تغییر اقلیم بهقدری خطرناک است که میتواند آینده سیاره زمین را برای جمعیت ضعیف آسیبپذیر جهان غیرقابلسکونت کند.
دنیای فرزندانمان با دنیای ما متفاوت خواهد بود و این تفاوت برای نوادگان ما بیشتر خواهد شد. سؤال اساسی این است که دنیا تا چه زمانی قابل زندگی خواهد بود؟
هیئت بینالمللی دولتی تغییر اقلیم (Intergovernmental Panel on Climate Change یا بهاختصار IPCC) مارس سال میلادی جاری جدیدترین گزارش خود را منتشر کرد که ترکیبی از تمام پژوهشهای این هیئت در چند سال گذشته بهمنظور خلاصهسازی جدیدترین یافتههای علم اقلیم بود. در این گزارش گفته شد که اگر اقدامی فوری برای مقابله با بحران اقلیم انجام نشود، ممکن است جهان در آینده هنوز هم قابل زندگی باشد.
چنین گفتهای مژده خوبی است، اما اگر آینده جهان را تنها با واژه «قابل زندگی» توصیف کنیم، بهسختی میتوان تصویری الهامبخش در مورد اینکه نسل آینده باید بهدنبال چه باشند، ترسیم کرد. «لیزا شیپر» (Lisa Schipper)، یکی از پژوهشگران IPCC و استاد رشته جغرافیای توسعه در دانشگاه بن، در مورد آینده قابل زندگی میگوید تعریف چنین مفهومی دشوار نیست و به تأمین نیازهای اولیه انسان مربوط میشود.
تعریف شیپر در مورد آینده قابل زندگی درست است؛ اما اگر بخواهیم این مفهوم را عمیقتر بررسی کنیم، باید بگوییم بیش از آنچه در ابتدا بهنظر میرسد، ذهنی است و دیدگاهها در مورد آن به تفکر اشخاص بستگی دارد. انسانها براساس اینکه که و کجا هستند، تا چه زمانی زنده هستند و از همه مهمتر اینکه نسل حاضر اکنون چه تصمیماتی میگیرد، تجربیات متفاوتی از آینده قابلسکونت خواهند داشت.
حداکثر مدتزمان قابلسکونت نگهداشتن زمین به تصمیمات کنونی دولتها و شرکتها بستگی دارد. قدرت جمعی شهروندانی که خواستار در اولویت قرارگرفتن قابلسکونت و پایدار بودن آینده زمین هستند، میتواند بهنوبهخود چنین تصمیماتی را تحت تأثیر قرار دهد.
این موضوع بهمعنای این است که در صد سال آینده تنها عده معدودی از نخبگان ثروتمند به مجموعه منابعی از زمین که بهطور فزایندهای درحال کمیابشدن هستند، دسترسی خواهند داشت. از سوی دیگر، چنین موضوعی به همان نسبت میتواند بهمعنای این باشد که مردم سراسر جهان میتوانند با هماهنگی بهتری با اکوسیستم سیاره زمین زندگی کنند و دارای هوای تمیز، توانایی مالی برای خرید خانه و امنیت غذایی برای تأمین غذای موردنیازشان باشند.
«میکائلا لوچ»، کنشخواه و فعال حوزه اقلیم، ماه گذشته در مراسم رونمایی کتابش «It's Not That Radical: Climate Action to Transform Our World» (این رادیکال نیست: اقدام اقلیمی برای تغییر جهان ما) در ادینبورگ، اسکاتلند، در مورد آینده قابل زندگی اینچنین گفته است:
«حداقل آیندهای که برای آن میجنگنم، آیندهای است که انسانها در آن با کرامت زندگی کنند، اغلب اوقات لذت ببرند و نگران تأمین نیازهای اولیه لازم برای حفظ بقای خود نباشند.»
