چند وقت پیش بود که هوش مصنوعی پیشرفته شرکت OpenAI (شرکتی که توسط میلیارد نابغه، ایلان ماسک ساخته شده) مقالهای برای وبسایت گاردین نوشت که به طرز غیر قابل باوری انسانی جلوه میکرد و خواننده را به وحشت وا میداشت. اما وقتی این جمله را مینویسیم، احساس چندان خوبی نداریم.
آغاز یک مقاله راجع به هوش مصنوعی با چنین جملاتی، بدترین روشی است که میتوانید در پیش بگیرید. جملات بالا حاوی کلماتی است که با دقت کنار هم چیده شدهاند تا حقیقت را وارونه جلوه دهند و باعث شوند فکر کنید در ادامه قرار است مکاشفاتی بزرگ راجع به این پدیده تازه در عصر کنونی تکنولوژی داشته باشیم.
اما همانطور که با مقاله منتشر شده از سوی گاردین پی بردیم، میان اینکه «پیشرفتهترین سیستمهای هوش مصنوعی» واقعا قادر به انجام چه کاری هستند تفاوتی فراوان وجود دارد با اینکه افراد معمولی جامعه چه نگرشی نسبت به این سیستمها دارند. بخش زیادی از تقصیر را میتوان به گردن ژورنالیستها و وبلاگنویسان حوزه تکنولوژی و هوش مصنوعی انداخت، اما این هم موضوع چندان تازهای نیست.
در سال ۲۰۱۸، یکی دیگر از نویسندگان گاردین، که این بار یک انسان به نام اسکار شوارتز بود، مقالهای تحت عنوان «چطور رسانه درکی اشتباه و خطرناک از هوش مصنوعی یافته» نوشت. در این مقاله، او به بررسی ابعاد مربوط به تیترهایی پرداخت که همان سال مدعی شده بودند محققان فیسبوک بعد از اینکه یک سیستم پردازش زبان طبیعی، زبان مخصوص به خودش را ساخته بود مجبور به خاموش کردن سیستم شدند.
مقالاتی که این جنجال خبری را پوشش میدادند، تصویری از یک هوش مصنوعی خارج از کنترل با تواناییهایی فراتر از مقاصد اولیه سازندگانش ترسیم میکردند. اما حقیقت اینست که توسعهدهندگان متوجه نتایجی جالب شده بودند و به هیچ وجه غافلگیر یا شوکه نشدند.
بنابراین ماجرا چیست؟ چرا بعد از دو سال دوباره داریم اتفاقی یکسان را تجربه میکنیم؟
هایپ رسانهای کار خودش را میکند، اما موضوعاتی فراتر از این هم وجود دارد. جنویو بل، پروفسور مهندسی و علوم کامپیوتر در دانشگاه ملی استرالیا، نقل قولی کوتاه در مقاله شواترز داشت:
برای هزاران سال، ما در حال روایت داستانهایی راجع به اشیای بیجانی بودهایم که جان گرفتهاند و این داستانها بر برداشت ما از شرایط جهان تاثیر گذاشتهاند. متخصصین میتوانند خیلی راحت احساسی که مردم راجع به تحقیقاتشان دارند را تکذیب کنند، اما امیدهای آرمانشهری و ترسهای پادآرمانشهری باید همیشه مورد بحث قرار بگیرند. هایپ و هیجان در نهایت یک شکلی از ابراز فرهنگی است که در مسیر پیشرفت، اهمیت خاص خود را دارد.
در غاییترین حالت، ما میخواهیم باور کنیم که کاتالیزگر تکنولوژیهای ما در آینده دور، اتفاقی ناشناخته بوده که به صورت ناخواسته از چیزی بیضرر برخاسته است. باور اینکه یک سیستم هوش مصنوعی که طراحی شده تا کلمات را به شکلی معنادار کنار هم قرار دهد ناگهان توانسته زبان مخصوص به خودش را اختراع کند کاری منطقی نیست، اما قطعا سرگرمکننده است.
فیلمهای علمی-تخیلی همواره یک جمله راجع به غرور انسان بیان میکنند و اینکه چطور هیچوقت نتوانستیم بلایی که به سرمان آمده را پیشبینی کنیم. اما در دنیای واقعی، چشمان ما به هر جهت میچرخند و به دنبال کوچکترین نشانهها برای هرچیزی میگردند که شاید به وجد بیاورندمان. اما موضوع حتی به این هم محدود نمیشود.
