وثیقهمحوری در سیستم بانکی دنیا هم منسوخ است
بحرانهای اقتصادی ناگهانی، مثل جنگ یا افت شدید نقدینگی، بیشتر از هر چیز، تابآوری واقعی کسبوکارها را آشکار میکنند. در این میان، برخی پلتفرمهای دیجیتال بهسرعت دست به اخراج نیرو زدند، برخی دیگر به دنبال ارزشگذاری داراییهای نامشهود رفتند و عدهای هم به فینتکها و تسهیلاتیارها پناه بردند. اما آیا این راهکارها واقعاً پاسخ بحران هستند یا فقط مُسکنهایی موقتیاند؟
در گفتگوی دیجیاتو با «صادق سپندارند»، مدیرکل بانکداری خرد و کسبوکارهای کوچک بانک ملی ایران، نگاهی دقیقتر انداختهایم به واقعیت پشت اصطلاحاتی مانند «تعدیل نیرو»، «اعتبار دیجیتال»، «وثیقهگذاری دارایی نامشهود» و البته آیندهای که فینتکها باید برای آن آماده شوند؛ از «چسب زدن به شیشههای کسبوکار» گرفته تا شکستن دیوارهای بانکداری سنتی.
«صادق سپندارند»، مدیرکل بانکداری خرد و کسبوکارهای کوچک بانک ملی از منظر بانکدار که با کسبوکارهای دیجیتال سروکار دارد، درباره موج تعدیلها در شرکتها پس از جنگ، معتقد است که بهجای واژه «تعدیل» باید از «اخراج» استفاده کرد چراکه تعدیل بهمعنای ایجاد تعادل است. آنچه بسیاری از کسبوکارها انجام دادند، در واقع اخراج کارکنان بود و باید توجه داشت که ۱۲ روز، زمان بسیار کوتاهی برای چنین تصمیمی است. احتمال دارد - یا به احتمال زیاد - بسیاری از این کسبوکارها بهدنبال بهانهای برای این اقدام بودند. البته نمیتوان گفت همه آنها.»
به گفته او، زمانی که من سازمانها را بررسی میکنم و قرار است به آنها تسهیلات یا اعتباری ارائه دهم، چند نکته مهم وجود دارد: اینکه آیا آن سازمان توان بازپرداخت بدهی خود را دارد یا نه. حالا زمانی که من میبینم یک سازمان - مثلاً یک استارتاپ یا یک پلتفرم دیجیتال - تنها ۱۰ روز پس از یک بحران، دچار اخراج گسترده کارکنان شده، این برای من زنگ خطر است. البته آثار چنین بحرانی میتواند حتی فراتر از ۹۰ روز هم باشد.»
به اعتقاد مدیرکل بانکداری خرد بانک ملی «اگر یک مجموعه با اولین بحران، توان پرداخت حقوق کارکنانش را نداشته باشد، پس احتمالاً با بحران بعدی هم در پرداخت بدهیهایش دچار مشکل خواهد شد. بنابراین، اگر یک بانک یا مؤسسه مالی اعتباردهنده هوشمند باشد، باید به این موضوع توجه کند که یک سازمان تا چه حد در برابر بحرانها و چالشها تابآوری دارد.»
پرسش دیگر دیجیاتو از سپندارند این است: بحث پذیرش دارایی نامشهود به عنوان وثیقه بهطور جدی توسط معاونت علمی رئیسجمهوری پیگیری میشود. فعالان حوزه اقتصاد دیجیتال هم از این مصوبه بسیار استقبال کردهاند، اما کارشناسان اقتصادی و فعالان بانکی باور دارند این مصوبه چندان اجرایی نیست. به نظر شما چه مشکلاتی برای اجرا وجود دارد؟ به هر حال در آینده نباید به این سمت حرکت کنیم؟
او در پاسخ با طرح این پرسش که «چرا باید داراییهای نامشهود را ارزشگذاری کنیم؟»، توضیح میدهد: «اگر پاسخ این باشد که وقتی من میخواهم از یک بانک یا مؤسسه مالی تسهیلات بگیرم، آنها از من وثیقه میخواهند و من بهعنوان یک پلتفرم آنلاین چیزی جز داراییهای نامشهود و بخشی داراییهای مشهود ندارم، پس باید این داراییهای نامشهود را ارزشگذاری کرد و بهعنوان وثیقه پذیرفت - اگر هدف از ارزشگذاری این است، پاسخ من این است که این نگاه کاملاً اشتباه است.»