او در کتابش میخواهد ثابت کند ایجاد این نوع آینده قابل زندگی «بسیار ممکن» است و IPCC هم در مورد موضوع توافق نظر دارد. این سازمان در گزارشش به ما نشان میدهد چگونه میتوانیم شانسمان را برای ایجاد یک آینده قابل زندگی به بهترین شکل ممکن برای حداکثر جمعیت ممکن سیاره زمین، افزایش دهیم.
این سؤال که آینده قابل زندگی چگونه خواهد بود؟ سؤال دیگری را هم برمیانگیزد؛ در آینده زمین برای چه کسانی قابلسکونت خواهد بود؟ اکنون تأثیر تغییر اقلیم بر زندگی افراد نابرابر است؛ افرادی که کمترین نقش را در تغییر اقلیم دارند، آسیبپذیرترین جمعیت محسوب میشوند و با بدترین تأثیرات این پدیده مواجه شدهاند.
حتی در زمان کنونی که دما تنها ۱.۱ درجه سانتیگراد بالاتر از دوران جامعه پیشصنعتی است، شاهد تأثیرات مستقیم تغییر اقلیم ایجادشده توسط انسان هستیم. اکنون رویدادهای آبوهوایی غیرقابلپیشبینی به میزان چشمگیری مسبب مرگ، ویرانی و آوارگی مردم سراسر جهان هستند. میتوان گفت برخی از نواحی که بیشترین ضربه را از تغییر اقلیم خوردهاند، طبق تعریف شیپر، دیگر قابل زندگی نیستند.
یک طرح گرافیکی در گزارش IPCC چگونگی تأثیر تغییر اقلیم بر افراد متولد در دهههای مختلف بین ۱۹۵۰ تا ۲۰۲۰ را به تصویر کشیده است. در این طرح برای نشاندادن میزان تأثیر گرما روی افراد در دورههای زمانی مختلف زندگیشان، اشکال انسانها با نوارهای رنگی ترسیم شده است. طبق این تصویر، ممکن است افرادی که تا پایان قرن جاری زنده میمانند، در دنیایی زندگی کنند که خیلی بیشتر از دنیای کنونی ما گرم نباشد؛ البته این احتمال هم وجود دارد که این افراد با گرمای فاجعهواری مواجه شوند.
اگر با افزایش ۴ درجهای مواجه شویم (که بدترین سناریوی ممکن است و متأسفانه دانشمندان IPCC چنین اتفاقی را محتمل میداند)، باید انتظار این را داشته باشیم که آینده برای تعداد کمی از افراد قابل زندگی باشد. دانشمندان IPCC بههمراه سایر دانشمندان و متخصصین سازمان ملل متحد همگی معتقدند برای محدودکردن افزایش دما و قابل زندگی نگهداشتن جهان در آینده تا جای ممکن، باید تغییراتی رخ دهد. اکثر این تغییرات باید در کشورهای توسعهیافته جهان در آمریکای شمالی و اروپا ایجاد شود. این کشورها از گذشته تاکنون بهدلیل مصرف سوختهای فسیلی برای تولید نیرو، بیشترین میزان گازهای گلخانهای را تولید کردهاند.
به گفته شیپر، اگر دولتها و شرکتهای کشورهای توسعهیافته همچنان به کسب سود و در اولویت قراردادن ثروت ادامه دهند، این کار آنها به قیمت غیرقابل زندگی کردن آینده برای قشر آسیبپذیر تمام میشود. او در مورد بسیاری از مردم جهان نگران است. ممکن است استفاده بیشازحد کربن توسط ثروتمندترین افراد، شرکتها و کشورها، مانع محققشدن آینده قابل زندگی شود.
شیپر در مورد این موضوع اینچنین میگوید:
«بیشتر جمعیت آمریکای شمالی در شرایطی زندگی میکنند که بسیار فراتر از آن چیزی است که زمین و تغییر اقلیم در آینده توانایی حفظ آن را دارند و چنین شرایطی قطعاً پایدار نخواهد بود. ممکن است در آینده شرایطی که هر فرد برای زندگی فراهم میکند، بسیار متفاوتتر از تصور جمعیت جهان در مورد آینده باشد.»
