نتایج پژوهشی جهانی برای ما روشن میکند که چرا برخی افراد مقررات و توصیههای مربوط به پیشگیری از شیوع کووید ۱۹ را رعایت میکنند؛ درحالیکه بقیه هیچ اهمیتی نمیدهند.
در اواخر ماه مارس بود که دبورا بیرکس، یکی از صاحبنظران ارشد حوزهی ویروس کرونا در ایالات متحده حقیقتی شوکهکننده را در کاخ ریاست جمهوری این کشور اذعان داشت: «آنچه که قادر به نجات ما از بیماری کووید ۱۹ است، نه داروها، بلکه رفتار ما خواهد بود. هیچ گوی جادویی در کار نیست. هیچ دارو یا واکسن معجزهآسایی وجود ندارد. همهچیز به رفتار ما بستگی دارد. هریک از رفتارهای ما میتواند بدل به آنچیزی شود که درنهایت خط سیر دنیاگیری این ویروس را تغییر خواهد داد.»
از دیدگاه بسیاری از دانشمندان حوزهی رفتارشناسی، اظهارات بیرکس از واقعیتی بدیهی خبر میدهد؛ اما جوسلین بیلانگر (نگارندهی این مقاله)، سخنان همکار خود را بهمثابه زنگ هشداری مهم قلمداد میکند. از دیدگاه او، مهار بزرگترین بحران حوزهی سلامت بشر طی سدهی گذشته در گرو تغییر رفتار ما، آن هم در مقیاسی گسترده است. پرواضح است که متقاعدکردن مردم برای پوشیدن ماسک، خودداری از لمس صورت یا درآغوشکشیدن یکدیگر به تدابیری بسیار فراتر از اعلانهای هشدار عمومی از کانال تریبونهای رسمی نیاز دارد. برعکس، اینجا نیاز به درکی عمیق از نحوهی واکنش مردم دربرابر این تهدید دیده میشود؛ درکی که بتواند به رهبران و سیاستمداران در اعمال سیاستهایی متناسببا این واکنش مردم کمک کند. برای رسیدن به این درجه از بینش و بصیرت، ما به دادههایی بسیار بیشتر از دادههای فعلی نیازمند خواهیم بود.
در حال حاضر، تنها معیاری که دردسترس ما قرار گرفته، فهرستی بلندبالا از نرخ ابتلا و مرگومیر ناشی از بیماری است. ما اطلاعات چندانی در ارتباط با نحوهی تاثیرگذاری عواملی نظیر ترس، اطلاعات غلط، اضطراب و هنجارهای اجتماعی بر شکلگیری رفتارهای نادرست خود در اختیار نداریم. ما حتی نمیدانیم که چه عواملی باعث میشوند مردم اینگونه نسبتبه توصیههای مقامات رسمی بیتفاوت باشند. برای حل مشکل یادشده، گروهی بزرگ از پژوهشگران حوزهی رفتارشناسی از پنج قارهی جهان بهصورت شبانهروزی در حال کار هستند تا بتوانند ابعاد کامل عواقب مادی و اجتماعی دنیاگیری حال حاضر را شناسایی کنند. هدف این گروه کاملا روشن است. آنها میخواهند بفهمند که کدام راهکارها در وضعیت فعلی جوابگو خواهند بود و کدامیک خیر.
این مطالعات در سه فاز انجام خواهند شد. فاز اول شامل انجام یک نظرسنجی ۲۰ دقیقهای است که بهصورت هفتگی میزان سازگاریپذیری انسانها را با این بحران غیرمنتظره اندازهگیری خواهد کرد. پرسشهای این نظرسنجی موارد گوناگونی از احساسات، نگرانیها و انگیزههای افراد گرفته تا اثرات همهگیری روی اعتماد مردم نسبتبه رهبران و رویکردشان نسبتبه مهاجران پوشش میدهد. تاکنون بیشاز ۴۵ هزار نفر از ۱۰۰ کشور جهان و با ۲۲ زبان مختلف (شامل زبان فارسی) در این نظرسنجی شرکت جستهاند و روزبهروز بر تعداد شرکتکنندگان افزوده میشود.
در فاز دوم، پژوهشگران از این دادههای منطقهبندیشده برای پایش تغییرات رویداده در نرخ ابتلا و شناسایی روندها، چالشها و راهکارهای احتمالی بهتناسب محل جغرافیایی بهره میبرند. سپس، این پایگاه داده با سایر اطلاعات عمومی (از آمار بیکاری گرفته تا گزارش جرائم) تجمیع میشود تا امکان مقایسه میان سیاستگذاریها و کشورهای مختلف فراهم شود.
درنهایت نیز طی فاز سوم، این حجم عظیم از مجموعهدادهها بهعنوان ورودی مورداستفادهی تحلیلگران رایانهای قرار میگیرد تا الگوهای مفید برای الگوریتمهای تصمیمگیری از آنها استخراج شوند. در انتها، دادههای استخراجشده در اختیار رهبران و دولتهای کشورهای مختلف قرار خواهند گرفت.