سپندارند با اعتقاد به اینکه این مسئله اساساً ضرورتی ندارد، وثیقهمحوری در سیستم بانکی نه فقط در ایران، بلکه در دنیا را هم منسوخ میداند. او اعتبار کسبوکار را مهمتر از وثیقه ارزیابی میکند و میگوید: «من بهعنوان بانک یا مؤسسه اعتباری، توان بازپرداخت شما برایم اهمیت دارد، نه دارایی که ممکن است نقد نشود. من با وثیقه شما چه کنم؟ همیشه به کسبوکارها توصیه میکنم: دوره عمر سازمانها، از جمله استارتاپها و پلتفرمهای آنلاین، نیازمند روشهای مختلف تأمین مالی است. متأسفانه در ایران، نخستین و در دسترسترین راهکار تأمین مالی، مراجعه به بانکها برای دریافت وام است، در حالی که این نگاه اشتباه است.»
او با بیان اینکه بانکها پول شخصی ندارند؛ آنها وکیل سپردهگذاران هستند، توضیح میدهد: «من بهعنوان بانک، مسئول بازگرداندن پول مردم هستم، نه اجرای سیاستهای پرریسک. شما اگر پول خودتان را در بانک سپردهگذاری کرده باشید، انتظار دارید بانک با ریسک بالا آن را خرج کند؟ قطعاً نه. چون بانک از نظر شما یکی از کمریسکترین محلهای سرمایهگذاری است.»
به گفته مدیرکل بانکداری خرد بانک ملی، اگر میخواستید ریسک کنید، به بورس یا سرمایهگذاری خطرپذیر میرفتید. بنابراین استارتاپ در مرحله آغاز، یعنی زمانی که هنوز ایده است، نباید سراغ بانک بیاید. بانک نباید در ایده سرمایهگذاری کند چون درصد زیادی از استارتاپها در همان مراحل ابتدایی شکست میخورند و من بهعنوان بانک، وکیل پول مردم هستم و باید جایی سرمایهگذاری کنم که ریسک آن مشخص و معقول باشد.
او با اشاره به چالشهای متعدد داراییهای نامشهود مثال میزند پلتفرمی را فرض کنید که دارای یک دارایی نامشهود با ارزشگذاری ۲۰۰ میلیارد تومان است و من بانک آن را بهعنوان وثیقه پذیرفتهام. اگر نکول اتفاق بیفتد، با آن دارایی چه کار باید کرد؟ چگونه آن را بفروشم؟ چه کسی حاضر است آن را بخرد؟ سپردهگذار پشت در بانک ایستاده و پولش را میخواهد؛ من چطور این دارایی را نقد کنم؟
سپندارند معتقد است که اگر مسئله را اشتباه تعریف کنیم، راهحلها هم اشتباه خواهند بود. مشکل این نیست که بانکها وثیقه نمیپذیرند؛ مشکل این است که تصور شده چون بانکها وثیقه میخواهند، پس باید داراییهای نامشهود را ارزشگذاری کرد. در حالی که بانکها بیشتر از آنکه دنبال وثیقه باشند، به اعتبار توجه دارند. در نظام بانکی دنیا نیز مهم این است که کسبوکار توانایی بازپرداخت اقساط را داشته باشد، نه اینکه داراییای داشته باشد که کسی حاضر به خریدش نیست. بانکها بهدنبال داراییهایی هستند که بتوانند در صورت لزوم سریع آن را نقد کنند - چون سپردهگذار منتظر است.
آیا نظام بانکی ایران آمادگی دارد به سمت مدلهای نوینتر مانند همکاری گسترده با فینتکها، تسهیلاتیارها و لندتکها حرکت کند؟ چه موانعی در این مسیر وجود دارد؟ در پاسخ به این سوال دیجیاتو، مدیرکل بانکداری خرد بانک ملی میگوید: «فینتکها، بهویژه پرداختیارها و تسهیلاتیارها، از مقطعی بهعنوان یکی از بازیگران اکوسیستم اعتباردهی و بانکداری وارد شدند و قطعاً در آغاز ورودشان عملکرد بسیار خوبی داشتند. چرا؟ چون منِ بانک در برخی حوزهها با محدودیتهایی مواجه بودم و نمیتوانستم برخی خدمات را ارائه دهم. این مجموعهها آمدند و فرآیندهایی را برای کاربر نهایی روانتر، سریعتر و آسانتر کردند- که واقعاً فوقالعاده بود.»
