در این مقاله درباره بازیگری میخوانید که خیلی کمتر از آنچه که حقش بود به او پرداخته شد.
برترینها: در این مقاله درباره بازیگری میخوانید که خیلی کمتر از آنچه که حقش بود به او پرداخته شد. بازیگری کاربلد و مسلط که تنوع نقشهای او در سینمای بی ژانر و بی تنوع ایران، حیرت انگیز بود. این بار به سراغ جمشید اسماعیل خانی رفتهایم. یکی از بهترین بازیگران نقش مکمل در سینمای ایران. نقش دومِ اول.
جمشید از همان دورهی نوجوانی بسیار خوش ذوق بود و رگههایی از لطافت و هنر در او وجود داشت. او عاشق شعر و شعرخوانی بود و به عنوان نمونه همیشه شعرهای "بیژن سمندر"، یکی از مهمترین شاعران شیرازی را میخواند. او اولین شنوندهی شعرهای سمندر بود و این موضوع باعث شد جمشید اسماعیل خانی توسط "فریدون فرخزاد" به رادیو دعوت شود و اجرا در رادیو را با شعرهای سمندر آغاز کند. در نهایت او بعد از ورود به دبیرستان به سمت تاتر و سینما سوق پیدا کرده و در سال 1343 فعالیت بازیگری خود را آغاز میکند. سالن تاتر "دبیرستان حیات" در شیراز زادگاه هنری جمشید اسماعیل خانی در حرفه تاتر بود.
بعد گشت مدتی از فعالیت در تاتر، جمشید اسماعیل خانی نمایشنامههایی را نیز کارگردانی کرد که گوهر خیراندیش در آنها بازی میکرد. این شروع آشنایی این زوج سینمایی بود که در نهایت به ازدواج و 38 سال زندگی مشترک ختم شد.
گوهر خیراندیش داستان جذاب این آشنایی را اینطور تعریف میکند: من و جمشید در سال 1349 در دبیرستان "شه دخت" با هم آشنا شدیم. من در این دبیرستان درس میخواندم و در سالن دبیرستان شه دخت تاتر اجرا میکردم. در آن زمان اسماعیل خانی برای انتخاب بازیگر به سالن اجرا آمد و من را به عنوان بازیگر انتخاب کرد به خانه فرهنگ شیراز برای آموزش برد. بعد از ورود و آموزش دیدن در خانه فرهنگ شیراز، من و اسماعیل خانی در نمایشنامه "علی شجائیان" باهم همبازی شدیم. در آن نمایش قرار بود من در گوش اسماعیل خانی بزنم اما چون تازه کار بودم، خیلی آرام این کار را انجام دادم.اسماعیل خانی به من گفت که باید محکمتر این کار را انجام بدهم و من هم بی درنگ، محکم در گوش او زدم! بعد از آن نمایش اسماعیل خانی هر بار بعد از تمرین من را به منزل میرساند. بعد از گذر چند وقت جمشید به من گفت: "از روزی که تو در گوش من زدی، من دیگر خوابم نبرد.عاشق تو شدم!" بعد از گذشت مدتی و برگزاری مراسم عقد، من جمشید را به اتاقی بردم و به او گفتم من واقعا خیلی تو را دوست دارم، اگر تو را نبینم روزم شب نمیشود ولی عاشق تو نیستم. در طول مدت زندگی، اگر عاشق تو شوم به تو خواهم گفت و هرگز به تو خیانت نخواهم کرد...
جمشید اسماعیل خانی پیش از ورود به سینما، کار خود را با سریالهای تلوزیونی شروع کرد. سریال "آینه" در سال 1364 و سریال "روزی روزگاری" در سال 1370، دو سریالی بودند که جمشید اسماعیل خانی برای اولین بار در آنها نقش آفرینی کرد. بعد از بازی در این سریالها جمشید اسماعیل خانی در سریال آپارتمان ساخته "اصغر هاشمی" ظاهر شد. سریالی پر بازیگر که حکایت ریز و درشت ساکنین این آپارتمان را روایت میکرد. اسماعیل خانی در این سریال نقش پدر امین حیایی جوان را بازی میکرد که مورد استقبال زیادی واقع شد.
در سال 1373، سریال "شلیک نهایی" در ژانر پلیسی از تلوزیون پخش شد. جمشید اسماعیل خانی در این سریال نقشی فرعی و تعیین کنندهای داشت که شخصیتهای دیگر را به هم متصل میکرد.او در این نقش چه در گفتار و چه در رفتار، طنز خاصی داشت که تبدیل به شیرینیهای این سریال شده بود.
