در این مقاله از ۴۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۹ گفتهایم که به هیچ عنوان نباید از دست بدهید. با زومجی همراه باشید.
سینماها و شبکههای خانگی مانند نتفلیکس در سال ۲۰۱۹ میزبان فیلمهای زیبایی بودند. آثاری که با توجه به سلیقه مخاطبین توانستند بسیاری را به سینماها بکشند و ساعتها تماشاگران را پای داستان پر فراز و نشیب خود نگه دارند. اما با وجود ورود به سال ۲۰۲۰، اینروزها بهدنبال جهانگیری ویروس کرونا سینماها کمتر میزبان تماشاگران هستند. به همین دلیل نیز برای یک جمعبندی نهایی با گذشت چند ماه از اتمام سال ۲۰۱۹ به سراغ بهترین فیلم های ۲۰۱۹ رفتهایم. این گذشت چند ماهه را به فال نیک میگیریم، چرا که به عقیدهمان برای تنظیم این فهرست، این فاصله زمانی به کمکمان آمد. بهعنوان مثال، از هیجانات احتمالی به واسطه تازه بودن برخی فیلمها توانستهایم قدری گذر کنیم. در این زمان اطمینان داریم که کیفیت خوب بسیاری از بهترین فیلم های 2019 در دسترسمان قرار گرفته است تا دریغ چندانی را برای فیلمی خاص حس نکنیم. چرا که هرچه به پایان سال نزدیکتر شدیم، آثار خوب بیشتر خودشان را نشان دادند. ارزیابی این آثار نیز باتوجهبه جامعه آماری فیلمهای در دسترس قرار گرفته تا امروز، با رویکرد و قضاوت بهتری صورت گرفته است. دو نکته مهم را هم در تهیه فهرست بهترین فیلم های 2019 سعی کردهایم در نظر بگیریم.
برای مشاهده فهرست کامل شامل ۴۰ عدد از بهترین فیلم های 2019 کلیک کنید
نویسنده: جف باتر ورث، جیسون کلر | کارگردان: جیمز منگولد
بازیگران: مت دیمون، کریستین بل
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۲
برای طرفداران درامهای ورزشی آن هم در بستر رقابتهای فرمول یک، فیلم Ford VS Ferrari میتواند یکی از آثار قابل قبول این زیر ژانر در سال ۲۰۱۹ باشد. اگرچه که شاید در مجموع به قوت فیلم Rush نباشد. سعی کرده است بهخصوص در پایان بندی و حال و هوایی که از فیلمهای این زیر ژانر انتظار داریم، تغییراتی بدهد اما این حس و حال را به خوبی در پایان القا نکرده است. مشکلاتش را تا حدی باید بگذاریم به پای وفادار بودنش به واقعیت رابطه مربی و همکار در جهان بیرون از فیلم. اما شخصا معتقدم برای جذابتر کردن هر روندی در دنیای فیلم، میشود همچون تارانتینو به واقعیتی بیرونی دهن کجی کرد. هیتلر را در سینما به رگبار بست و پولانسکی و همسرش را از دست منسونها نجات داد.
کاراکتری که بیشتر برای ما جذاب میشود، کاراکتر کریستین بیل است. بازی او هم در فیلم به این جذابیت کمک میکند. یک بازیکن حرفهای که تعمیرگاه ماشین هم دارد و استخوان بندی این اتومبیلها را بلد است. شناگر ماهریست که فقط ابزار خوبی در اختیار ندارد. دوست داشتنیست چرا که حضور خانواده یعنی همسر و پسرش در فیلمنامه، او را دوست داشتنی کرده است. چه میشود اگر یک مربی با بازی مت دیمون، با پیشنهادی خوب و ابزاری مناسب درکنار این راننده دوست داشتنی قرار بگیرد؟
بهطور موازی، حواشی جذاب دو شرکت فورد و فراری، دستمایه کشمکشهای میانی فیلم میشوند که تا حد خوبی جذابند. هرچند به قیمت همراهی کمتر قهرمانمان تمام میشود. دراینمیان تنها کاراکتر مربی و پیشینهاش قدری از پرداخت جذاب دور میماند. این را در قیاس با پرداخت کریستین بیل میگویم. ضمن اینکه فیلم نیت درونی شدن را هم دارد اما دنبالهاش را نمیگیرد.یک دیالوگ دارد که به ما میگوید، هفت هزار دور در دقیقه جاییست که شبیه یک جسم معلق در فضا و زمان میچرخی. آن وقت این سؤال پیش میآید که تو کی هستی؟
فیلم به این دیالوگ ورود چندانی نمیکند. در صدد این بر نمیآید که این مسابقات و اساسا اتومبیل رانی به بخشی از هویت کاراکترها بدل شود. بیشتر همان جنبه استاندارد قصه گویی را پیش میبرد و به کمک تدوین بسیار خوب و ریتمیکش که برنده اسکار 2020 هم شد، ما را جذب میکند. همه ساله فیلمهایی با الگوی شاه پیرنگ بهخصوص در زیر ژانر درامهای ورزشی داریم که یا تبدیل به نمونهای کلیشهای همچون نمونههای که انتظارش را داریم میشوند یا دست به تحولاتی در ساختار و مرزهای این زیر ژانر میزنند. فیلم Ford VS Ferrari سعی در ساختار شکنی داشته است اما حاصلش چیزی جز یک فیلم متوسط از آب در نیامده است.