به نظر میرسد اکنون خطر زمستان هوش مصنوعی را پشت سر گذاشتهایم، اما استارتاپها و سرمایهگذاران کماکان به دنبال ورژنهایی از هوش مصنوعی میگردند که چیزی جز هایپ نیستند: مثلا سیستمهایی که میتوانند جرائم را پیشبینی کنند یا تشخیص دهند کدام متقاضی برای فلان شغل، انتخاب بهتری خواهد بود. و تا زمانی که «متخصصین» حاضر به بزرگنمایی کارهایی باشند که این سیستمها در تئوری میتوانند و در عمل نمیتوانند انجام دهند، نگرش عمومی هم راجع به هوش مصنوعی و محدودیتهایش تغییر نخواهد کرد.
میتوان بحث کرد که عموم مردم در سطح بنیادین درکی اشتباه از هوش مصنوعی مدرن به دست آوردهاند. اما بیشترین خطای ادراکی در زمینه هوش جامع مصنوعی (Artificial General Intelligence) و هوش مصنوعیهایی است که انسانها بیشترین تعامل را با آنها دارند.
بیایید کار را با همین هوش جامع مصنوعی آغاز کنیم. حقیقت بنیادین اینست: هیچ سیستم هوش مصنوعیای نداریم که دارای ادراک و خودآگاهی در سطح انسانی باشد. هیچکس حتی به ساخت چنین سیستمی نزدیک هم نشده است. افسانه اینست که سیستمهایی مانند GPT-3 (همان رباتی که مقاله گاردین را نوشت) و یا الگوریتم پردازش زبان طبیعی فیسبوک میتوانند براساس دیتای خالص، تواناییهای تازه را به خود بیاموزند. چنین ذهنیتی اشتباه و اساسا بیمعنی است.
و میتوانیم برایتان چند مثال هم در این زمینه بزنیم.
افسانه: هوش مصنوعی فیسبوک همهچیز را راجع به شما میداند
حقیقت: مردم این موضوع را باور میکنند چون برای همه ما پیش آمده که گاهی چیزی را با صدای بلند به کسی میگوییم و در عین حال موبایلمان یا در حالت قفل بوده یا در جیبمان. سپس وقتی فید فیسبوک را باز میکنیم، ناگهان با تبلیغی مواجه میشویم که دقیقا همان چیزیست که دربارهاش صحبت میکردیم. حقیقت اینست که چنین شرایطی، اتفاقی است.
مچگیری: روی چندین دیوایس، به جستجوی محصولاتی بپردازید که هیچوقت آنها را نخواهید خرید. برای مثال من اگر یک پرستار باشم، ممکن است به دنبال چیزهایی مانند بطری شیر خشک و تست حاملگی روی موبایل و لپتاپ بگردم. سپس طی چند هفته پیش رو، شاهد بیشمار تبلیغ مختلف در سطح کروم و فیسبوک خواهم بود که دارند محصولاتی مخصوص افرادی که از یک کودک نگهداری میکنند را پیشنهاد میدهند.
آنچه این اتفاق به شما میگوید این نیست که الگوریتم دارد دست به «فکر کردن» یا «پیشبینی کردن» میزند، بلکه دارد مسیر شما را ادامه میدهد. در این مورد، هوش مصنوعی دارد به برآوردی از عادات شخصی شما میرسد و این کار را با الگوریتم تطبیق دادن کلمات کلیدی به انجام میرساند.
انسانها میتوانند این کار را به شکلی بهتر انجام دهند. اما مدل تجاری احمقانهای خواهد بود اگر کسی را استخدام کنید که در تمام روز فعالیتهای آنلاین کاربر را پایش میکند تا تصمیم بگیرد چه تبلیغاتی را نشانش دهد. اگر مارک زاکربرگ، مدیر عامل فیسبوک، بخواهد چنین کاری کند، باید نیمی از جمعیت کره زمین را به استخدام سرورهای تبلیغ خود درآورد تا به جمعیت باقیمانده سرویس بدهد. هوش مصنوعی در این دست از وظایف ساده و بیمغز، بسیار بهینهتر خواهد بود.
افسانه: GPT-3 زبان را درک میکند و میتواند به خوبی یک انسان مقاله بنویسد
حقیقت: این ربات به هیچ وجه قادر به انجام چنین کاری نیست. برای سیستم، همهچیز پارامتر و داده است. سیستم نمیتواند تفاوت میان سگ و گربه یا انسان و هوش مصنوعی را درک کند. کاری که در اصل میکند، تقلید از گفتار انسانی است. شما میتوانید به یک طوطی آموزش دهید که بگوید «من عاشق موتزارتم»، اما متوجه نخواهد بود که دارد چه میگوید. هوش مصنوعی هم همین است.
