گاهی وقتها دلمان میخواهد فیلمی ببینیم که ما را روی صندلی میخکوب کند؛ فیلمی پر از هیجان، شجاعت و لحظات فراموشنشدنی که تا مدتها در ذهنمان باقی بماند. در میان تمام ژانرها، فیلم های جنگی همیشه این قدرت را داشتهاند که این تجربه بینظیر را برای ما خلق کنند.
این فیلمها، آدمی را به دل تاریخ و به میان بزرگترین نبردهای بشر میبرند. گاهی در قالب یک عملیات نفسگیر با فیلم های جنگی کماندویی همراه میشویم و گاهی درگیر یک درام حماسی و انسانی. اما بهترینِ این فیلمها فقط درباره انفجار و گلوله نیستند؛ بلکه داستانهایی درباره رفاقت، فداکاری، ترس و تلاش برای بقا در سختترین شرایط ممکن هستند. یک فیلم جنگی خفن و خوب، اثری است که همزمان هیجانانگیز و عمیقاً تکاندهنده باشد و در نهایت، ارزش صلح و شجاعت انسانها را به ما یادآوری کند.
اگر شما هم به دنبال فهرستی از بهترین فیلم های جنگی، از فیلم جنگی امریکایی کلاسیک گرفته تا شاهکارهای مدرن سینمای جهان میگردید، جای درستی آمدهاید. در «چطور» گشتی در تاریخ سینما زدهایم و لیستی از آثاری را برای شما آماده کردهایم که هر کدام به دلیلی در تاریخ ماندگار شدهاند؛ فیلمهایی که تماشای آنها یک تجربه سینمایی قدرتمند و فراموشنشدنی است.
«خشم» روایتی خشن، گلآلود و بسیار واقعگرایانه از زندگی طاقتفرسای خدمه یک تانک آمریکایی در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم در خاک آلمان است. فرآیند خفن و وجه تمایز این فیلم، تمرکز بر نبردهای تانک و استفاده از تانکهای واقعی جنگ جهانی (از جمله تنها تانک تایگر آلمانی عملیاتی در جهان) است که به فیلم اصالتی بینظیر بخشیده. فیلم به خوبی فضای کلاستروفوبیک و روابط برادرانه و در عین حال متشنج میان سربازانی را نشان میدهد که ماههاست در یک جعبه فلزی با مرگ زندگی میکنند. «خشم» یک فیلم جنگی امریکایی است که به جای نمایش قهرمانان بینقص، سربازانی خسته و فرسوده را به تصویر میکشد که برای زنده ماندن، مجبور به انجام کارهای وحشتناکی شدهاند.
این فیلم جنگی خفن و هشداردهنده، وقوع یک جنگ داخلی در آمریکای معاصر را از دیدگاه گروهی از روزنامهنگاران جنگی به تصویر میکشد. تأثیر و موفقیت فیلم در ایجاد بحثهای گسترده اجتماعی و سیاسی پس از اکرانش بود. فرآیند خاص الکس گارلند در کارگردانی، تمرکز بر یک تجربه بسیار واقعی، پرتنش و زمینی از جنگ است. فیلم به طور عمدی دلایل سیاسی جنگ را توضیح نمیدهد تا تمام تمرکز خود را بر هرجومرج، خشونت بیمنطق و تأثیر روانی آن بر کسانی بگذارد که آن را پوشش میدهد. طراحی صدای فیلم به شکلی شوکهکننده واقعی است و مخاطب را در میانه میدان نبرد قرار میدهد.
این انیمه دردناک، شاعرانه و فراموشنشدنی از استودیو جیبلی، یکی از قدرتمندترین آثار ضدجنگ تاریخ سینماست. تأثیر عمیق این فیلم به حدی بود که راجر ایبرت، منتقد بزرگ سینما، آن را یک شاهکار مطلق نامید. داستان، تلاش دو کودک یتیم برای زنده ماندن در ژاپن در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم را دنبال میکند. فرآیند خاص فیلم در این است که به جای تمرکز بر نبردها، به شکلی بیرحمانه و صادقانه، تأثیر جنگ بر مردم بیدفاع، به خصوص کودکان را به تصویر میکشد. «گورستان شبپرهها» با انیمیشن زیبا و در عین حال واقعگرایانه خود، داستانی را روایت میکند که تماشای آن دشوار است، اما یادآوری میکند که اولین و بزرگترین قربانیان هر جنگی، کودکان هستند.
