آخرین باری که پرچمداری معرفی شد و نوآوری به خصوصی داشت را به یاد میآورید؟ آخرین باری که یک پرچمدار معرفی شد و ویژگی جدیدش صرفا بروزرسانی نسخه فعلی نبود چطور؟ سازندگان گوشی هوشمند وارد جنگ سردی شدهاند که تنها هدفشان ارائه ویژگیهای بهتر و قدرتمندتر ولی کمخطر است. نتیجه آن چه میشود؟ ناتوانی در تشخیص پرچمداران بدون نگاه به برندشان.
برای سالها گوشیها با هر چرخه بروزرسانی، ویژگیهای جدیدی را به همراه داشتند که تجربه کاربر را به شکل معناداری تغییر میداد؛ مثل از بین رفتن حاشیه دور نمایشگر یا معرفی حسگرهای بیومتریک. اکنون اما اوضاع متفاوت شده و با هر بار تغییر نسل، اندک تفاوتهایی هم که بین پرچمداران شرکتهای مختلف وجود داشت، از بین میرود. به صورت خلاصه میتوان گفت به نقطهای رسیدهایم که تفاوتهای میان نسل جدید و قدیم یک پرچمدار، دیگر برای کاربران مهم و وسوسه کننده نیست.
پرچمداران کنونی، آن قدر رم دارند که هیچ کس نمیتواند حتی ۷۰ درصد آن را نیز به کار گیرد؛ دوربینهایی که عکاسان حرفهای هم نمیتوانند حداکثر بهرهوری را از آنها بگیرند و در نهایت قدرت پردازشی زیادی که معمولا در کامپیوترهای رومیزی میدیدم. جنگ بر سر تجاری سازی کالاها به قدری بالا گرفته که هر شرکتی تنها به اضافه کردن تمام ویژگیهای ممکن به گوشی هوشمند خود فکر میکند؛ قیمتهای نجومی را نیز فراموش نکنید.
اگر نگاهی به پرچمداران فعلی بیندازید، حتما با خود فکر میکنید چرا همه آنها شبیه به هم شدهاند؟ شباهت به قدری زیاد است که شاید با خود فکر کنید تمامی آنها با یک شخص واحد برای طراحی و اضافه کردن ویژگیها به گوشی خود همکاری کردهاند. برخلاف بحث داغ تفاوتهای میان شرکتهای مختلف (و رقابت کاربران متعصب)، تفاوت خود گوشیهای هوشمند جزئی و در بهترین حالت کمتر از تعداد انگشتان یک دست است.
با این حال هنوز میتوان نوآوری را در بازار گوشیهای هوشمند پیدا کرد؛ البته اگر در پرچمداران به دنبال آن نگردید. معمولا نوآوری را جایی پیدا میکنید که خطر سرمایهگذاری روی آن کم بوده یا این که بازار به مشخصی برای آن وجود دارد. به همین دلیل است که چین به عنوان بزرگترین کارخانه گوشی هوشمند دنیا، به بستری مناسب برای آزمون و خطا تبدیل شده. با این حال حتی در چین نیز نوآوری را در گوشیهای مفهومی یا ارزانقیمتتر پیدا میکنید و کمتری شرکتی حاضر است دل به دریا زده و به سراغ رویاپردازی برود.
نوآوری ممکن است در بازاری پیدا شود که کاربران بسیار مشخصی دارد. برای مثال میتوان از گوشیهای گیمینگ صحبت کرد، زیرا داشتن نمایشگری با نرخ رفرش بالا یک نوع ویژگی پایه به حساب میآید. اکنون اگر نمایشگر پرچمداری با نرخ رفرش ۶۰ هرتزی معرفی شود، دستمایه تمسخر کاربران کمپانی رقیب خواهد شد. برای همین است که سامسونگ و اپل به عنوان بزرگترین سهامداران بازار موبایل جهانی (۳۵ درصد)، مدتی میشود که نوآوری خاصی در پرچمداران خود نداشتهاند (زوم فضایی واقعا نوآوری نیست).