مچگیری: خارقالعادهترین نتایج به دست آمده از ربات GPT-3 دستچین شدهاند، یعنی وبسایت گاردین چندین بار خواستار نوشتن متون مختلف از ربات شده و بعد آنهایی که بهتر از همه از آب درآمدهاند را نشانتان داده. البته نمیگوییم عملکرد GPT-3 تحسینبرانگیز نیست، اما وقتی درک کنید که ربات دارد در میان میلیاردها پارامتر گشتوگذار میکند، دیگر نتیجه آنقدرها حیرتآور نخواهد بود.
اینطور به موضوع نگاه کنید: اگر شما به یک عدد فکر کنید و من بخواهم آن عدد را حدس بزنم، هرچه به دفعات بیشتری قادر به حدس باشم -یعنی پارامترهای بیشتری به من بگویند که خروجی درست است یا غلط- به احتمال بیشتری در این کار موفق خواهم بود. چنین چیزی باعث نمیشود من قادر به خواندن ذهنها باشم، به این کار هوش «بروت فورس» گفته میشود و همان کاری است که GPT-3 انجام میدهد. برای همین است که تربیت این هوش مصنوعی نیازمند یک ابرکامپیوتر خواهد بود و ما هم باید عضلات لازم را در اختیارش بگذاریم.
اکثر هوشهای مصنوعی یکجور کار میکنند. برخی عقیده دارند که یک روز قادر به ساخت هوش مصنوعیهایی متنوعتر با تواناییهای ادراکی خواهیم بود. اما حقیقت درباره هوش مصنوعی در سال ۲۰۲۰ اینست که ما حتی به هوش جامع عمومی نزدیک هم نشدهایم. زمانی که این رویه تغییر کند، قطعا حاصل تلاشی بینالمللی بوده و نه آزمایشی که به شکلی غیرمنتظره به اتفاقی دیگر منجر شده.
وقتی کمپانیهایی مانند OpenAI و DeepMind میگویند در حال حرکت به سمت هوش جامع عمومی هستند، منظورشان این نیست که GPT-3 یا سیستم دیپمایند که شطرنج بازی میکند، مثالهایی از این تلاش هستند. ما نمیتوانیم از تکنولوژی کنونی خطی مستقیم به سمت تکنولوژی آینده بکشیم. موضوع بیشتر مانند کاری است که برادران شهیر رایت با اختراع هواپیما کردند و اکنون به جتهای مدرن رسیدهایم. موضوع درباره اختراع چرخی است که در نهایت به ساخت فضاپیما منجر خواهد شد.
هوش مصنوعی مدرن تواناییهای معرکهای دارد که به آن اجازه میدهد جایگزین کارهای بیمغز انسانی شود. هوش مصنوعی وظایفی را در کسری از ثانیه به انجام میرساند که شاید برای انسانها صدها سال طول بکشد - مثلا جستجو میان ۵۰ میلیون تصویر. اما اگر یک انسان زمان کافی را برای دستیابی به هدفی مشابه صرف کند، قطعا نتایجی به مراتب بهتر از هوش مصنوعی خواهد داشت. هوش مصنوعی صرفا آنقدر بهینه است که ارزشمند شده. و وقتی بهینگی هدف غایی نباشد، هوش مصنوعی به هیچ وجه جایگزین خوبی برای انسانها تلقی نخواهد شد.
هیچکس نمیداند که در نهایت چه روزی افسانه هوش مصنوعی «ابر هوشمند» به واقعیت نزدیکتر خواهد شد. شاید یک روز متخصصین بفهمند که داشتند فونداسیون را اشتباه بنا میکردهاند و شاید هم یک روز بیگانگان به زمین حمله کنند و در ازای دستورالعمل تهیه قرمهسبزی، این تکنولوژی را در اختیارمان بگذارند.
محتملتر این خواهد بود که به هوش جامع مصنوعی همانطوری دست پیدا کنیم که به بمب اتم و اینترنت دست پیدا کردیم: از طریق تحقیقات پیوسته و متمرکز برای رسیدن به هدفی واقعگرایانه. و با توجه به نقطهای که اکنون در آن به سر میبریم، احتمالا چند دهه با رباتی که بتواند متن بنویسد و واقعا بفهمد چه نوشته فاصله داشته باشیم.
پاسخ ها