آخرین سریالی که جمشید اسماعیل خانی در آن بازی کرد، "رستوران خانوادگی" از "حسین سهیلی زاده" بود. نقش او در این سریال کارمندی است که بعد از بازنشستگی، احساس میکند زندگیاش رو به اتمام است. او در روزهای بعد از بازنشستگی گوشهای مینشسند و به فکر فرو میرود تا اینکه فرزندان او تصمیم میگیرند رستورانی برای او باز کنند و این سرآغاز داستان این سریال است. گرفتگی این نقش اندازهی چهرهی اسماعیل خانی است و نقشی موفق در کارنامه او به شمار میرود.
جمشید اسماعیل خانی اما موفقترین نقش خود را در زندگی به عنوان یک همسر ایفا میکند.گوهر خیراندیش درباره اسماعیل خانی به عنوان یک همسر میگوید: من فکر نمیکنم هیچکس آنقدر وقت برای این بگذارد که همسرش بتواند درسش را ادامه دهد. حداقل من در کنار خودم کسی را با این ویژگی ندیدهام. آن زمانی که من تمرین تاتر داشتم و یا سر کار بودم، جمشید مراقب بچهها بود و آشپزی میکرد. گاهی حتی تا دیروقت با من بیدار میماند تا به من در انجام کارهای منزل کمک کند. واقعا میتوانم بگویم او یک همدم واقعی برای من و یک پدر خوب برای فرزندانش بود.
یکی از همبازیهای قدیمی جمشید اسماعیل خانی در تاترهای دهه 40 شیراز، آقای حبیب دهقانینسب بود. او درباره اسماعیل خانی میگوید: جمشید هرچه که بود، بی غل و غش بود. خیلی صاف و ساده بود. شاید ظاهر او این را نشان نمیداد اما نیت بدی نداشت. همین سادگی باعث نزدیکی من به او شد. برای همین فوت او باعث ناراحتی من شد. مرگ او خیلی برای ما زودهنگام بود. همه ما رفتنی هستیم اما رفتنها وقت و بی وقت دارند، رفتن جمشید به نظر من، بی وقت بود...
گوهر خیراندیش خصوصیات اخلاقی همسرش را اینطور بیان میکند: اسماعیل خانی واقعا بازیگر قابلی بود. در بسیاری از تاترهای درخشان تهران و شیراز نقش آفرینی کرده بود. اما در بیان خصوصیات اخلاقی او باید بگویم او بسیار مرد شریفی و خییری بود. در کارهای فیلمبرداری هرکس مشکل مالی داشت جمشید به او کمک میکرد. وقتی که ما در شمال زندگی میکردیم، او بارها به روستاییان اطراف کمکهای ویژهای کرد و همیشه هوای آنها را داشت. واقعا جمشید مردی نبود که که کسی نتواند عاشق او نشود. یک دوست، یک همدم، یک همسر، یک همکار و یک پدر مهربان دوست داشتنی بود. بعد از 38 سال زندگی مشترک، بدون او بودن خیلی برای من سخت بود و بعد فوت او نیز هنوز هم برایم سخت و دشوار است.
واقعیت این است که جمشید اسماعیل خانی هنوز برای شکوفایی فرصت داشت. او هنرپیشه متبحری بود که میدانست سینما فقط نقش اول بودن و ستاره بودن نیست. او میدانست که این نقشهای مکمل هستند که باعث میشوند فیلم بهتر باشد. او چند بار کاندید دریافت جایزه شده اما هیچوقت برنده نشد که البته مهم نیست. چرا که جمشید اسماعیل خانی کار خود را چه در سینما و چه در زندگی به درستی انجام داد.او ستارهی نقشهای مکمل بود و به همان اندازه ستارهی زندگی خانوادهاش. پدری که همیشه به فکر فرزندانش بود و مرد مهربان و خوش اخلاقی که یکی از عادتهایش خریدن گل بود. او عاشق گل نرگس بود و همیشه برای همسرش گل میخرید. او جملهای داشت که همیشه به همسرش میگفت:به اندازه تمام روزهایی که باهم زندگیکردهایم، به تو گل میدهم.حالا، هربار که خانواده اسماعیل خانی گل میبینند، یاد او را زنده میکنند.
18فروردین سالروز مرگ جمشید اسماعیل خانی بر اثر سکته قلمی در 51 سالگی است. سال 1381 بود که او خیلی زود از بین ما رفت و سینمای ایران را در حسرت بازیهای درجه یک خود باقی گذاشت. او برای همیشه دوم اول باقی خواهد ماند.
این متن از پادکست «صدای خیال» متعلق به ماهنامه «فیلم امروز» برداشته شده است.
پاسخ ها