اگر از علاقهمندان ادبیات آمریکا باشید حتما نام جان اشتاین بک و آثارش را شنیدهاید او از پرافتخارترین نویسندههای آمریکاست که موفق به دریافت دو جایزه ادبی پولیتزر و نوبل شد. رمانهای او بازتابی از زندگی شخصی و جامعهای است که در آن زندگی میکند. آثار اشتاین بک از لحاظ تاریخی بسیار با ارزش هستند چرا که مهمترین رویدادهای آمریکای قرن بیستم را در داستانهایش به تصویر میکشد. در ادامه معرفی کتاب امروز بیشتر با این نویسنده بزرگ و آثارش آشنا میشویم.
جان ارنست اشتاین بک، نویسنده آمریکایی متولد فوریه ۱۹۰۲ در سالیناس کالیفرنیا است. او را با رمانهای واقعگرا و اجتماعیاش میشناسند که در آنها بیش از هرچیز زمانه خودش و جامعهای که در آن زیست کرده بازتاب میدهد. اشتاین بک در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۶ در دانشگاه استنفورد مشغولبهتحصیل شد اما هیچگاه مدرک تحصیلی نگرفت. قبل از نویسندگی، کارگر بود و تجربههایش از این شغل بعدها به سوژه اصلی داستانهایش که اغلب در مورد جامعه کارگری بود تبدیل شد. جان اشتاین بک در دوران نویسندگیاش ۳۳ اثر از خود به جای گذاشته است و ازجمله افتخارات او میتوان به جایزه پولیتزر در سال ۱۹۳۹ و نوبل ادبیات در سال ۱۹۶۲ اشاره کرد. زندگی این نویسنده فقید آمریکایی سرانجام پس از سالها فعالیت ادبی در دسامبر ۱۹۶۸ به پایان رسید.
در سالهای دهه ۳۰ آمریکا رکود بزرگ اقتصادی را تجربه کرد و این مسئله منجربه مهاجرت مزرعهداران آمریکایی شد. جان اشتاین بک در داستان «خوشههای خشم» بهسراغ این واقعه از تاریخ آمریکا رفته است. داستان درمورد یک خانواده مزرعهدار اهل اوکلاهاما است که بهدنبال زندگی بهتر به کالیفرنیا مهاجرت میکنند. شخصیتهای اصلی داستان و توصیفهای نویسنده از وضعیت موجود همگی برگرفته از واقعیتهای این دوره تاریخی در آمریکا است و به همین دلیل این اثر نه فقط از لحاظ داستان نویسی که از لحاظ تاریخی نیز از مهمترین کتابهای جان اشتاین بک بهشمار میرود. کتاب در سال ۱۹۳۹ منتشر شد و جایزه ادبی پولیتزر را از آن خود کرد.
و بترسید از زمانی که اعتصابها متوقف شوند درحالیکه مالکان بزرگ زنده هستند زیرا هر اعتصاب کوچک که درهم بشکند نشانه آن است که قدمی در شرف برداشتن است. و این را هم شما میتوانید بدانید. بترسید از زمانی که بشریت از رنج بردن، از مردن برای اندیشهای سرباز زند.
جورج و لنی شخصیتهای اصلی این داستان هستند که تفاوتهای زیادی با هم دارند. جورج جثهای کوچک و فرز دارد لنی اما درشتاندام است و ذهنش سن یک کودک خردسال را دارد. این دو باوجود همه تفاوتهای ظاهری و شخصیشان یک آرزوی مشترک دارند: مالکیت یک مزرعه! آنها بهدنبال کار در مزرعه دیگران از شهری به شهر دیگر میروند. نویسنده در این اثر نمادین زندگی کارگران و ناامیدی که بر همه روزمرهشان سایه انداخته است را توصیف میکند. رویای لنی و جورج در این میان معنای تازهای ایجاد میکند که حتی دیگر شخصیتهای داستان را به تکاپو میاندازد تا سهمی از این رویا داشته باشند. «موشها و آدمها» ازجمله داستانهای کوتاه و معروف جان اشتاین بک است.
آدمایی که مث ما تو مزرعه کار میکنند، تنهاترین آدمای دنیان. قوم و خویش ندارن. مال هیچ دیاری نیستن. می رن تو مزرعه، یه پولی میسازن، بعد هم میرن تو شهر به بادش میدن. بعدش هم هنوز هیچی نشده دمشونو میزارن رو کولشون و میرن یه مزرعه دیگه. هیچوقت هم هیچ امیدی ندارن.
