه‌نگاران غیرایرانی از اصطلاحی که پیشتر حتی خود ایرانیان هم به گوششان نخورده بود، آن قدر نامفهوم بود که تنها تصویری غیرمنطقی و سرشار از خشونت پیش رویشان می‌گذاشت. این تصویر برای آنها آشناست اما تنها روی پرده سینما، آن هم در سینمای پر از خشونت بی‌منطق کارگردان‌هایی همچون «کوئنتین تارانتینو» که آدم‌ها در کسری از ثانیه محاکمه و محکوم به مرگ می‌شوند، اما تماشای این سینما در رده‌بندی‌ها هم برای زیر هجده سال‌ها ممنوع می‌شود. مردانی که هیچ هیات منصفه‌ای را قبول ندارند، دادگاهی در کار نیست و در کسری از ثانیه خاطیان به جزای عملشان می‌رسند، قصه تریلرهای پر از خشونت.

هفته‌نامه «اکونومیست» در‌‌ اول دسامبر ۲۰۰۳ درباره خلخالی نوشت: «او آرزو کرده بود در حین جهاد بمیرد، اما در بستر بیماری مرگ به سراغش آمد.» او سال‌ها پیش به خبرنگار این مجله گفته بود: «در قانون شرع لازم نیست کسی وکیل داشته باشد، مفسد فی‌الارض باید اعدام انقلابی شود، همین و بس.»...خلخالی در اواخر دهه ۷۰ به روزنامه «نیویورک تایمز» گفته بود: «اینهایی که ما اعدامشان کردیم را باید صد بار دیگر اعدام می‌کردیم، اینها قبل از انقلاب جوی خون در این مملکت راه انداخته بودند.»

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

قاضی بذله‌گو، حامی مغموم اصلاحات

اکونومیست در تحلیل ابعاد دیگری از خلخالی نوشته است: هویدا ‌بایست محاکمه می‌شد تا گذار از استبداد شاهی به‌ وضوح برای همگان عیان شود... این نشریه او را به «بذله‌گویی در دادگاه» تشبیه کرد....در اواخر عمر خلخالی به شیوه‌های دیگری بسیار متحول و منعطف شده بود. او در دوره پایانی زندگی‌اش، در دفاع از مخالفان و حقوق‌شان سخن گفت و حمایت خود از اصلاحاتی که محمد خاتمی وعده می‌داد را ابراز داشت؛ اصلاحاتی که دادگاه‌ها را در برابر امیال، احساسات و خواسته‌های قضات کمتر آسیب‌پذیر می‌ساخت.

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

دوم خرداد و خلخالی

خاتمی به عنوان رییس‌جمهور و چهره طراز اول اصلاحات و اصلاح‌طلبی و دوم خردادی، به علاوه آقای مهدی کروبی به عنوان ریاست مجلس اصلاحات هر دو در پیام تسلیت‌شان به مناسبت درگذشت خلخالی به تجلیل و بزرگداشت ایشان پرداختند. می‌ماند یک پرسش کوچک بالاخص از آقای خاتمی: اینکه محاکمات خلخالی با کدام یک از شعارهای دوم خردادی و اصلاح‌طلبی همچون جامعه مدنی، کرامت انسانی، قانون‌گرایی، قانونمندی، احترام به حقوق مدنی انسان‌ها، آزادی، حقوق بشر، حقوق شهروندی و... انطباق داشت؟

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

خلخالی ‌گفت احکام اعدام من زیاد نبود، سر و صدایم زیاد بود

رسول منتجب‌نیا، نماینده مجلس سه دوره اول (هم زمان با حضور خلخالی در مجلس) و از اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز - حزبی که خلخالی در آن عضویت داشت درباره خلخالی گفته است: خلخالی در یکی از گعده های سیاسی این حزب توضیح داد که اگر اعدام می‌کردم و حکم مجازاتی صادر می‌کردم، سر و صدا داشتم و به لفظ خودش «اشتلم» می‌خواندم لذا در همه جا می‌پیچید و البته وحشت در دل ضدانقلاب ایجاد می‌کرد. او می‌گفت من احکام اعدام و مجازاتم نسبت به بقیه آن چنان زیاد نیست و این غرض‌ورزی است.

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

دختر خلخالی هم از ژن‌هایش گفت؛ پدرم مهربان نبود

فاطمه صادقی، پژوهشگر علوم سیاسی و فعال حقوق زنان برای اولین بار از پدرش گفت. محمدصادق صادقی گیوی یا همان صادق خلخالی. او اولین حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب را در خانه‌اش، پدر خشنی ندید گرچه نامهربان بود!

بخش‌هایی از گفت‌وگوی او را در ادامه می‌خوانید:

* من آدمی هستم که ژن‌هایی را به ارث برده‌ام اما من بودن امروزم نتیجه کتاب‌هایی است که خوانده‌ام، تاملاتی است که داشته‌ام، تجارب تلخ و شیرینی است که در زندگی به دست آورده‌ام و دوستان و رفت‌وآمدهایی که داشته‌ام. من فقط می‌توانم بگویم اگر نمره چشم من بالاست قطعاً ژنتیک است. در خانواده من، مثل پدرم، چشم‌های همه‌مان ضعیف است ولی اینکه من اینطور عقیده دارم و فلان موضع‌گیری را دارم ژنتیک و ارثی نیست.

* مدرسه که می‌رفتم تقریباً همه معلم‌های من می‌دانستند که پدر من کیست. این خیلی اذیت می‌کرد. تک‌وتوک می‌آمدند و سفارش دوست و آشنایی را برای کاری می‌کردند که من به پدرم بگویم. این‌جور وقت‌ها من در موضع بدی قرار می‌گرفتم. معلمم را دوست داشتم اما نمی‌توانستم به بابا سفارش بکنم.

* تصویر بیرونی از پدر من یک تصویر خیلی خشن است. من به عنوان دختر اصلاً چنین تصویری را در خانه از پدرم ندارم. یکی از معماهای من همین بود که مطلقاً چهره‌ای را که در عالم سیاست و بیرون از خانه از او تصویر شده بود ندیدیم.

درباره شیخی که بحث‌برانگیزترین چهره بعد از انقلاب شد

سالهای پایانی عمر خلخالی

خلخالی در سالهای پایانی عمر خود به سمت انزوا رفت و منتقدین بسیار زیادی هم به مرور پیدا کرد هرچند او در جواب مخالفان خود می­ گوید ذره ­ای از کارهایی که کردم پشیمان نیستم و اگر به قبل برگردم این کارها را تکرار می­ کنم. او در اواخر سالهای زندگی خود کتابی تحت عنوان ایام انزوا که شرح حال خودش بود را نوشت. خلخالی مدت‌ها به مرض پارکینسون مبتلا بود تا اینکه در پنجم آذر ۱۳۸۲ به دلیل ناراحتی قلبی و در سن ۷۷ سالگی درگذشت.

السا شریفی نیا
السا شریفی نیا جهانگرد، بلاگر، علاقمند به سینما، دانشجوی کارگردانی

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