دنیا سامان

دنیا سامان

خبرنویس امروز، کارآفرین فردا. یک دانشجو که میخواد دنیا رو خوشگل تر کنه.

مجری باتجربه تلویزیون: خودم را تسلیم پلیس کردم!

صحبت‌های جالب خبرآنلاین با سید جواد یحیوی مجری و بازیگر سینما و تلویزیون درباره ممنوع الکارهایی که داشته.

برترین‌ها: بخشی از گفتگو خبرآنلاین با سید جواد یحیوی مجری مجری و بازیگر سینما و تلویزیون:

بگذارید یک خاطره برایتان تعریف کنم؛ یک‌بار از استودیوی پخش «طعم افتاب» بیرون می‌آمدیم که کاظم احمدزاده به من گفت که مشکل تو این است که فاصله در شمال سازمان با اوین را نمی‌دانی و این که زن و بچه نداری باعث می‌شود انقدر راحت حرف بزنی.

یکی از مجریان تلویزیون در آن زمان من را دم در آسانسور ساختمان شیشه‌ای دید و به من گفت که چه کسی پشت توست، این حرفایی که میزنی هر کدام مجازات دارد و تو هر روز دو جین از این حرف‌ها را می‌زنی. من آن وقت این حرف‌ها برایم معنی نداشت و خب بله شاید از سر همان بادجوانی بود.

مجری با سابقه تلویزیون: خودم را تسلیم پلیس کردم!

ولی وقتی من بار اول ممنوع الکار شدم، فهمیدم که اگر مثلا در هر برنامه ۱۰۰ واحد اطلاعات که مایلم را به مخاطب منتقل کنم، ممکن است جوابگوی ممیزی‌ها نباشد و حتی برای مخاطب هم ظرفیت جذب و هضم این اطلاعات وجود نداشته باشد و همین باعث شود من را بعد از ۵ برنامه ممنوع الکار کنند ولی فهمیدم که اگر در هر برنامه ۱۰ واحد اطلاعات بدهم ولی این برنامه سال های سال ادامه پیدا کند.

وقتی به جای ۱۰۰ تا اطلاعات درست ۱۰ تا می‌گفتم مجبور بودم جای ۹۰ تای خالی را با شعار و چرند پر کنم و همین باعث می‌شد کم کم من و مخاطبانم سطح سلیقه‌شان پایین بیاید.

یک چیز جالب ‌تر اینکه آخرین تلاش از جانب تلویزیون، برای بازگشت من به این عرصه بود، حتی هنوز هم گاهی پیغام‌هایی دریافت می‌کنم برای بازگشتم به اجرا اما من نمی‌خواهم اجرا کنم و می‌گویم اگر قرار است تصویری از من در تلویزیون پخش شود بگذارید در یک سریال ایفای نقش کنم.

چند وقت پیش یکی از دوستان قدیمی‌ام که حالا بزرگ شده و مدیر بخشی شده است به من زنگ زد و از من خواست که بروم صداوسیما ببینمش. من هم این بحث ملال‌آور را تکرار نکردم و گفتم شما زحمت بکشید من را آفیش کنید هرروزی که هماهنگ شد من می‌آیم. چند روز بعدش مسئول دفترش به من زنگ زدند که آقای خدابخش عذر خواهی کرده‌اند و مثل این که ممکن نیست شما وارد شوید.

بدتر از این هم اتفاق افتاده. برای کار غیرتلویزیونی من مهمان یک مجموعه‌ای بودم. درمرکز همایش‌ها که همه می‌توانند، برنامه‌ برگزار کنند. مخابرات در این مرکز همایش‌ها، برنامه‌ای داشت که با من برایش قرارداد بسته بودند و دستمزد گرفته بودم و تمهیداتی چیده بودم. نیم ساعت قبل از شروع اجرا، از دم در من را راه ندادند و به من گفتند به تلویزیون ممنوع الورودم. من گفتم که :«نمی‌خواهم به تلویزیون بروم، می‌خواهم برای مخابرات برنامه اجرا کنم» همان وقت هم مهمان‌های چینی آن شرکت مخابراتی، بدون هیچ سخت‌گیری‌ای به سالن وارد شدند! من از کسی که راهم نداده بودپرسیدم:«بک گراند این چینی‌ها را چک کرده‌اید؟ من در مجموع هزاران دقیقه برنامه زنده فقط برای عید و عزای ائمه در تلویزیون اجرا کرده‌ام.»

ماجرا این است هرجا که می‌توانستند من را حذف کنند، می‌گفتند نباشم. حتی بیرون از صداوسیما به اماکن هم سپرده بودند که اجازه اجرای استیج هم به من داده نشود. به اماکن مراجعه کردم و گفتم که می‌خواهم خودم را به پلیس تسلیم کنم. گفتند چرا؟ گفتم من احتمالا مجرمم که پلیس به من حق فعالیت نمی‌دهد. چون قاعده بر این است که پلیس به فعالیت‌های غیرقانونی اجازه فعالیت ندهد. من به رییس پلیس گفتم که شما فرض کنید در شهر ما هزار نجار باشد و در تلویزیون یک نهادی وجود دارد به اسم «سیما چوب» و اصلا به فرض نجارهای خیلی ماهر را هم می‌برند برای سیماچوب ولی اگر مادربزرگ من بخواهد یک کار نجاری انجام دهد دیگر سراغ سیماچوب که نمی‌رود از همین نجارهای دور و بر خانه‌اش کمک می‌گیرد! من الان همان نجاری‌ام که این مهارت را بلدم، نیازی ندارد که هر کسی به نجار احتیاج داشت استعلامش را از تلویزیون بگیرد!

بعد از این اتفاق رییس اماکن اجازه داد که من دوباره کار کنم. بعد از آن رییس پلیس تغیر کرد و دوباره من ممنوع الکار شدم!

دنیا سامان
دنیا سامان خبرنویس امروز، کارآفرین فردا. یک دانشجو که میخواد دنیا رو خوشگل تر کنه.

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