داستان در سالیناس کالیفرنیا در جریان است و زندگی دو خانواده همیلتون و تراسک را روایت میکند. آدام تراسک با هدف ساختن یک زندگی رویایی برای خانوادهاش به کالیفرنیا مهاجرت میکند. زندگی او و همسرش پس از بهدنیا آمدن دوقولوهای پسرشان دستخوش تغییرات زیادی میشود. جان اشتاین بک این رمان را در اوج پختگی کارش نوشت و از بهترین آثار او به شمار میآید. او دو نسل متفاوت آمریکا را بهتصویر میکشد که گروه اول نسل مهاجران آمریکا و گروه دیگر نسل جدید از انقلاب صنعتی آمریکا هستند. نویسنده تقابل و تفاوتهای این دو نسل را بهخوبی توصیف میکند. این اثر در سال ۱۹۵۲ منتشر شد.
وقتی کودکی برای اولین بار بزرگترها را به همان شکلی که هستند میبیند، وقتی برای اولینبار به ذهنش خطور میکند که بزرگترها از ذکاوت خارق العادهای برخوردار نیستند، قضاوتهاشان و جملههاشان همیشه صحیح نیست، دنیای کودکانهاش فرو میریزد و هرجومرج وحشتناک جای آن را میگیرد. بتها در هم میشکنند و امنیت از بین میرود و موقعی که بتی فرو میافتد، تماماً خرد میشود و در بستری از کثافت فرو میرود.
«ماه پنهان است» درباره یک شهر ساحلی کوچک است که معدن زغال سنگ با ارزشی در نزدیکی آن وجود دارد. این شهر حالا توسط یک ارتش محاصره و اشغال شده است. ارتش مهاجم ساختمان شهرداری را بهعنوان مقر خود انتخاب کرده است و گفتوگوها و رویدادهای مهم در این آنجا رخ میدهند. مردم که از این اتفاق گیج و سردرگم شدهاند، در ابتدا بیاعتنا هستند اما این وضعیت مانند آتش زیر خاکستر است. جان اشتاین بک این بار بهسراغ جامعه متفاوتی رفته و موضوع آزادی، میهنپرستی و خیانت را محور اصلی داستانش قرار داده است. شخصیتپردازی قوی نویسنده از نقاط قوت این اثر است.
خیال میکنند چون خودشان یک پیشوا و یک سر دارند، ما هم مثل آنان هستیم. میدانند که اگر سر ده نفر از خودشان بالای دار برود، نابود خواهند شد. اما ما مردمانی آزاد هستیم و به اندازه جمعیت خود سر داریم و در موقع لزوم رهبرانی مثل قارچ در میانمان خواهند رویید.
شغل کینو، شخصیت اصلی داستان، مانند اجدادش جمعآوری مروارید از ساحل است. روزی از روزها، کینو یک مروارید بزرگ پیدا میکند و از آن به بعد، مسیر زندگیاش برای همیشه تغییر میکند. نویسنده در این داستان عمیقترین احساسات انسانی و مفهوم خیر و شر را مطرح میکند. مروارید برگرفته از یک داستان عامیانه مکزیکی است.
شهر چیزی است مثل یک جانور گروهزی. دستگاه اعصاب خود را دارد و سری و شانهای و پاهایی. شهر چیزی است غیر از شهرهای دیگر، هیچ دو شهری نیست که مثل هم باشند. از اینها گذشته، هیجانهای شهر از عواطف کلی ساکنان آن سرچشمه میگیرد. نحوه انتشار اخبار در شهر، معمایی است که گشودن آن آسان نیست. مثل این است که سرعت انتشار اخبار بیش از سرعت حرکت کودکانی است که مدام در تقلایند و به چالاکی به هرسو میدوند که تازهها را برای همسالان خود بازگو کنند یا سریعتر از صدای زنانی، که از فراز پرچینها با زنان همسایه حرف میزنند.
جودی در مزرعه خانوادگیشان در کالیفرنیا زندگی میکند. او راهورسم مزرعهداری و اسبداری و رام کردن اسبها را از پدرش میآموزد. گابیلان نام اسبی است که پدر جودی به او هدیه میدهد. او روزهای زیادی به کمک یکی از کارگرهای مزرعه، گابیلان را رام میکند و با او دوست میشود. درست در زمانیکه فکر میکند همهچیز برای سواری گرفتن از اسب آماده است، اتفاق غیرمنتظرهای رخ میدهد. اشتاین بک این داستان را در سال ۱۹۳۳ نوشته است و در آن از زندگی و نحوه مواجهه با اتفاقات غیرمنتظره سخن میگوید.