به گفته او «اما بعد اتفاقی رخ داد. تکنولوژی که آنها استفاده میکردند، من هم بهعنوان بانک میتوانستم از آن استفاده کنم. استفاده از تکنولوژی محدودیتی ندارد. بنابراین من هم همان خدمات را ارائه دادم، تازه با پشتوانه زیرساختی بسیار قویتر. من از نظر زیرساختی، سختافزاری، نرمافزاری و دسترسی به دادهها، بسیار توانمندتر هستم.»
سپندارند معتقد است که اگرچه در مرحله اول، آنها در بهرهگیری از فناوری پیشرو بودند، اما در مراحل بعدی بانک توانمندتر است: «از اینرو توصیهام به تسهیلاتیارها این است که باید بهدنبال یک «پیشنهاد ارزش» (Value Proposition) جدید باشند- یعنی مزیتی فراتر از سرعت و سهولت ارائه کنند. باید بتوانند ارزشی افزوده خلق کنند که بانکها قادر به ارائه آن نباشند.»
او با بیان اینکه مشکل دیگر این است که برخی از این تسهیلاتیارها، هزینه مشتری را از طریق روشهای پنهان افزایش میدهند، توضیح میدهد که مشتری ممکن است در ظاهر نرخ ۲۰ درصد را ببیند، اما در عمل با کارمزدهای مختلف یا عضویت در باشگاهها، نرخ مؤثر برای او حتی از بانک هم بیشتر شود. این در حالی است که شاید در بانک، با همان شرایط، نرخ تمامشده تسهیلات حدود ۱۵ درصد باشد.
به گفته سپندارند، بانکها متوجه شدند که دیگر نمیتوانند با آن ساختار سنتی ادامه دهند. امروز، بانکها نهتنها باید دیوارهای خود را کوتاهتر کنند، بلکه باید آنها را بشکنند. بانکداری باز دقیقاً از همین تفکر آمده است. دوران شعبههای سنگین و پیشخوانهای بلند گذشته است. مرزها باید برداشته شود و تعامل بیشتر شود. در نتیجه، هر سه ضلع این مثلث - فینتکها، قانونگذار، و بانکها- باید بازنگری جدی در رویکرد خود داشته باشند: تسهیلاتیار باید مزیت رقابتی جدید پیدا کند، قانونگذار باید قانونگذاری مشارکتی و جامع داشته باشد و بانکها باید نگاه خود را بازتر و منعطفتر کنند.
به کسبوکارهای دیجیتالی که الان با کمبود نقدینگی مواجهاند چه توصیههایی میکنید؟ آیا باید منتظر بهبود شرایط باشند یا تغییر استراتژی دهند؟ مدیرکل بانکداری خرد بانک ملی در پاسخ به این سوال با بیان اینکه ما یک دنیا داریم، یک آخرت، و بین این دو چیزی وجود دارد به نام برزخ، میگوید: «برزخ یعنی جایی که هنوز مشخص نیست به بهشت میرویم یا جهنم. الان بسیاری از کسبوکارها دقیقاً در همین وضعیت هستند. پیشبینی اینکه آیندهشان بهشتی است یا جهنمی، کار سادهای نیست. ما در دورهای هستیم که نمیتوان با قطعیت گفت چه خواهد شد- فقط شاید کفبینها و رمالها بتوانند پیشبینی کنند!
در این وضعیت «برزخ»، چه باید کرد؟ در دوران جنگ، آیا شیشههای خانهتان را چسب زده بودید؟ چرا؟ چون میدانستید آن چسب نه جلوی موشک را میگیرد، نه حتی جلوی شکستن شیشهها. اما باعث میشد اگر شیشه شکست، خردههای آن کمتر پخش شود و آسیب کمتری وارد کند.»
سپندارند این توضیح را به کسبوکار تعمیم میدهد و معتقد است: «در این دوران، باید مثل شیشههای خانهتان، مراقب ساختار کسبوکارتان باشید. چسب بزنید - هر نوع چسبی که میتوانید- یعنی هر اقدامی که باعث شود هزینههای شما کنترل شود و بیشتر از حد نیاز نشود.»
او به همه کسبوکارها (نه فقط پلتفرمهای آنلاین)، توصیه میکند: «در این دوره، تمرکز خود را از استراتژیهای توسعه بردارید. دوران بحران، دوران یادگیری، تحلیل سناریوها و مدیریت هزینه است. باید سناریوهایی برای آینده داشته باشید: اگر به بهشت رسیدید چه کنید، اگر جهنم بود چطور؟ حتی اگر برزخ ادامهدار بود، برنامهتان چه خواهد بود؟»
پاسخ ها