
آیا سدسازی، پاسخی درست مسئله کمآبی است؟
ایران کشوری خشک و نیمهخشک با متوسط بارش سالانه حدود ۲۲۸ میلیمتری است که تنها یکسوم میانگین جهانی (۸۶۰ میلیمتر) برآورد میشود. همین میزان بارش نیز در تمام کشور به شکل متوازن توزیع نشده است. برای نمونه در استان گیلان بیش از ۱۵۰۰ میلیمتر در سال میبارد اما بارش در نواحی خشک جنوب شرق کشور ممکن است کمتر از ۵۰ میلیمتر در سال باشد. به همین دلیل ایران از دیرباز با خشکسالیهای متناوب مواجه بوده است.
در قرن بیستم جمعیت جهان از حدود ۱.۶ میلیارد نفر در سال ۱۹۰۰ به بیش از ۸ میلیارد نفر در سال ۲۰۲۲ رسید و همین افزایش انفجاری جمعیت نیاز به آب و غذا را بهطور چشمگیری افزایش داد. در نتیجه، طی دهههای بعدی سدسازی به عنوان راهکاری استاندارد برای ذخیره آب مطرح شد و برای مدتی طولانی نمادی از توسعه اقتصادی تلقی میشد. به عبارت دیگر، افزایش تقاضای آب و غذا باعث شد سدسازی در ایران و سایر کشورها به عنوان راهحلی رایج پذیرفته شود.
اما آیا سدسازی، پاسخی درست به این مسئله است؟
واقعیت این است که پس از انقلاب، حجم ذخیره آب در کشور همچنان با چالش مواجه شد. بهعنوان نمونه، در سالهای اخیر مشکلاتی مانند خشک شدن دریاچهها به ویژه دریاچه ارومیه مشاهده شد و جریان رودخانههای مهم مثل زایندهرود کاهش یافت.
این وضعیت ناشی از عوامل متعددی است: کاهش بارشهای فصلی و بلندمدت در دهههای اخیر، برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی، و ساختن سدها و انتقال آب به فواصل دور که ورودی آب به برخی مناطق را کاهش داده است.
به این ترتیب بسیاری از سدهای جدید آب کافی ندارند؛ گزارش اخیر وزارت نیرو نشان میدهد حجم ذخیرهشده در مخازن سدهای ایران حدود ۱۷.۹ میلیارد مترمکعب است که تنها ۳۴ درصد گنجایش کل سدها را تشکیل میدهد و بیش از دوسوم ظرفیت سدها خالی است. این آمار نشان میدهد در حالی که سدها ساخته شدهاند، برای پرکردن آنها بارش کافی نبوده است.
سدسازی در ایران قدمتی بسیار طولانی دارد. پادشاهان هخامنشی و ساسانی بهخاطر اقلیم خشک کشور، سدها و بندهای فراوانی ساختند. برای مثال، شاپور یکم ساسانی (۳۶۹–۳۷۹ م) پس از نبرد با امپراتوری روم، اسیران والرین را به کار گرفت و سد تاریخی شادروان (بند قیصر) را روی رودخانه کارون ساخت.
ابعاد این سد حدود ۱۵۰۰ قدم درازا داشت و برای آبیاری اراضی اطراف شوشتر بهکار میرفت. در دوران باستان نیز ساخت سد و بند برای مهار آبهای سطحی و تغذیه کاریزها ادامه یافت. با این حال، ظرفیت ذخیره و توانایی هدایت آب در این سازههای باستانی قابل مقایسه با سدهای مدرن امروز نیست.
در اوایل قرن بیستم میلادی، اولین سدهای مدرن ایران ساخته شد تا برای کشاورزی و شرب آب بیشتری جمعآوری کند. از جمله این پروژهها میتوان به سد سفیدرود در گیلان، سد دز در خوزستان، سد کارون ۱ در خوزستان، سد تنظیمی زایندهرود در اصفهان، سد امیرکبیر کرج و سد لتیان در تهران اشاره کرد. برای نمونه، ساخت سد سفیدرود از سال ۱۳۴۶ آغاز شد و چند سال بعد به اتمام رسید و سد لتیان در سال ۱۳۴۶ افتتاح شد.

