برخی از اختلالات روانی زیاد مورد توجه قرار نمیگیرند اما برای افرادی که دچار آن هستند، واقعیت کمرنگتری ندارند. در این مطلب به سه اختلال مرتبط با اضطراب اشاره میشود که شاید دربارهی آنها نشنیده باشید.
علاوهبر انواع رایج اضطراب مانند نگرانی یا اضطراب اجتماعی که همهی ما آنها را تجربه میکنیم، اضطراب به شکلهای غیرمعمولی نیز بروز میکند.
اختلال سکوت انتخابی حالتی است که در آن فرد حتی اگر هیچ نقص زبانی نداشته باشد، ازنظر صحبت کردن در موقعیتهای خاص بهشدت دچار مشکل میشود.
اختلال خودزشتانگاری حالتی است که در آن فرد بهخاطر نقصی که فکر میکند در بدنش وجود دارد، بهشدت مشغولیت ذهنی داشته و پریشان است.
اختلال موکنی (تریکوتیلومانیا) اختلالی است که در آن فرد بهطور مکرر موهای بدن خود را معمولا برای رفع استرس و تنشی که قبل از کشیدن مو ایجاد شده است، میکشد.
در همهی موارد بالا، تمرکز درمان باید روی درک مشکلات پشتصحنه همراهبا تنظیم عواطف و کمک به فرد برای ایجاد استراتژیهای مقابلهای بهتر و اعتماد به نفس بیشتر باشد.
اکثر شما با حس اضطراب آشنا هستید. وقتی عضلاتتان دچار تنش شده، دلشوره میگیرید و تپش قلب شما میگوید که آرام نیستید. البته این حالت کاملا طبیعی است. اگر ما در موقعیتهای خطرناکی مانند کوچههای تاریک، دچار دلهره نمیشدیم، چه اتفاقی برای ما میافتاد؟ همچنین اگر درمورد انجام وظایف مهم دچار دلشوره نمیشدیم، آیا اصلا آن وظایف را جدی میگرفتیم؟
گاهی اوقات، اضطراب بیش از اندازه میشود و روی عملکرد روزانهی ما اثر میگذارد. این حالت میتواند روی سلامتی، روابط، کار و تفریح نیز تأثیر نامطلوبی برجای گذارد. تصور درد ناشیاز نگرانیهای بیوقفه یا خجالت بیش از اندازه درمورد برقراری یک رابطه چندان دشوار نیست. اما گاهی اوقات، اضطراب و فرایندهای مرتبطبا آن میتوانند به روشهای غیرمعمولتری بروز کنند؛ حتی راههایی که در ابتدا بهنظر میرسد که هیچ ارتباطی با این عواطف ندارند.
پنجمین ویرایش کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، فهرست رسمی انجمن روانپزشکی آمریکا درمورد اختلالات روانی است. کتاب مذکور به کتاب مقدس بزرگی میماند که در آن جزئیات تمام اختلالات روانی و طبقهبندی آنها آمده است. بهروزرسانی این کتاب براساس نتایج آخرین مطالعات انجامشده و درحال انجام، به چندین سال زمان نیاز دارد. بخش اختلالات اضطرابی در آخرین بهروزرسانی که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، دچار تغییرات اساسی شده است. این بخش اکنون به چند قسمت متفاوت شامل تروما و اختلالات مرتبط با استرس و اختلالات وسواس اجباری تقسیم شده است. برخی از اختلالات کمتر شایع با هم تلفیق شدهاند و برای برخی، نام جدیدی درنظر گرفته شده است اما کارشناسان هنوز قبول دارند که در بهترین حالت نیز مرز بین طبقههای مختلف مبهم است.
درکنار برخی از شایعترین اختلالات اضطرابی مانند اختلال اضطراب فراگیر و اختلال اضطراب اجتماعی، اختلالاتی وجود دارند که با موارد مذکور اشتراکاتی داشته ولی کمتر شناخته شدهاند. در این مطلب درمورد سه اختلال کمتر شناختهشدهی مرتبط با اضطراب سخن میگوییم. این اختلالات نادرند اما برای کسانی که به آنها دچارند، بسیار واقعی و ویرانگر هستند.
اگر طرفدار مجموعه تلویزیونی «تئوری بیگبنگ» باشید، پس درمورد اختلال سکوت انتخابی ایدهای دارید. یکی از شخصیتهای این مجموعه راج است. راج، اخترفیزیکدان محبوب مؤسسهی فناوری کالیفرنیا است که بهجز در مواردی که طرف صحبتش زنان باشند، بسیار خوب صحبت میکند. این شخصیت یکی از بزرگسالان نادری است که دچار اختلال سکوت انتخابی است؛ یک اختلال مرتبط با اضطراب که در آن فرد با اینکه قادر است در حوزههای دیگر سخن بگوید، در موقعیتهای خاص از صحبت بازمیماند. این اختلال معمولا در کودکی دیده میشود؛ اغلب در سنین ۲ تا ۵ سالگی و زمانیکه کودکان برای اولینبار به مهدکودک میروند و قادر نیستند در محیط خارج از منزل صحبت کنند.
