پژمان موسوی (روزنامهنگار) در پیج اینستاگرامی خود درباره مرگ ناگهانی کیومرث پوراحمد نوشته ای به اشتراک گذاشته.
پژمان موسوی (روزنامهنگار) در پیج اینستاگرامی خود درباره مرگ ناگهانی کیومرث پوراحمد نوشته: یکی از هنرمندانِ نامیِ ایران، با کارنامهای به نسبت درخشان و مواضعی صریح و روشن، جهانمان را ترک کرده. شواهد میگوید او خودش تصمیم گرفته به زندگیاش پایان دهد. در زمانه و روزهایی هم این تصمیم را گرفته که خوانشِ این عمل، بسیار متفاوت از خوانشِ آن در زمانی دیگر است. تکلیفِ ما در مواجهه با این اقدام چیست؟ آیا باید این اقدام را جسورانه و متهورانه بدانیم و از آن تمجید کنیم یا آن را نشانی از ضعف و روحیهی شکنندهی کیومرث پوراحمد بدانیم و او را تقبیح و محکوم کنیم؟
در پاسخ به آنهایی که احتمالِ قتلِ او را مطرح میکنند چگونه باید واکنش نشان دهیم؟ مخصوصا وقتی که همسرش در مراسم تشییع پیکر او صراحتا گفته:«او اصلا چنین شخصیتی نداشت، من این اتفاق را باور نمیکنم.»
فکر میکنم فارغ از نوعِ پاسخ به این پرسشها، این یک اصلِ پذیرفته است که باید دربارهی مرگ، قتل یا خودکشیِ کیومرث پوراحمد «حرف بزنیم»، ابعاد آن را «تحلیل کنیم» و دربارهی زمینهها و دلایلی که آدمهایی مثل او را به این تصمیم میرسانند «گفتوگو» کنیم. این که عدهای از جمله برخی مدیران دولتی میخواهند حقیقت «عیان» نشود و همهچیز زیرِ تَلی از خاکستر «دفن» شود، هیچ توجیهی ندارد. اگر فرض خودکشی را درست بدانیم(تا زمانی که دلیلی متقن بر هر عاملی جز خودکشی پدیدار شود)، این موضوع باید دقیقا واکاوی شود، یعنی که چی نگوییم و ننویسیم «مرگ خودخواسته»؟ مگر جز این بوده؟ چرا نباید دربارهی این اقدامِ او حرف زد؟ اگر هم عدهای بر اساس جراحات وارده روی دستها و نوع خاصی از حلقآویز شدن او، احتمال قتل را مطرح میکنند، چرا نباید شواهد را دید، با خانواده و اطرافیان و دوستاناش حرف زد و دربارهی این موضوع گفتوگو کرد؟ باید دستِ رسانهها را باز گذاشت، همهی شواهد را دید و آنگاه دربارهی این «وداعِ ناگهانی» گفتوگو کرد.
پاسخ ها