داستان شبیه آن است که یک تیم فوتبال داخل زمین خشکش بزند و بازیکن حریف یکی پس از دیگری همه را دریبل بزند و آخر دست توی دهانه دروازه با روالی متفاوت، متوقف شود. آقای رئیسجمهور شبیه دروازهبانی عمل کرد که مجبور است تاوان بیتوجهی و خطای تیمش را بدهد و پنالتی را بگیرد.
روزنامه شرق نوشت: لایحه «مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی»، چگونگی پدیدارشدن و چگونگی پسگرفتهشدن آن، هنوز جای بحث زیادی دارد. اخیرا آقای دکتر یوسف پزشکیان (فرزند محترم رئیسجمهور) یادداشتی را منتشر کرده و در آن توضیح میدهد این لایحه چگونه سینهخیز ۹ لایه سیم خاردار دفاعی هیئت دولت را رد کرده و به امضای رئیسجمهور رسیده است.
در حقیقت، وزارت ارشاد و معاون مطبوعاتی آن، وزارت ارتباطات، وزارت دادگستری، معاونت حقوقی، معاونت پارلمانی، کمیسیون ویژه هیئت دولت، خود هیئت دولت و بالاخره معاون رئیسجمهور و خود رئیسجمهور، یکی پس از دیگری رو دست خوردند و لایحه از زیر دست آنها رد شد، آن هم با دو فوریت.
داستان شبیه آن است که یک تیم فوتبال داخل زمین خشکش بزند و بازیکن حریف یکی پس از دیگری همه را دریبل بزند و آخر دست توی دهانه دروازه با روالی متفاوت، متوقف شود. آقای رئیسجمهور شبیه دروازهبانی عمل کرد که مجبور است تاوان بیتوجهی و خطای تیمش را بدهد و پنالتی را بگیرد. همه از گرفتن پنالتی خوشحال شدیم و برای دروازهبان هورا کشیدیم؛ اما چه شد که توپ از آن سوی میدان تا این سوی میدان بدون هیچ مقاومتی مسیر را طی کرد؟
نوشته قابل تأمل دکتر یوسف پزشکیان گویای بلیهای است که از دیرباز گریبان مدیریت کشور را گرفته است. در یک کلمه، گویا مدیران کشور وقت برای اداره کشور ندارند (لطفا این جمله را دوباره بخوانید). پس چه میکنند این مدیران عزیز؟ عرض میکنم. بخش زیادی از وقتشان را در مراسمهای مختلف طی میکنند. منکر ضرورت برخی مراسمها که جریانسازی مثبت دارند نیستم، اما کشور بدجوری گرفتار رفتارهای ظاهری شده است. در این زمینه بعدها خواهم نوشت.
بخش دیگری از وقت مدیران به حلوفصل روزمرگیها (با تشدید ر) میگذرد. شنبه میشود پنجشنبه و هفته تمام میشود و میبینی که وقت وزیر و معاونانش طی هفته صرف رفع مشکلی شده که یکی از مدیران کل هم میتوانست آن را حل کند. مدیران محترم خودشان خوب میدانند که چقدر از تکالیف قانونی مربوط به تهیه آییننامهها و شیوهنامههای کلیدی ماهها بر زمین میماند و کار به دقیقه ۹۰ میرسد، در حالی که آنها تمام انرژی کاریشان را برای امور روزمره تلف کردهاند.
جلسات مهم و تعیینکننده از مدیرانی تشکیل میشود که هرکدام یک بغل پرونده امضایی با خودشان آوردهاند تا در جلسه امضا کنند یا شبیه چنین چیزی را در رایانههای قابل حمل با خود آوردهاند. چند دقیقه یک بار سرشان را بالا میآورند ببینند چه خبر است و دوباره برمیگردند سروقت کارهایی که با خودشان آوردهاند. از اینکه کار را به مدیران زیردست بسپارند واهمه دارند اما از اینکه رودستی شبیه ماجرای لایحه مقابله بخورند ظاهرا تصوری ندارند.
از آن طرف هم که احزاب یا تعطیلاند یا حواسشان به مسائل محدود مورد علاقه خودشان است. اگر احزابی داشتیم که چشم بیدار ملت بودند و دست آنها برای رصد دستگاهها باز بود، چرا باید سه سال از طرح یک موضوع مهم بگذرد و در آخرین گام که لایحه دوفوریتی به مجلس میرسد صدای آنها درآید؟ در هر صورت این دفعه دروازهبان پنالتی را گرفت؛ اما خوب است از ابتدا یارگیریها درست باشد تا رکب نخوریم.
پاسخ ها