تلویزیون در اواخر دهه هشتاد در قرق حسین سهیلیزاده و تیم بازیگرانش بود.
برترینها: تلویزیون در اواخر دهه هشتاد در قرق حسین سهیلیزاده و تیم بازیگرانش بود. افرادی نظیر شاهرخ استخری، سحر قریشی، سیاوش خیرابی و نیما شاهرخشاهی در کارهای او چهره شدند اما خب حالا پس از گذشت حدود ۱۴ سال تقریبا هیچکدام در زمره بازیگران طراز اول حال حاضر سینما و تلویزیون قرار نمیگیرند. خب آثاری مثل «دلنوازان» و یا «فاصلهها» عموما فضایی خانوادگی با سویههای عبرتآموزی داشت که فقط در مدیوم تلویزیون قابل تماشا بود.
حالا و به بهانه بازپخش سریال فاصلهها از شبکه آیفیلم به سراغ چند مولفه قابل بررسی این سریال رفتیم. سریالی که پس از 14 سال صرفا یادآور کشمکشهای پدر و پسری دانیال حکیمی و شاهرخ استخری است. با ما همراه باشید.
نیما شاهرخشاهی تقریبا جزو کراشخورترین بازیگران اواخر دهه 80 بود. او به همراه شاهرخ استخری و سیاوش خیرابی جزو پای ثابتهای آثار سهیلیزاده در آن سالها بودند و خب با موهای فشن و استایلهای ترند آن دوره، راه ورود به جلد مجلات را پیدا کرده بودند. البته که شاهرخشاهی هنوز هم مخاطبان وفادار خود را دارد که احتمالا اکنون در بازه سنی 30 تا 40 سال به سر میبرند.
او فرزندیست که مانند سایر فرزندان در سریالهای ایرانی، هیچ خیری از پدر و مادرش ندیده، چرا که آنان در یک تصادف کشته شدند. لذا تحت پوشش حمایتی عمویش، فرهاد (حسن جوهرچی) قرار میگیرد. اما چه قیم و سرپرستی؟! کسی که عرضه اداره زندگی خود را ندارد، چه رسد به فرزند دیگران و با افتادن به زندان، او را نیز بیچارهتر از گذشته میکند.
وضعیت او در این موضع که شاید حساستر و مقدستر از مواضع دیگر باشد، به مراتب بدتر و اسفبارتر است. او به هیچ وجه پدر موفقی نبوده. طبق معمول سریالهای ایرانی، این پدر هیچگاه نتوانسته با فرزندانش ارتباط صمیمانه و منطقی برقرار کند، نه حرف فرزند را میفهمد و نه راهکار، تدبیر و سودی برای فرزندانش دارد.
تا آن جا که پسر بزرگش به کوهی از عقده و کینه بر علیه او بدل شده است و همگان نیز به او یادآور میشوند که اشکال اصلی از روش برخورد تو بوده. پس از این همه سال از یک زن دیگر میپرسد که چگونه باید با فرزندش رابطه برقرار کند و طبق معمول نتیجه این است که مقصر پدر است و باید خودش را عوض کند.
کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار میدهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور میکند.
علی لهراسبی از جمله خوانندگان پیشگام موسیقی پاپ ایران در دهه هشتاد است که در همان سالها به واسطه تولید آثاری چون «دلنوازان»، «خداحافظ»، «ماه قشنگم»، «قفس» و «چه شبایی» توانست میان مخاطبان ایرانی این حوزه طرفداران زیادی را برای خود به دست بیاورد. لهراسبی از موسیقی تیتراژ سریال «فاصلهها» با ترانه حدیث دهقان، آهنگسازی فواد غفاری و تنظیم شهاب اکبری، به عنوان بزرگترین اتفاق زندگی خود یاد میکند.
بیتا (بهاره افشاری) و مرضیه (مریم کاویانی) هر دو به نوعی تاوان رنجی را میدهند که اطرافیان باعث و بانی آن هستند اما نکته اینجاست که آنها در تمام آثاری که بازی کردهاند همین تیپ بازی را ارائه میدهند. بهاره افشاری همواره در نقش دختری اغواگر ظاهر شده و روابط عاشقانه پرنوسانی را دنبال میکند.
از آن طرف، مریم کاویانی در نقش یک مادر نگران و رنجدیده حضور دارد که تمامیت خود را فدای خانواده کرده و هیچگاه کوتاهی نمیکند. مریم کاویانی نماد مادر در سریالهای پندآموز دهه هشتاد است که همیشه روی یک خط قدم زده و به محافظهکارترین شکل ممکن بازیاش را عوض نمیکند.
تقریبا چه بهاره افشاری و چه مریم کاویانی کاراکترهایی هستند که دستشان در هر سریالی که بازی میکنند رو هست و بازیشان نیز از پیش معلوم میشود و اساسا رنگ و لعابی به سریالهای این چنینی نمیدهند.
شاید با ورود موج سریالهای ترکی در سال ۹۱ به خانههای ایرانی و القا پند و اندرز به مخاطبان در کنار پیرنگهای عاشقانهای که در این آثار حضور داشت ناخودآگاه باعث شد تا بینندگان این قسم از کارها یاد سریالهایی مثل دلنوازان و فاصلهها بیافتند.
داستانهای موازی، رفتارهای مشابه و لحظات احساسی اغراقآمیز که در دوران خودش بیننده داشته و حالا شاید برخی از خود بپرسند که چگونه پای تلویزیون مینشستند و این آثار را دنبال میکردند؟
پاسخ ها