بهگفتهی بیلانگر، این دادهها میتوانند بسیاری از پرسشهای پیشرویمان را پاسخ دهند. مثلا اینکه آیا بستههای حمایتی ارائهشده ازسوی دولتهایی نظیر ایالات متحده میتواند در بهبود وضع سلامت عمومی مردم مؤثر واقع شود؟ یا آیا کمبود منابع پزشکی منجر به کاهش امید خواهد شد؟ چه سیاستها یا عواملی منجر به کاهش اعتماد نسبتبه دولتها خواهد شد؟ یا اینکه چرا برخی مردم به توصیههای پزشکی پایبند هستند؛ درحالیکه دیگران اینگونه نیستند؟
یکی از جوانب مهم درمورد همهگیری کووید ۱۹، اطلاعات غلط است. نظریههای توطئه، پروپاگاندا و افسانههایی نظیر شایعهی منشا سلاح بیولوژیک ازسوی سازمان اطلاعات آمریکا، امکان گسترش بیماری ازطریق شبکههای مخابراتی 5G، ایجاد مصونیت ازطریق مصرف الکل و غیره همگی بخشی از اطلاعات نادرستی است که باسرعت در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشوند و اعتبار اظهارات مقامات رسمی را به چالش کشیدهاند. در نبود مدارک علمی مستند، اطلاعات نادرست بهشکل افسارگسیختهای در جامعه پخش میشوند.
اما مشکل کمبود دادهها به قلمروی علم نیز نفوذ کرده است. درحالیکه کتابخانههای پژوهشی آکنده از مطالعاتی درمورد نحوهی واکنش بشر نسبتبه همهگیریهای پیشین هستند و تلاشهای بسیاری برای بهرهگیری از درسهای تاریخی در وضعیت فعلی انجام گرفته است، ولی عجیب اینکه وقتی نوبت به کووید ۱۹ میرسد، میبینیم که تقریبا اطلاعات چندانی دردسترس نیست.
برای مثال، ما تقریبا نمیدانیم که مردم چگونه از پس استرس ناشیاز این همهگیری جهانی برمیآیند و تأثیر احتمالی سیاستهایی نظیر تعطیلی کسبوکارها و مدارس یا خودقرنطینگی اجباری بر سلامت احساسی و مالی افراد چگونه است. هدف گروه پژوهشی یادشده آن است که این آثار را کمّیسازی کرده و به دولتها کمک کنند سیاستهایی متناسبتر با رفتار انسانی را در پیش بگیرند.
آنچه که قادر به نجات ما از بیماری کووید ۱۹ است، نه داروها، بلکه رفتار ما خواهد بود
بهعنوان مثال موضوع تضادهای سیاسی را در نظر بگیرید. پیش از آنکه عبارتی مانند «دوریگزینی اجتماعی» بتواند مفهومی در حوزهی روابط درون خانوادگی پیدا کند؛ مردم شروع به برداشت سیاسی از این عبارت کردند. هماکنون منابع اطلاعاتی آنلاین بهشدت اولویتبندیشدهاند و این روند باعث عمقیافتن شکاف سیاسی و فرهنگی موجود شده است. در ادامه، با گمانهزنیهای بیشتر درمورد منشا ویروس، اتهاماتی علیه جوامع و کشورهایی خاص مطرح شد که به شکلگیری نگرشهای تبعیضآمیز در اذهان عمومی دامن زد. این در حالی است که میتوان با تأکید بیشتر روی فرهنگ همکاری و تعاون، این نوع تعصبات فکری را محدود کرد.
باید توجه داشت که در همهگیریهای پیشین نیز خود بیماری تنها موج اول ترس و وحشت عمومی را رقم زد و موج دوم وحشت زمانی رخ داد که ارکان اجتماعی شروعبه فروپاشی کردند. با شیوع طاعون خیارکی در اروپای قرن چهاردهم، موجی از خشونتهای گسترده علیه گروهی از افراد شکل گرفت که جامعه آنها را مسئول انتشار بیماری قلمداد میکرد. در جریان شیوع آنفلوانزای خوکی در سال ۲۰۰۹ نیز موجی از تفکرات میهنپرستانه و تبعیضآمیز شکل گرفت. اخیرا در جریان همهگیری کووید ۱۹ در کشورهایی مانند ایتالیا نیز شاهد آن بودیم که خیلی زود سرودخوانیهای دستهجمعی شبانه جای خود را به وحشت از وندالیسم، دزدی و خشونت دادند.
برای آنکه بتوانیم پس از عبور از موج اول، جوامع خود را برای دفع موج دوم بیماری آماده کنیم؛ دولتها باید راهکارهایی را ارائه کنند که تمام پیچیدگیهای رفتار انسانی را نیز پوشش دهد. بدیهی است که ناتوانی ما در درک عواقب اجتماعی هرگونه سیاست میتواند پیامدهایی بهمراتب مخرب به بار آورد؛ پیامدهایی که شاید دستکمی از فروپاشی کامل نظام سلامت کشورها نداشته باشند.
شاید واقعا حق با متخصصانی نظیر بیرکس باشد و بیماری کووید ۱۹ در وهلهی اول، تنها یک معضل اجتماعی بهشمار آید. در این صورت، تنها ابزار ما در مواجههبا این معضل، باید یک راهکار رفتاری باشد. بههمین دلیل است که میگوییم دانشمندان علوم رفتاری باید در خط مقدم این نبرد جای گیرند. با در اختیار داشتن ورودیهای مناسب از جامعه، سیاستمداران خواهند توانست استراتژیهای مؤثرتری را برای مقابلهبا بحران آینده اتخاذ کنند.
برای مشارکت در این پژوهش میتوانید سری به آدرس https://psycorona.org بزنید و با صرف ۲۰ دقیقه زمان به سولات پرسشنامه پاسخ دهید. امکان تکمیل این پرسشنامه برای فارسیزبانان نیز فراهم شده است.
پاسخ ها