هرچند از نظر بسیاری کارکنان بله قربان گو شانس بیشتری برای بالا رفتن از نردبان ترقی دارند اما اگر بلد باشید چگونه مخالفت خود با دیدگاههای مدیران و روسا را مطرح کنید، حتی در صورت مخالفت هم میتوانید از این نردبان صعود کنید.
اگر همیشه نقش موافق را در برابر مدیران خود ایفا کنید، رفته رفته از اهمیت دیدگاههای شما کاسته خواهد شد اما اگر دیدگاه مخالف شما بتواند ارزش بیشتری برای شرکت به ارمغان آورده یا از متضرر شدن آن جلوگیری کند، مطمئن باشید در آینده دیدگاه شما در برنامه شرکت از جایگاه خاصی برخوردار خواهد بود. این مخالفت البته باید در شرایط خاص و به شکلی بیان شود که باعث جبهه گیری مدیران در برابر آن نشود. مخالفت شما با رییس در شرایط زیر کاملا موجه خواهد بود:
در صورتی که موردی خاص شما را نگران کرده است: برای مثال اگر ناممکن بودن اجرای تعهدات در یک پروژه خاص شما را نگران کرده میتوانید در مورد تعداد نیروها یا منابع اختصاص یافته با مدیران مخالفت کنید.
زمانی که تجربه یا تخصص شما سطح مذاکره و بحث را بالا می برد: اگر پروژهای که در اختیار دارید با تجارب شما در گذشته کاملا مرتبط است، حق دارید که با دیدگاههای مدیران یا روسا مخالفت کرده و نظرتان را به گوششان برسانید.
در صورتی که اطلاعات شما روی پیامدهای کسب و کار اثر گذار است: اگر نظرات مطرح شما توسط شما پیامدهای مثبتی به بار بیاورد، در آینده ارزش نظراتتان دو چندان خواهد بود.
اگر برخی فعالیتها غیرمنصفانه، غیراخلاقی یا غیرقانونی است: ممکن است برخی شرایط محیط کار از نظر شما غیرمعمول باشد اما قبل از مطرح دیدگاه مطمئن شوید که دچار سوءتفاهم نشدهاید.
پیش از هر کاری باید دو فاکتور اساسی زمانبندی و زمینه بحث را در نظر بگیرید. در اولین قدم شرایط را بسنجید، اگر اوضاع برای بیان مخالفت مهیا نیست بهتر است آنرا به زمان دیگری موکول کنید. برای مثال اگر مدیر روز خوبی نداشته و قراردادها به بنبست خوردهاند، احتمالا مخالفت شما گرهای از کار باز نکرده و دست رد به سینهتان میخورد.
تن صدا حین بیان مخالفت بسیار حیاتی است. همواره باید در نظر داشت اگر قرار نیست اختلافی ایجاد شود، نحوه مکالمه نباید منفی باشد و تمام کاری که باید انجام شود این است که ثابت شود فرد میخواهد قصد کمک به اجرای بهتر کارها را دارد.
در عین داشتن اطمینان و اعتماد به نفس حالت دفاعی به خود نگیرید. احساسات را کنار گذاشته و روی حقایق و مشکل اصلی تمرکز کنید. حتما قبل از صحبت کردن با مدیر حرفهایتان را به خوبی حلاجی کنید.بدین منظور مشکل را باید به طور کامل در ذهن تشریح کرده و راه حلهای احتمالی را بررسی کرد.
به جای اینکه گفته شود «من مخالفم» بهتر است از عباراتی مانند «اگر این مسیر را برویم نگران فلان مسئله خواهم بود» یا «در نگاه من موضوع کمی متفاوت است و تجربه دیگری دارم» استفاده نمود. بعضی مواقع هم میتوان سوالاتی مانند «آیا تاکنون فلان مسئله را بررسی کردهایم؟» یا «آیا به موضوع به طریق دیگری نگاه کردهایم؟» پرسید.
باید همواره سعی شود زبان بیانی فرد به نحوی نباشد که «کارمند» در مقابل «مدیر» قرار گیرد؛ در واقع لازم است مدیران باور داشته باشند همیشه نیروی کارشان در تیم خودشان هستند. مودب بودن، پذیرا بودن و گوش دادن به گفته آنها مهم است. باید اثبات شود نیروی کار رویکرد مدیر را درک کرده و با آن احساس همدلی دارد.
چنین شرایطی لزوما به معنای کوتاه آمدن از مواضع نیست، بلکه در حقیقت اجازه میدهد اختلافات بررسی و بعضا حل شوند. یک مدیر خوب این محیط را میستاید و از اینکه نیروهای کارش گویا و منطقی هستند خرسند خواهد بود و همین موضوع به رشد هر فرد در سازمان و به طور کلی تجارت کمک شایانی خواهد کرد.
اگر مشکل مطرح شده به هیچ عنوان حل نشد و اختلاف مابین مدیر و کارمند باقی ماند، حال نیروی کار باید بررسی کند آیا این موضوع به قدری مهم است که به تغییر شغل فکر کند یا خیر. شاید گاهی مشاوره با شخص ثالثی هم جوابگو باشد، چرا که میتوان با او با آسودگی خیال بیشتری مکالمه کرد و روی حل مشکلات مانور داد.
گاهی اوقات شاید لازم باشد از مدیر خواسته شود روش مورد نظر کارمند برای مدت محدودی آزمایش شود. باید به آنها ثابت شود که تفکر پشت این راه قوی است و میتوان حداقل برای چند هفته آن را آزمود. معمولا مدیران برای پروژههای کوتاه مدت احتمال اجرای بیشتری قائل میشوند تا برنامههای طولانی.
گفتنی است بعضا چنین مذاکرات و مکالماتی خستهکننده خواهد بود. باید حتما در نظر داشت تا احساسات طرفین همواره کنترل شده و ریسک مخالفت تند و تلاقی با مدیر به حداقل برسد. اگر همه چیز طبق اصول و منطق پیش برود، احتمالا نه تنها مدیر با موضوع مطرح شده کنار خواهد آمد، بلکه بعد از اتمام ماجرا هم احترام بیشتری برای کارمند قائل میشود.
پاسخ ها