با وقوع انقلاب اسلامی، تعداد سدهای احداث شده در ابعاد گستردهای افزایش پیدا کرد به شکلی که قبل از انقلاب اسلامی در سطح کشور ۱۹ سد وجود داشت؛ در حال حاضر و بعد از انقلاب اسلامی، تعداد سدها به حدود ۱۸۰ عدد رسیده است.
با وجود افزایش تعداد سدها، کاهش بارندگی و خشکسالی گسترده باعث شد ظرفیت بسیاری از این سدها خالی بماند. بر اساس گزارش وزارت نیرو، ورودی آب به سدهای کشور از ابتدای سال آبی ۱۴۰۴ بیش از ۴۵ درصد کاهش یافته و در حال حاضر مجموع ذخیره آب مخازن حدود ۱۷.۹ میلیارد مترمکعب است که تنها ۳۴٪ ظرفیت کل سدها را پر میکند. این وضعیت یادآور آن است که ذخایر آبی قابل اتکا در کشور بهشدت کاهش یافته و در بسیاری از مواقع سد هست اما آب نیست.

با این حال، روسای دولتهای وقت همواره، از اقدامات خود دفاع کردند. در سال ۱۳۸۴ علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور ایران بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶، به ذخیره کردن آب پشت سد، به عنوان یکی از راهکارهای بزرگ عالمانه برای استفاده از آب در کشور اشاره کرد و گفت: «بیش از ۲۰۰ سد بزرگ طراحی شده که از این تعداد حدود ۸۰ سد، ساخته شده و همین تعداد سد نیز در دست ساخت است.»

«مجید نامجو»، وزیر نیروی دولت دوم محمود احمدینژاد، نیز در دوران وزارت خود در اینباره گفته بود: «تامین آب و آبرسانی یکی از دغدغه های مهم کشورهای دنیا است و در سال ۵۷ ذخیره آب کشور یک و نیم میلیارد متر مکعب بود که هم اینک این میزان به ۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون مترمکعب افزایش یافته که از این رقم ۷ میلیارد و ۶۰۰ میلیون لیتر آن مربوط به اقدامات کارساز و اثر گذار دولت نهم و دهم است.»
درست است که پیش از انقلاب ایران در ذخیره آب با مشکل مواجه بود و پس از انقلاب دولت با سدسازی در ذخیره آب، تولید برق، جلوگیری از وقوع سیلآب و… مفید ظاهر شد، اما به باور بسیاری از کارشناسان در سدسازی و حفر چاه افراط زیادی شد. به شکلی که این اقدامات یکی از عوامل خشک شدن دریاچه ارومیه، زاینده رود، کم آبی کارون و… معرفی میشود.
یکی از نقدهای وارد شده به این سدسازیها وجود چندین سد بر روی یک رودخانه و کاهش آب زیرزمینی بر اثر گرفتن حجم زیادی از آب رودخانه است. به عبارتی وقتی آب رودی وارد سد میشود باید قسمتی از آن آب رها شده و به حوزه آبریز خود هدایت شود تا آن حوزه آبریز مانند دریاچه ارومیه و باتلاق گاوخونی خشک نشود و آب زیرزمینی هم تامین شود.
«عباس محمدی»، کنشگر محیط زیست، در اینباره به خبرآنلاین گفته بود: «در کشورهای خشک مانند ایران، نمیتوان آب تولید کرد، جز در مقیاس محدود با شیرینسازی آب دریا که مشکلات خاص خود را دارد. آب یعنی بارندگی و باید با آن سازگار شویم. وزارت نیرو ادعای تأمین آب دارد، اما در واقع آب را از یک منطقه به منطقه دیگر منتقل کرده و با سدسازی، تبخیر را افزایش داده است. سدها مانع نفوذ آب به سفرههای زیرزمینی شده و با ایجاد مخازن بزرگ، آب را روی زمین تبخیر میکنند و منابع زیرزمینی را کاهش میدهند.»