این فیلم یک اثر جنگی کلاسیک و بسیار سرگرمکننده است که بیشتر از آنکه یک درام تلخ باشد، یک تریلر ماجراجویانه و هیجانانگیز است. داستان که بر اساس وقایع واقعی است، نقشه فرار گروهی از زندانیان جنگی متفقین از یک اردوگاه فوق امنیتی آلمانی را دنبال میکند. تأثیر ماندگار این فیلم مدیون تیم بازیگری تمام ستاره و شخصیتهای کاریزماتیک آن است. فرآیند خفن و بهیادماندنی فیلم، سکانس موتورسواری استیو مککوئین و پرش او از روی حصار سیمخاردار است که به یکی از نمادینترین لحظات تاریخ سینما تبدیل شد. «فرار بزرگ» فیلمی درباره هوش، همکاری و اراده تسلیمناپذیر انسان برای رسیدن به آزادی است.
«زندگی زیباست» یک شاهکار بیتکرار است که با جسارتی بینظیر، تراژدی هولوکاست را در قالب یک «کمدی تراژیک» روایت میکند. موفقیت خیرهکننده این فیلم در سطح جهانی بود و توانست جایزه بزرگ جشنواره کن و ۳ جایزه اسکار را از آن خود کند، از جمله اسکار بهترین بازیگر مرد برای روبرتو بنینی که با آن واکنش پرشور و بهیادماندنیاش روی صندلیهای سالن اسکار، در تاریخ ماندگار شد. تأثیر و فرآیند خاص این فیلم در توانایی آن برای ترکیب خنده و گریه است. بنینی با قدرت تخیل و عشق پدری، تلاش میکند تا پسر کوچکش را در اردوگاه کار اجباری از وحشت جنگ محافظت کند و تمام آن فاجعه را به شکل یک بازی بزرگ برای او جلوه دهد. این رویکرد خلاقانه، نه تنها از تلخی داستان کم نمیکند، بلکه آن را به مراتب دردناکتر و انسانیتر میسازد.
این فیلم داستان واقعی و باورنکردنی دزموند داس، یک پزشک نظامی مخالف جنگ است که بدون حمل حتی یک اسلحه، به یکی از خونینترین نبردهای جنگ جهانی دوم در اوکیناوا اعزام میشود. او در حالی که همرزمانش او را ترسو میخوانند، با ایمان و شجاعتی بینظیر، به تنهایی زیر آتش دشمن باقی میماند و جان بیش از ۷۵ سرباز زخمی را نجات میدهد. موفقیت بزرگ این فیلم، بازگشت قدرتمند مل گیبسون به کارگردانی پس از یک دهه بود که توانست ۶ نامزدی اسکار (از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر برای اندرو گارفیلد) را به دست آورد و در نهایت برنده ۲ اسکار در بخشهای فنی شد. فرآیند خفن فیلم در نمایش بیپرده و بسیار واقعی صحنههای نبرد است که امضای کارگردانی گیبسون محسوب میشود؛ این خشونت گرافیکی، در تضاد با شخصیت صلحجوی دزموند، پیام فیلم درباره قدرت ایمان در دل جهنم را بسیار قدرتمندتر میکند.
این فیلم یکی از بهترین نمونههای فیلم های جنگی کماندویی است. روایتی پر هرجومرج و بسیار واقعی از نبرد موگادیشو در سال ۱۹۹۳ که در آن، یک عملیات کوتاه برای دستگیری دو فرمانده سومالیایی، به یک جنگ شهری تمامعیار و مرگبار تبدیل میشود.
نگاهی متفاوت، هنری و هولناک به هولوکاست. فیلم به جای نمایش خشونت داخل اردوگاه آشویتس، زندگی روزمره و ایدهآل خانواده فرمانده اردوگاه را نشان میدهد که درست در همسایگی دیوار مرگ، یک زندگی عادی را میگذرانند. این فیلمی درباره «ابتذال شر» و نادیده گرفتن فاجعه است.
تجربه شخصی و تکاندهنده الیور استون از جنگ ویتنام. این فیلم بیش از آنکه درباره جنگ با دشمن باشد، درباره جنگ اخلاقی و ایدئولوژیک میان خود سربازان آمریکایی است که در دو گروهبان متفاوت تجلی پیدا میکند.
نگاهی پراسترس و روانشناختی به زندگی روزمره یک تیم خنثیسازی بمب در عراق. این فیلم به زیبایی پدیده «اعتیاد به آدرنالین جنگ» را به تصویر میکشد و نشان میدهد که برای برخی، بازگشت به زندگی عادی دشوارتر از حضور در میدان نبرد است.
یک تجربه کلاستروفوبیک و خفقانآور از زندگی خدمه یک زیردریایی آلمانی (U-boat) در جنگ جهانی دوم. این فیلم به شکلی استادانه، تنش، ترس و روزمرگی طاقتفرسای سربازان در یک فضای بسته و مرگبار را به تصویر میکشد.