«آنتونیو گوترش»، دبیرکل سازمان ملل متحد، گزارش IPCC را بهعنوان راهنمایی برای خنثیکردن بمب ساعتی پدیده تغییر اقلیم و همچنین راهنمایی برای بشریت توصیف کرد. او در مورد این گزارش میگوید:
«این گزارش تعدادی از مسیرهایی که ما میتوانیم در ۷۷ سال آینده یا بیشتر در آنها حرکت کنیم، نشان داده است تا نوع ماجراجویی خود برای آینده بشریت را انتخاب کنیم.»
بهترین راهکار برای تضمین قابل زندگی بودن آینده زمین، توقف مصرف سوختهای فسیلی است. این اتفاق به دستیابی به جهانی با گازهای گلخانهای کم منجر میشود که میتوان در آن از اکوسیستمهای زمین و سلامت عمومی محافظت کرد و امنیت غذایی را تضمین نمود. چنین جهانی در بطن هر سیستمی که به آن نیاز داریم، آیندهای همراه با عدالت و برابری برای جمعیت سراسر جهان ایجاد میکند.
«استن کاکس»، محیطشناس و نویسنده، در کتابش با عنوان «مسیر آینده قابل زندگی» (The Path to a Livable Future) آیندهای را ترسیم کرده است که نهتنها قابلسکونت و پایدار، بلکه والا خواهد بود. او در مورد اهمیت توزیع قدرت برای امکانپذیرکردن تقویت خودمختاری در میان شهروندان، خصوصاً شهروندانی که در طول تاریخ همیشه به حاشیه رانده شدهاند، صحبت کرده است. او در مورد این موضوع اینچنین میگوید:
«آیندهای والا است که علاوه بر قابل زندگی بودن، جوامعی را که همیشه نادیده گرفته شدهاند، بطلبد و زمینهای را فراهم کند که افراد چنین جوامعی در شکلدهی آینده جمعیمان نقش محوری داشته باشند. درصورت تحقق چنین شرایطی، افراد ثروتمند و بهاصطلاح خود بااصلونسب، دیگر برای تصمیمگیری در مورد اینکه چه چیزی برای همه بهترین است، بر دیگران مسلط نخواهند بود.»
برطرفکردن نیاز به سوختهای فسیلی و فراهمکردن شرایط تحقق بهترین آینده قابل زندگی، نیازمند مقابله با یکی از چالشهای بسیار بزرگ مطرحشده توسط متخصصان حوزه اقلیم است. دولتها و شرکتها برای دستبرداشتن از تلاش برای دستیابی به رشد اقتصادی نامحدود که به نظر شیپر سرابی بیش نیست، باید طرز فکر خود را کاملاً تغییر دهند.
دولتها و شرکتها باید بهجای استفاده از منابع درحال اتمام باقیمانده روی زمین برای کسب سود، از آنها که برای حفظ زندگی لازم هستند، محافظت کنند. اگر چنین شرایطی محقق شود، افرادی که از ما تبعیت میکنند، در تمدنی زندگی خواهند کرد که بهجای غارت اکوسیستمها، آنها را پاس خواهند داشت.
تأمین امنیت زندگی قابلقبول تنها با قربانیکردن و تغییر چیزی که شهروندان، دولتها و شرکتهای سودمحور میخواهند بشنوند، میسر میشود. درصورت فراهمسازی شرایط متحولکردن سیستمها و روشهای زندگی، امنیت افراد در چنین آیندهای بیشتر نیز خواهد شد و علاوهبراین شاهد آیندهای برابر و عادلانه نیز خواهیم بود.
«الیزابت گیلمور» و «رابرت لمپرت»، دو نویسنده IPCC، در یک نثر نوشتاری ثابت کردند که تحول فعالانه از سوی دولت در مشارکت با شهروندان محلی در این زمینه میتواند دوام تعداد زیادی از جوامع کنار رودخانه را که درحالحاضر در خطر نابودی بهدلیل سیل و متروکهشدن بهدلیل تغییر اقلیم هستند، افزایش دهد.
