بسیاری از افراد علیرغم تلاش زیاد نمیتوانند رهبر خوبی باشند. به نظر میرسد رهبری یک مقصد نیست، بلکه یک فرآیند است و برای تقویت آن باید سالها زحمت کشید و تجربه کسب کرد. یکی از مهمترین جنبههای یک رهبر خوب داشتن مهارتهای نرم است.
برای رهبر خوب بودن نیازی به پوشیدن لباسی خاص، خودنمایی یا یادآوری کردن به دیگران که شما تصمیم گیرنده نهایی هستید، نیست. برای رهبر خوب بودن باید چگونگی برقراری ارتباط مؤثر با دیگران را آموخت؛ ارتباطی که در نهایت به ایجاد اعتماد ختم میشود. پنج راهکار زیر به شما کمک میکنند تا از ارتباطات خود با کارکنان اعتمادسازی کنید:
اگر فقط به گفتن جمله «کارت خوب بود» برای تمام کارها و کارمندان بسنده کنید، این جمله به سرعت تأثیر خود را از دست میدهد. رهبری مؤثر این نیست که فقط از کارمندان تعریف کنید، بلکه برخی تحقیقات نشان دادهاند که بازخورد «منفی» (البته با شیوه بیان درست) تأثیر بیشتری در کمک کردن به کارمندان دارد. کارکنان یادگیری، رشد کردن و حس به چالش کشیده شدن و بهتر شدن نسبت به روز قبل را دوست دارند، بنابراین فراهم کردن بستر مناسب برای رشد آنها با بازخورد مناسب، یک مهارت نرم مهم به شمار میرود.
برای بازخورد سازنده میتوانید از تکنیک «ساندویچ» (بازخورد مثبت، سازنده، مثبت) و گفتگوهای صادقانه که به عمل منتهی میشوند استفاده کنید. فراموش نکنید، انتقاد به قصد تخریب یک چیز است و گفتگوی سازنده برای فراهم کردن بستر بهبودی چیز دیگر.
تدریس رقص و تدریس تکنیکهای روابط عمومی دو مقوله کاملاً بیربط هستند، ولی با مشاهده تأثیر تکنیکهای تدریس در این دو موضوع و ترکیب کردن آنها میتوانید به نتیجه بهتری برسید. برای اینکه رهبر بهتری باشید بهتر است تظاهر را کنار گذاشته و سعی کنید بهترینِ خودتان را نشان دهید. زمانی که نقش بازی نمیکنید و آسیبپذیری هایتان را نشان میدهید، حرفهای شما تأثیر بیشتری پیدا میکنند.
یک رهبر خوب همیشه مسئولیت کارها را بر عهده میگیرد. بسیاری از رهبران به آسانی در دام «قربانی شدن» گرفتار میشوند. اگر اتفاقات بدی رخ دهد، ممکن است تصور کنید کنترل آنها از عهده شما خرج است و نمیتوانید کاری برای آنها انجام دهید. آنوقت در چرخه قربانی شدن گیر میافتید.
به جای چنین طرز تفکری باید ابتدا مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرید. حتی اگر شما خطا کار نبودید هم باید کمی تأمل کرده و به نقش احتمالی خود فکر کنید. شاید بیش از حد غیبت داشتید، شاید سرگرم کارهای دیگر بودید و این یکی کار را فراموش کردید، شاید آنقدر سرتان شلوغ بوده که اصلاً متوجه رخ دادن برخی اتفاقات در اطراف خود نشدید و ... . فراموش نکنید رهبر خوب ابتدا خود را سرزنش میکند بعد دیگران را.
مدیریت خرد (Micromanagement) به ندرت جواب میدهد، چون افراد برای یادگیری باید اشتباه کنند. باید کاری کنید تا اشتباهات در یک محیط کنترل شده رخ دهند، ولی هدف نهایی شما باید در واقع رساندن کارکنان به جایگاهی باشد که از کار کردن مستقل احساس راحتی و آسودگی خاطر پیدا کنند، آنوقت میتوانید فرد را از یک کارمند ساده به یک عضو واقعی تیم تبدیل کنید.
دستیابی به چنین هدفی آسان نیست. باید با شکیبایی به کارمندان آموزش دهید و آنها را راهنمایی کنید. اگر اشتباه کردند باید به آنها کمک کنید تا دوباره روی پای خود بایستند. از همه مهمتر، باید با این موضوع کنار بیایید که کارمندان در طول مسیر بارها مرتکب اشتباه خواهند شد و به شما ضرر خواهند زد. آیا جلوگیری از ضرر کوتاه مدت بهتر است یا آموزش طولانی مدت به کارکنان و تبدیل کردن آنها به یک عضو خبره و مستقل؟
رهبری باید در طول زمان با توجه به محیط تغییر و تکامل پیدا کند، بنابراین باید بسته به شرایط خود را تغییر دهید. بهترین شرکتها آنهایی هستند که کارمندانشان با آسودگی خاطر به مدیران بازخورد مستقیم میدهند. باید شرایطی را به وجود آورید تا کارمند احساس کند حرفها و ناراحتیهایش را شنیدهاید و به آنها اهمیت دادهاید. دریافت بازخورد به تنهایی کافی نیست، از او قدردانی کنید.
بی توجهی به بازخوردها و غرق شدن در تفکرات خود، یکی از بدترین اتفاقاتی است که میتواند برای یک رهبر رخ دهد. با گوش دادن به نظرات اطرافیان نه تنها چیزی را از دست نمیدهید، بلکه چیزهای جدیدی یاد میگیرید.
یادگیری مهارتهای رهبری یک مسیر طولانی و پر فراز و نشیب است، اما اگر با آغوش باز آن را بپذیرید، هر روز فرصتهای تازه برای یادگیری و رشد فراهم میشود.
پاسخ ها