داستان بقای یک هنرمند در ویرانههای ورشو در دوران اشغال نازیها. این فیلم، روایتی تکاندهنده از قدرت هنر و انسانیت در دل جنگ است و نشان میدهد که چگونه زیبایی میتواند در تاریکترین لحظات، انسان را زنده نگه دارد.
روایت غیرخطی و پرتنش کریستوفر نولان از عملیات تخلیه نیروهای متفقین از دانکرک در جنگ جهانی دوم. این فیلم به جای تمرکز بر نبردهای رو در رو، بر تلاش برای بقا و فرار از سه دیدگاه مختلف (زمین، دریا و هوا) تمرکز دارد.
نگاه سرد، دقیق و بیرحمانه استنلی کوبریک به جنگ ویتنام. فیلم در دو پرده روایت میشود: پرده اول، پروسه بیرحمانه و غیرانسانی تبدیل جوانان به ماشین کشتار در دوره آموزشی و پرده دوم، جنون واقعی و پوچی در میدان نبرد.
یک شاهکار فنی و یک فیلم جنگی خفن که با تکنیک برداشت بلند (وان شات)، مخاطب را در سفری نفسگیر و بدون وقفه به همراه دو سرباز جوان در جبهههای جنگ جهانی اول میبرد. این تکنیک، حس حضور در میدان نبرد و اضطراب دائمی آن را به شکلی بینظیر منتقل میکند.
این شاهکار سینمای آلمان، اقتباسی نفسگیر و بیرحمانه از رمان کلاسیک اریش ماریا رمارک است. داستان جوانان آلمانی که با شور و شوق به جبهههای جنگ جهانی اول میروند و با واقعیت هولناک جنگ سنگرها روبرو میشوند. این فیلم یک بیانیه قدرتمند ضدجنگ است که هرگونه تصور قهرمانانه از نبرد را نابود میکند.
بیست دقیقه ابتدایی این فیلم که پیادهسازی نیروهای متفقین در ساحل نرماندی را به تصویر میکشد، تعریف جدیدی از رئالیسم در سینمای جنگی ارائه داد. این فیلم جنگی امریکایی داستان گروهی از سربازان را روایت میکند که به پشت خطوط دشمن فرستاده میشوند تا سربازی به نام رایان را پیدا کنند.
این فیلم داستان واقعی و امیدبخش اسکار شیندلر، یک تاجر نازی است که با به خطر انداختن جان و ثروتش، بیش از هزار یهودی را از هولوکاست نجات میدهد. اسپیلبرگ با این شاهکار سیاه و سفید، نشان میدهد که حتی یک نفر هم میتواند در اوج تاریکی، منشأ نور باشد.
یک سفر حماسی و روانگردان به قلب تاریکی جنگ ویتنام. این فیلم بیش از آنکه درباره نبردهای فیزیکی باشد، درباره فروپاشی روانی و اخلاقی انسان در شرایط بیقانونی جنگ است. «اینک آخرالزمان» که یکی از بهترین فیلم های جنگی امریکایی محسوب میشود، با فیلمبرداری خیرهکننده و فضاسازی تبآلود، یک تجربه سینمایی فراموشنشدنی است.
این فیلم یک تجربه سینمایی نیست؛ یک کابوس بیداری و شاید بیرحمانهترین فیلم ضدجنگ تاریخ است. داستان پسر نوجوانی در بلاروس تحت اشغال نازیها که با مشاهده وحشت مطلق جنگ، معصومیت خود را به شکلی هولناک از دست میدهد. این فیلم با فضاسازی سورئال، شما را در جنون جنگ غرق میکند و اثری است که نگاهتان را برای همیشه تغییر خواهد داد.
سینمای جنگی، با تمام تلخیهایش، یک ژانر ضروری است. این فیلمها به ما اجازه میدهند تا بدون تجربه واقعی، با یکی از تاریکترین جنبههای تاریخ بشر روبرو شویم و به ارزش صلح و انسانیت بیشتر پی ببریم. لیستی که معرفی شد، ترکیبی از فیلم های جنگی کلاسیک و مدرن است که هر کدام به شیوهای منحصر به فرد، تلاش کردهاند تا چهره واقعی جنگ را به ما نشان دهند؛ چهرهای که اغلب نه قهرمانانه، بلکه تراژیک و پر از درسهای عبرت است.
بهنظر شما کدامیک از فیلمها از همه جذابترند؟ جای کدام فیلمها در این فهرست خالی است؟
پاسخ ها