این کار، عادت او شد که حتی قبل از بیدار شدن مادرش، از تخت بیرون بخزد و لباسهایش را بهآرامی تن کند و خیلی ساکت برای دیدن گابیلان به اصطبل برود.
داستان در محلهای در مونتری کالیفرنیا جریان دارد که قبلا ماهیگران ماهیهای ساردین را برای کنسرو شدن به آنجا میبردند. کارخانه کنسروساز اما سالهاست تعطیل شده و زندگی مردم محله شکل دیگری به خود گرفته است. ماک از شخصیتهای اصلی داستان سردسته گروهی از پسرهای جوان است که اگرچه شغل ندارند اما مهارتهای زیادی دارند آنها در یک زیرزمین زندگی میکنند. اوج داستان زمانی رخ میدهد که ماک و گروهش دستبهکار می شوند تا برای همسایهشان که یک پزشک است کاری انجام دهند.
وقتی خودت درگیر ماجرا نیستی، گفتن این که زمان همه چی رو درست میکنه، این هم میگذره و آدما فراموش میکنن، یا چیزایی مثل این، خیلی راحته؛ اما وقتی خودت درگیر قضیه هستی، خبری از گذر زمان نیست، آدما فراموش نمیکنن و وسط چیزی هستی که تغییر نمیکنه.
«روزگاری جنگی در گرفت» گزارش کمنظیر جان اشتاین بک از جنگ جهانی دوم است. او این گزارشها را در روزنامه نیویورک هرالد تریبون منتشر میکرد و بعدتر در سال ۱۹۵۳ مجموعه این گزارشها در قالب این کتاب منتشر شد. نویسنده در این اثر با افراد مختلفی که درگیر این واقعه غیرانسانی و وحشتناک هستند، همنشین میشود و تأثیر جنگ بر این افراد را شرح میدهد.
در این کشتی نمیتوان با نفرات بهعنوان یک فرد رفتار کرد. آنها صرفاً شمارههایی هستند که یک فضای عمودی و افقی به اندازه شش پا در سه پا در دوپا را اشغال میکنند. فضای زیادی را باید برای یک واحد فیزیکی اختصاص داد. آنها موتورهایی هستند که برای جلوگیری از توقف میبایست بهشان سوخترسانی کرد. میبایست مراقب محصول احتراقشان بود و آن را از میان برد. بههیچوجه نمیتوان با آنها بهمثابه فرد رفتار کرد. در روز دوم و سوم تأثیرات این روش نمایان میشود. صف منظم و بهموقع تشکیل میشود، اما روز اول افتضاح است.
«زمستان» آخرین رمان جان اشتاین بک در سال ۱۹۶۱ منتشر شد. ایتان آلن هاولی، شخصیت اصلی داستان، در یک فروشگاه کار میکند که قبلاً خانواده اشرافیاش مالک آنجا بوده است. زندگی او با گذشتهاش تفاوتهای زیادی دارد و از این نظر، همسر و فرزندانش او را تحت فشار قرار میدهند. او برای رهایی از این وضعیت، در موقعیتی خاص قرار میگیرد و باید تصمیم مهمی بگیرد. داستان در دهه شصت آمریکا جریان دارد و علاوهبر داستاننویسی از لحاظ تاریخی و جامعهشناسی اثر مهم و با ارزشی است.
هیچکس واقعاً از دیگر انسانها چیزی نمیداند. بهترین کاری که میشود کرد، تصور شبیه بودن بقیه به خود است.
جوزف دین با زندگی در یک مزرعه بزرگ و رسیدن به یک زندگی رویایی، موفق شده تا رویای نزیسته پدرش را زندگی کند. او در مزرعهاش درخت کهنسالی دارد که آن را تجسم روح پدرش در مزرعه میداند. برادران او که از این باور او نگران شدهاند، درخت را قطع میکنند و از اینجا داستان شکل دیگری به خود میگیرد. اشتاین بک در رمان «زمستان» ارتباط انسان و طبیعت را دستمایه داستانش قرار داده است.
خدایا با من مهربان باش؛ حداقل تا وقتی که بفهمم چه هستم.
جان اشتاین بک بیشک از بهترین و تأثیرگذارترین نویسندههای آمریکا است که نام او و آثارش در میان آثار کلاسیک و رمانهای واقعگرا میدرخشد. از میان کتابهای معرفیشده کدامیک را خواندهاید؟ به نظر شما جای کدامیک از کتابهای او در این معرفی خالی است؟ لطفاً تجربه خود را از خواندن آثار این نویسنده فقید، در قسمت دیدگاهها با ما به اشتراک بگذارید.
پاسخ ها