دیبا درخشنده

دیبا درخشنده

خیام اگر ز باده مستی خوش باش.. با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
توسط ۲ نفر دنبال می شود

ماجرای دزدی زندانبانان بعثی از زندانیان

یکی از آزادگان جنگ تحمیلی تعریف می‌کند: «در دوران اسارت تخم کدویی در حیاط اردوگاه کاشته بودم و از آن مراقبت می‌کردم.

فارس: یکی از آزادگان جنگ تحمیلی تعریف می‌کند: «در دوران اسارت تخم کدویی در حیاط اردوگاه کاشته بودم و از آن مراقبت می‌کردم. کدو رسیده بود که متوجه شدم نگهبان‌های بعثی قصد دزدیدن آن را دارند. من هم فکر چاره کردم و ...»

حسن هارونی‌پور یکی از آزادگان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «در کمپ ۵ شهر تکریت عراق دوران اسارتم را می‌گذراندم. یک روز صبح، ماشین آیفایی که برای اسرا نان آورده بود وارد اردوگاه شد. عراقی‌ها به من و چند نفر دیگر گفتند: «بیاید نان‌ها را ببرید توی انبار.»

اولین گونی نان را به دوش گرفتم و بردم داخل انبار. گونی دوم را بر می‌داشتم که چشمم به یک عدد تخمه کدو افتاد. آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم. روز بعد در گوشه حیاط کوچک اردوگاه تخم کدو را کاشتم و به آن آب دادم. چند روز بعد جوانه زد و از خاک سر برآورد. هر روز شاهد رشد بوته کدو بودم؛ تا آنکه بزرگ شد، گل داد و گل‌ها تبدیل به چند کدوی کوچک شدند.

پیرمردی تهرانی که به او حاج آقا مراد می‌گفتیم، بهم گفت: «حسن‌جان! کدوی بزرگ‌تر رو بذار؛ بقیه رو از بوته جدا کن تا زودتر رشد کنه.»

کدو روز به روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد. هر ۳ روز یک بار به آن آب می‌دادم و کنارش می‌نشستم. از بس به آن کدو علاقه‌مند شده بودم، به «کدوی هارونی» معروف شده بود! حتی نگهبان‌های اردوگاه هم از علاقه من به آن آگاه بودند.

بعد از ظهر یکی از روزها، یکی از رفقایم موقع قدم زدن از نگهبان‌ها شنیده بود که با خنده به هم می‌گفتند: «امشب کدوی هارونی رو می‌دزدیم، می‌پزیم، می‌خوریم و داغش رو به دلش می‌ذاریم.»

وقتی از تصمیم شیطانی آن‌ها مطلع شدم، به فکر چاره افتادم. رفتم سرنگی را که ته کیسه‌ام مخفی کرده بودم، برداشتم. چندین بار آن را از فاضلاب توالت پر و در جای جای کدو تزریق کردم. شب نگهبان ها کدو را چیده، سرخ کرده و خورده بودند.

صبح روز بعد که سوت آمار را زدند و وارد حیاط شدیم نه از کدو خبری بود و نه از نگهبان‌ها. وقتی سراغشان را از نگهبان‌های جدید گرفتیم، گفتند: «اونا شدید اسهال گرفتن. بردن بیمارستان بستری شون کردن.»

 

دیبا درخشنده
دیبا درخشنده خیام اگر ز باده مستی خوش باش.. با ماهرخی اگر نشستی خوش باش

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