همچنین این روند در خراب شدن اکوسیستم رودخانهها و فرسایش خاک آن منطقه تاثیر زیادی دارد. خبرگزاری «ایرنا» در گزارشی به این موضوع اشاره کرده و گفته بود که کاهش جریان در پاییندست برخی سدها موجب شده اکوسیستمهای رودخانهای توان بازسازی خود را از دست بدهند. در برخی حوضهها، تالابها با کاهش ورودی آب مواجه شدهاند و این وضعیت در نهایت به کاهش تنوع زیستی، افزایش فرسایش خاک و در برخی مناطق گسترش ریزگردها منجر شده است.
مرحوم «پرویز کردوانی»، جغرافیدان و پدر علم کویرشناسی ایران، یکی از افرادی بود که بارها به اهمیت بیشتر مدیریت سد تا ساخت سد پرداخت. او سال ۱۳۹۸ درباره عدم لایروبی و رسوبگذاری سدها گفته بود: «حدود ۵۰ متر از سد دز رسوب است، یا ۵۵ متر از سد کرج نیز حجم زیادی از رسوبات در خود دارند، این گل و لای و رسوب باعث افزایش تخریب میشود، باید سد رسوب گیر احداث میکردیم.»
او همچنین افزوده بود: «تصور نکنیم که بارندگیها با خشکسالی مقابله میکند٬ بارندگیها میتوانست برای ما موهبت و نعمت باشد اما متاسفانه ما نتوانستیم از آن خوب استفاده کنیم.»

به عبارتی بارانی که در کشور میبارد برخلاف چیزی که تصور میشود به افزایش ظرفیت سدها کمکی نمیکند. چراکه در روند مدیریت انتقال آب به سدها کمکاری شده است و در صورتی هم که آب به سوی سدها برود یا آلوده میشود و یا مقدار کمی از ظرفیت سد را پر میکند.
آبهوای گرم برخی نقاط از کشور نیز یکی دیگر از عوامل هدر رفت آب است. در قرنهای گذشته در مناطقی مانند کرمان و یزد مردم از قناتهایی استفاده میکردند که به صورت زیرزمینی از زیر خانههای شهر رد میشد. در این صورت آفتاب تابستان، آب این مناطق را تبخیر نمیکرد. اکنون با وجود سدها هرچقدر هم که در زمستان و بهار باران ببارد در نهایت به دلیل رو باز بودن سدها در تابستان آب جمعآوری شده تبخیر میشود.
شاید عوامل دیگری مانند کشاورزی سنتی، استهلاک و خرابی لولههای انتقال آب، خشکسالی، افزایش جمعیت و… بیش از سدسازیها دلیل کمآبی کشور باشد؛ ولی در نهایت به عقیده برخی کارشناسان سهم سدسازیهای بیرویه و عدم مدیریت صحیح، در بی آبی کشور کمتر از موارد ذکر شده نیست.
علاوه بر مسائل اقلیمی، مدیریت ناکارآمد منابع آب یکی دیگر از مشکلات اصلی است. بیش از ۹۰ درصد آب مصرفی ایران در بخش کشاورزی بهکار میرود، اما سیستمهای آبیاری سنتی و پراکنده، و کشت محصولات پرآببر (مثل برنج، هندوانه و ذرت) باعث هدررفت گسترده آب شده است. همچنین فرسودگی و خرابی تأسیسات آبی و عدم هماهنگی میان نهادهای تصمیمگیر، کارایی شبکه آبرسانی را پایین آورده است. این مسائل مدیریتی، همراه با عوامل اقلیمی، نشان میدهد که سدسازی بهتنهایی برای تامین آب کافی کفایت نکرده و اصلاح الگوی مصرف و نگهداری صحیح زیرساختها نیز ضرورت دارد.
پاسخ ها