پروژههای جانبی شاید مرهمی باشد بر نبود نوآوری در پرچمداران. به همین دلیل است که اکنون گوشیهایی تحت عنوان نوت، فولد، فلیپ و اِج را میبینیم. سامسونگ با موازی کاری سعی داشته بدون آسیب زدن به ماشین پول چاپ کنی (بخوانید سری گلکسی S) بازارهای دیگر را نیز امتحان کند و اگر نوآوریهایش پس از چندین نسل مورد استقبال قابل قبولی قرار گرفتند، آنها را به پرچمداران خود نیز اضافه کند.
اپل از این هم محافظهکارتر است. چند سال است که طراحی آیفون ۶ را با نامهای مختلف میبینیم؟ اپل به قدری محبوبیت دارد که اگر گوشی جدیدش را از ترکیب چند گوشی دیگر بسازد هم کاربران آن را خریداری میکنند (دوربین آیفون XR + بدنه آیفون ۸ که خود بدنه آیفون ۶ است + چیپست آیفون ۱۱ = آیفون SE جدید). ایده اصلی اپل برای نوآوری این است که با صبر، بهترین نسخه از هر چیزی را ارائه کند (داستان حسگر اثر انگشت و موتورولا اتریکس را به یاد بیاورید).
ما کاربرانی به دنبال نوآوری هستیم و از محافظهکاری نیز بیزاریم، اما با کوچکترین لغزشی از سوی کمپانی محبوبمان، آنها را سرزنش کرده و مورد شماتت قرار میدهیم. دلیل آن هم پولی است که برای خرید این گوشیها پرداخت میکنیم. طراحیهای تست نشده و ویژگیهای نامتعارف در صورتی که به درستی امتحان خود را پس ندهند، فاجعه به بار میآورند.
نمیتوان از کاربران درخواست رقمهای نجومی کرد و در عین حال گوشی تست نشده با تکنولوژی ناکارآمد به آنها تحویل داد (داستان گلکسی فولد را کسی فراموش نمیکند). افزودن ویژگیهای متعدد و ناپخته در گوشی هوشمندی که اکثر کاربران قرار است آن را خریداری کنند، یک ریسک بزرگ است که کمتر شرکتی به سراغ آن میرود.
کافیست به کمپانیهای HTC، موتورولا و ال جی نگاه کنید. آنها تعهدی مثالزدنی به نوآوری داشته و از ارائه آنها در قالب پرچمداران نیز ابایی ندارند. البته کسی منکر نمیشود اوایل ظهور گوشیهای هوشمند، فضا برای آزمایش و تجربههای جدید بازتر بود. با این حال آیا میدانید چه بلایی بر سر آن طرز تفکر آمده؟ متاسفانه باید گفت جواب در «ورشکستگی و بدهی» خلاصه میشود.
به این سه کمپانی دقت کنید. آنها نوآوریهایی داشتند که اکنون جزئی از ویژگیهای استاندارد گوشی هوشمند به حساب میآیند. بهترین مثال میتواند دوربین اولترا واید باشد که اولین بار ال جی استفاده از آن را باب کرد، اما این کمپانی الان به حاشیه رانده شده و کمتر کسی راغب است محصولات این کمپانی را خریداری کند. در نتیجه میتوان نتیجه گرفت که نوآوری و فروش، با هم در یک اقلیم نمیگنجند.
ساخت پرچمداران کنونی به دستورالعملی تبدیل شده که شرکتهای سازنده، اگر به دنبال موفقیت هستند، حتما باید بر اساس آن عمل کنند. البته با نگاهی به فروش این گوشیها میتوان دید که سودآوری آنها نسبت به میانردهها کمتر است. پرچمداران امسال قدرتمند و تا دندان مسلح هستند، اما به شدت کسالتآور و قابل پیشبینی شدهاند. اگر به دنبال گوشی هیجانانگیز با ویژگیهای جدید هستید، باید به دنبال گوشیهای چینی، گیمینگ یا مفهومی بروید.
البته که نوآوری معمولا هیجانانگیز است، اما فاصله بسیاری بین نوآوری هیجانانگیز و نوآوری کاربردی و بینقص وجود دارد. پرچمداران با هدف بینقص بودن طراحی شدهاند؛ بینقص بودنی که به معنای کسالتآور است. به همین دلیل است که شاید دیگر نوآوری را در پرچمدارها نمیبینیم.
پاسخ ها