این دو نویسنده در مورد این موضوع اینچنین میگویند:
«یک جامعه کنار رودخانه میتواند به زمینهایی با ارتفاع بالاتر منتقل شود. همچنین میتوان در نواحی حاشیه رودخانه پوشش گیاهی ایجاد کرد و برای مردم ساکن این مناطق که در این پروژه آواره شدهاند، مسکن مقرونبهصرفه تهیه نمود و با جوامع بالادستی برای گسترش پوشش گیاهی بهمنظور جلوگیری از پیشبینی سیل همکاری کرد.
در این مثال برای قابلسکونت نگهداشتن شهرهای کنار رودخانه باید بهسمت استفاده از انرژی تجدیدپذیر و حملونقل سبز حرکت کرد؛ اما برای دستیابی به چنین هدفی باید تغییر یا تغییراتی را که ناخوشایند و نامناسب بهنظر میرسند، بپذیریم؛ این تغییرات شامل صرف مالیاتهای دلاری، درخواست از مردم برای تغییر موقعیت مکانی و پیکربندی مجدد زیرساختها میشود؛ البته میتوان کاری هم نکرد و جوامع کنار رودخانه را در معرض خطر نابودی قرار داد!
مطالبی که بیان شد، نسخه خلاصه و سادهشده بحث جنجالی در بطن گزارش ترکیبی IPCC است. افراد و مؤسسات ثروتمند دو راه بیشتر ندارند؛ یا باید حاضر به پذیرش اعمال تغییرات لازم شوند (هرچند ممکن است این تغییرات چندان به مذاقشان خوش نیاید؛ اما در مقابل سیاره زمین را همچنان قابلسکونت نگه میدارند)، یا همین روال فعلی را ادامه دهند و شاهد نابودی تدریجی مناطق قابلسکونت سیاره زمین باشند.
هرچقدر انسان بیشتر به هشدارهای جامعه علمی توجه کند و گامهای مؤثری برای پذیرش اعمال تغییرات لازم بردارد، برای ایجاد یک آینده قابل زندگی برای همه، فرصت بیشتری بهدست میآورد. راهکارهای ضروری مطرحشده در گزارش IPCC بهسادگی قابل پیادهسازی هستند.
چشمانداز ترسیمشده برای آینده قابل زندگی معیارهایی را ارائه میدهد که بسیار بیشتر از بقای صرف هستند. این چشمانداز تصویری از دنیایی امنتر، برابرتر و پایدارتر ارائه میدهد و ثابت میکند که چگونه ایده آینده قابل زندگی میتواند بهصورت بالقوه پرهزینه باشد. چنین تعریفی از آینده قابل زندگی میتواند دربردارنده ایدههای لورچ در مورد لذت و کرامت نیز باشد که شامل آزادی از ظلم است – که امروزه بسیاری از جمعیت سراسر جهان با آن روبهرو هستند.
امیدواریم نسل آینده در شرایط پایداری زندگی کند که در آن انسان موفق به مذاکره با هدف دستیابی به راهحلی برای حفظ منابع زمین و کاهش استخراج آنها شود. دستیابی به چنین هدفی نیازمند انجام اقدامات لازم از سوی دولتها و شرکتها برای تغییر سریع وضعیت کنونی است؛ البته شهروندان هم نقش مهمی برای مبارزه جهت اعمال این تغییر و استقبال از چنین تغییری در هنگام ایجاد آن دارند. اگر شرایط را برای ایجاد تغییرات مثبت فراهم کنیم، آینده قابل زندگی میتواند به یک انگیزه قوی برای قبولکردن تغییرات بهجای تلاش برای حفظ شرایط موجود تبدیل شود.
لوچ در مورد این موضوع میگوید:
«برای اینکه امیدوار باشیم، باید بتوانیم پیشبینی کنیم که به چه سمتی حرکت میکنیم و از چه سمتی دور میشویم. همچنین باید تصور کنیم دنیای جدید چگونه خواهد بود.»
پاسخ ها