نویسنده: تاد فیلیپس، اسکات سیلور | کارگردان: تاد فیلیپس
بازیگران: واکین فینیکس، رابرت دنیرو، زازی بیتز
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۵۹ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۶۸
با شیر طلایی ونیز، خبرساز شد. یک جشنواره هنری، به فیلمی جایزه داد که یک کاراکتر کامیک بوکی محوریت آن بود. اما نشانهها حاکی از آن بود که جوکر فیلم تاد فلیپس، بسیار به آدمهای رنج کشیده امروز شبیه است تا به یک کاراکتر کامیک بوکی در جهانی فانتزی. فیلم هم همین ادعا را دارد. لبهای جوکرش میخندد اما چشمانش گریه میکنند. رنج کشیده است. به Taxi Driver اسکورسیزی ارجاع میدهد که ما هنوز بر همان سیاقیم. تراویس در قامت جوکر پدیدار شده و بسیار شعلهور تر از اوست. راهی جز طغیان کردن و همه را به شکل دلقک در آوردن نمیبیند. از انصاف به دور نباشیم، ۲۰ دقیقه پایانی فیلم واقعا دلچسب است. اما ۲۰ دقیقهای است که زمینه سازی قبلش ضعیف است.
جوکر مشکل اصلیاش در زیاده گوییست. عیان کردن همه چیز بدون اینکه برخی از جزییات و دریافتها را به عهده مخاطب بگذارد. جوکر یک دلقک است. مشکلات روانی دارد. آدمها سر به سر میگذارند و کتکش میزنند. تنها با مادرش زندگی میکند. ببینید چقدر رنجور است! ببینید چقدر در زندگیاش مشکلات دارد! کارگردانی تاد فلیپس هم به این ورطه میافتد. همه جا زباله در بک گراند به چشم میخورد. تونالیته آبی تمام قابها را در برگرفته است. تاکید صریحی بر پلکان دارد. دیالوگها هم غالبا خبر از بوی تعفن میدهند.
همه این اتفاقات و جزییات را در همان ۱۵ دقیقه ابتدایی بر سر ما آوار میکند. بدون اینکه بخشی از آنها را به عهده خودمان بگذارد که ما تلاش کنیم به دنیایش وارد شویم. به هر قیمتی میخواهد جوکر را همراهی کنیم. درحالیکه بسیار جای آن را داشت که با یک افشای تدریجی، با اولویت قرار دادن اینکه چه صحنههایی را نشان ندهد، بتواند همراهی مخاطب را عمیقتر داشته باشد. این همراهی فعلی بیشتر حاصل یک جریان اجتماعیست. همذات پنداری بیش از حد خودش آفتهایی دارد. آنقدر تاثیراتش زیاد است که میتواند به خارج از دنیای فیلم هم راه یابد. چیزی شبیه به همراهی با عبارت: ما همگی دلقک هستیم!
جوکر بیش از همه، فیلم دریغهاست. سهم زیادی از موفقیتش، یا حتی لذت چندباره دیدنش را مدیون واکین فینیکس است. تصور کنید اگر پرداخت جذاب کریستوفر نولان در فیلمنامه شوالیه تاریکی، درکنار این بازی واکین فینیکس قرار میگرفت، با چه اثری روبهرو بودیم. قطعا آن جوکر، محبوب بی چون و چرای ما بود.
پاسخ ها