بازدهی ارتباط چندانی با انجام کارهای بیشتر ندارد و بیشتر به اینکه چه کارهایی را انجام دهید، مربوط میشود. اولویتبندی کارها یکی از راههای اساسی برای رسیدن به بازدهی بیشتر است اما اگر کمالگرایی به سه طریق میتواند اولویت بندی شما را مختل سازد.
درباره کارهای کم اهمیت یا باید سریع تصمیم گیری کنید یا اینکه آنها را به افراد دیگری واگذار کنید اما کمالگراها تمایلی به بی اهمیت دانستن تصمیمات ندارند و دوست دارند همه چیز تحت کنترلشان باشد چرا که در صورت رخ دادن هر اشتباهی دچار ناامیدی و یاس شدیدی میشوند؛ در نتیجه دوست ندارند با واگذار کردن کارها به افراد دیگری این ریسک را به جان بخرند.
گاهی مدیریت خرد و دخالت در ریزهکاریها آنچنان برایشان عادی میشود که به صورت خودکار و کورکورانه همه چیز را در ارزشمندترین سطح قرار می دهند.
راهحل: در زندگی مدرن تصمیمگیری درباره همه چیز میتواند به شدت خسته کننده باشد. کمالگراها باید گاهی تصمیمگیری درباره موارد کم اهمیت را به دیگران واگذار کرده و از حس سبکبالی ناشی از آن لذت ببرند. با استفاده از روشهای حل مسئله، آموزش و اکتشاف مبتنی بر تجربه میتوانند به سرعت تصمیم گیری کرده یا کارها را به دیگران واگذار کنند. شاید در این حالت به بهترین نتیجه ممکن نرسند اما در عوض روال کار با سرعت بیشتری انجام میشود. برای مثال اگر قبلا درباره موردی چند بار با خودتان کلنجار میرفتید اینبار بدون مشورت اضافی تنها یکبار درباره آن فکر و تصمیم گیری کنید.
این تصور که باید بهتر از آنچه از شما انتظار دارند ظاهر شوید به شکلهای مختلفی بروز میکند. برای مثال کارفرما برای سرویس خاصی به شما ده میلیون میدهد اما اگر شما کمالگرا باشید قصد دارید کاری را به کارفرما تحویل دهید که رقبا ۱۵ میلیون تومان بابت آن طلب میکنند؛ چرا؟ چون شما کمالگرایید و باید کارتان بهتر از آنها باشد در غیر این صورت کمکاری کردهاید.
این کمالگرایی گاهی به واسطه استرس، احساس عدم امنیت و حتی سندرم «ایمپاستر» تشدید میشود. کمالگراها گاهی تصور میکنند در صورت عدم کارایی بیش از حد انتظار، عواقبی شدید دامن گیرشان خواهد شد.
راه حل: باید هزینه سنگینی را که برای چنین تفکری پرداخت میکنید در نظر بگیرید. وقت، انرژی و منابعی را که صرف ارائه خدمات اضافه کردهاید، میتوانستید به چه چیز دیگری اختصاص دهید؟ شاید در برخی موارد اهداف بزرگتر، سلامتی و حتی زمان با خانواده بودن را قربانی کمالگرایی کردهاید. با در نظر گرفتن این هزینهها باید سعی کنید دست از اینکار بکشید، برای مثال سعی کنید از هر ۱۰ پروژه دستکم در ۷ مورد کمالگرایی را کنار بگذارید. در برخی شرایط دیگر هم میتوانید محدودیتهایی برای خود در نظر بگیرید. برای مثال اگر مشتری سوالات بیش از حدی را برایتان ارسال کرد، تنها به تعداد مشخصی از آنها به صورت دقیق پاسخ دهید.
وقتی یک کمالگرا میخواهد با عادت جدیدی همراه شود، گرفتار سه حالت مختلف خواهد شد. به قدری برای عادت کردن به شرایط تازه تلاش میکند که اوضاع طاقتفرسا خواهد شد؛ معمولا تلاش میکند هیچ عادت جدیدی را شروع نکند، چرا که میترسد هرروز به هدف صددرصدی خود نرسد؛ یا فقط عاداتی را میپذیرد که میتواند برای همیشه به آنها پایبند بمانند.
انعطافپذیری یکی از نمادهای سلامت ذهنی انسان است؛ شما باید ظرفیت این را داشته باشید که وقتی مریض شدید یا ممکن است از پرواز جا بمانید، برای یک روز هم شده از رفتن به باشگاه صرف نظر کنید، حتی اگر به معنای از دست دادن روندی منظم باشد. وقتی ارتقای بازدهی یا پیشرفت مهارتها را در نظر دارید باید بتوانید برخی عادات خود را کنار بگذارید. شاید به عنوان یک بلاگر با خودتان عهد کرده باشید روزی سه مطلب آماده کنید، اما حالا که کارهایی جانبی دارید یا مثلا گرفتار مسائلی دیگر هستید که ممکن است تغییراتی در زندگیتان ایجاد کند، لازم نیست به عهد خود وفا کنید.
راه حل: مکانیزمی برای خود در نظر داشته باشید که از طریق آن مطمئن شوید به عادتی مشخص نچسبیدهاید یا دیسیپلین شخصی خودتان را نمیپرستید. اگر طی دو سال اخیر حتی یک روز هم ورزش کردن خود را کنار نگذاشتهاید، شک نکنید روزهایی بوده که بهتر بود این کار را نمیکردید. همیشه هزینهها و فرصتهای انجام هر کار یا رفتاری را بررسی کنید تا متوجه شوید این اقدام در روز فعلی بهترین اتفاق برای انرژی ذهنی و جسمی شما خواهد بود یا خیر.
کمالگرایی گاهی به خاطر تلاش برای تعالی پدید میآید، اما این موضوع میتواند به نوبه خود مخرب بوده و به رفتاری غیر بهینه منجر شود. کمالگرایی گاهی باعث میشود بیش از حد و بدون ضرورت خاصی کار کرده و نتایجی فراتر از انتظارات اما بیمصرف داشته باشید، ذهنتان را درگیر کرده یا سلامتیتان را به خطر اندازید.
پاسخ ها