همه ما میدانیم که مدیران باید توانایی مربیگری و هدایت کارکنان را داشته باشند اما سوال اینجاست که چگونه میتوان حس هدایت پذیری (Coachability) را در کارکنان ایجاد کرد تا سازمان به بالاترین میزان بازدهی دست پیدا کند.
مدیران کارآمد به جای اینکه کارکنان را به سمت پاسخهای از پیش تعیین شدهای هدایت کنند که با اهداف خودشان منطبق است، مثل یک مربی آنها را به سمت مسیرهایی هدایت میکنند که در نهایت به رضایت و پیشرفت شغلی کارکنان ختم میشود. آنطور که «مارسیا رینلودز»، متخصص علوم رفتاری و دارای مدرک کوچینگ ICF میگوید، لازمه این پیشرفت جدای از هدایتگر بودن مدیر، هدایت پذیر بودن کارکنان است:
«کوچینگ یا فرایند هدایت باید روی خواستههای کارکنان متمرکز باشد. اساس این فرایند میتواند اهداف مشترکی باشد که هم مدیر و هم کارمند به یک اندازه از آن سود میبرند، با این حال مدیران باید دقت بالایی داشته باشند چرا که در صورت عدم آمادگی کارمندان برای هدایت پذیری ممکن است نتایج مطلوبی به بار ننشیند.»
از نظر رینلودر فارغ از جایگاه فرد، هدایت پذیر بودن وی یکی از جنبههای حیاتی پیشرفت است. در واقع موفقیت ورزشکاران حرفهای نظیر «تایگر وودز» و « تام بریدی» مدیون هدایت پذیر بودن آنها و پیروی از توصیههای مرببان بوده است. ایجاد این حس در کارمندان نیازمند ۳ ویژگی اساسی است که در ادامه به آنها اشاره کردهایم.
اول از همه شما باید آمادگی هدایت شدن و کوچینگ از سوی دیگران را داشته باشید. دستکم میل به آزمایش این فرایند برای وجود حداقل شانس موفقیت حیاتی است. «رینلودز» می گوید:
«این میل میتواند در حد تست چیزی جدید برای آزمایش کارایی آن باشد. این میل شاید کوتاه مدت و در حد یک مکالمه باشد اما در هر صورت باید صادقانه باشد. شما باید آمادگی کشف چیزهایی که از آن بی اطلاع هستید را داشته باشید.»
از نظر این متخصص تمایل تنها جرقهای برای شروع کار است اما برای تداوم این روند و ارتباط بین هدایتگر و هدایت پذیر باید اشتیاق را در خودتان ایجاد کنید:
«شما میتوانید یک هر چیزی را امتحان کنید اما برای تحمل درد و رنج در مسیر رسیدن به هدف و داشتن پشتکار به اشتیاق نیاز دارید. اینجاست که تمایل و اشتیاق دست در دست هم شما را به سوی پیشرفت روانه میکند.»
شاید شما میل به هدایت پذیری و اشتیاق به دنبال کردن روند کوچینگ را داشته باشید اما برای دستیابی به نتایج به جسارت نیاز دارید:
«یکی از مراجعان من قصد اخراج یکی از کارکنانش را داشت. آنها میل و اشتیاق به اینکار را داشتند چرا که باعث بهبود کارایی تیم میشد اما در نهایت از آن صرف نظر کردند چرا که از پیامدهایش هراس داشتند.»
حتی اگر میل و اشتیاق در وجودتان ریشه دوانده باشد، دستیابی به اهداف نیاز به جسارت دارد. برای هدایت پذیر بودن باید عمیق تر ذهن خود را کاوش کرده و ریشه هراسی که مانع پیشروی شما شده را کشف کنید.
رینولدز میگوید مراجع وی بعدا دریافته که دلیل هراس از اخراج عضو ناکارآمد گروه بیم قضاوت شدن ازسوی دیگران به خاطر تعدیل نیرو، درست نبودن اینکار و نابودی زندی کارمند مذکور بوده است. با این حال از نظر وی زمانی که این هراسها را به خوبی کندوکاو کنید، به بیاساس بودن آنها پی میبرید.
هرچند وجود هر سه ویژگی برای موفقیت لازم است اما اغلب فقدان جسارت مانع اصلی هدایت پذیر شدن کارکنان می شود. این افراد حتی اگر تمایل و اشتیاق هدایت پذیری را داشته باشند، زمانی که پای تصمیم گیری به میان میآید، هراس مانع ادامه روند توسط آنها میشود.
پاسخ ها