اختلال سکوت انتخابی، اختلالی بسیار نادر بوده و میزان شیوع آن در کودکان کمتر از ۱ درصد است. آنها معمولا در بزرگسالی از این وضعیت خارج میشوند اگرچه این احتمال وجود دارد که افراد بزرگسالی که عادت به سکوت اختیاری دارند، پس از بزرگ شدن نیز تاحدی دچار اختلال اضطراب باشند.
در داستان تئوری بیگبنگ، راج در پایان فصل ششم بهطور اتفاقی متوجه میشود که پس از شکست در یک رابطه بر مشکل خود غلبه کرده است. اما معمولا دلشکستگی گزینهی درمانی سکوت انتخابی نیست. درمانی که با محکمترین شواهد علمی پشتیبانی میشود، رفتاردرمانی شناختی است. رفتاردرمانی شناختی، یک درمان ساختاریافته، عملی و کوتاهمدت است که هدف آن تغییر رفتارها و الگوهای فکری فرد است. درمانگر برای کمک به کودکانی که دچار اختلال سکوت انتخابی هستند، پلهپله و با تشویق و تحسین فراوان آنها را وامیدارد تا از صحبت کردن در آسانترین موقعیتها شروع کرده و به مراحل سختتر برسند.
مایکل جکسون داستانی پیچیده و میراثی جنجالی دارد. چیزی که ممکن است از آن خبر نداشته باشید، آن است که برخی کارشناسان معتقدند که وی ممکن است دچار علائم اختلال خودزشتانگاری (BDD) بوده باشد. این یک اختلال روانشناختی است که در آن شخص درمورد جنبهای از ظاهر خود که گمان میکند، نقص دارد (حتی اگر دیگران چنین فکری نکنند یا آن را مهم تلقی نکنند)، بهشدت پریشانخاطر بوده و ذهنش درگیر است. فرد مبتلا به BDD زمان و تلاش زیادی را صرف بررسی عیب ظاهری ادراکشدهی خود میکند، برای تغییر آن تلاش میکند، سعی میکند آن را بپوشاند یا میخواهد درمورد وضعیت خود از دیگران تأیید بگیرد. این افراد گاهی از معاشرت اجتناب میکنند یا اینکه اجازه میدهند اضطرابی که درمورد ناهنجاری ادراکشدهی خود دارند، روی روابطشان سایه اندازد. گاهی اوقات نیز فرد مبتلا به این اختلال برای حل ناهنجاری خود به جراحی پلاستیک روی میآورد. درواقع، ۷ تا ۱۵ درصد از کسانی که جراحی زیبایی انجام میدهند، دچار این اختلال هستند.
متاسفانه انجام عمل جراحی راهحل دائمی این مشکل نیست بلکه فقط تا قبل از اینکه نقص جدیدی وارد ذهن فرد شود، مانند تسکین موقتی عمل میکند. فرد در ادامه برای برطرف کردن مشکل جدید به انجام جراحیهای بیشتر روی میآورد. بههمین دلیل است که برخی بر این باورند که مایکل جکسون نیز دچار BDD بود. او جراحیهای بسیار زیادی انجام داده بود بهطوریکه ظاهرش بهشدت تغییر کرده بود. بهنظر نمیرسید نقطهی پایانی نیز برای این جراحیها وجود داشته باشد.
راهحل اختلال خودزشتانگاری، تغییر ظاهر فرد نیست. گذشته از این، در ذهن فرد بیمار، نقص فرضی نسبتبه چیزی که دیگران میبینند، بسیار بزرگتر تلقی میشود. هم داروها و هم رواندرمانی میتواند با تسکین ریشهی اضطرابی که موجب ایجاد حلقهی معیوب اضطراب و اشتغال فکری میشود، به درمان این اختلال کمک کند. هدف، شکستن چرخهی تمرکز شدید فرد روی مسئلهی وجود مشکلی در ظاهر او است.
تریکوتیلومانیا نهتنها کلمهای است که گفتن آن دشوار است، بلکه بیانگر نوعی اختلال سلامت روان است که تشخیص آن نیز اغلب دشوار است. این اختلال وضعیتی است که در آن فرد اصرار شدیدی برای کندن موهای بدنش معمولا از روی پوست سر، ابرو یا مژهها دارد. افراد دچار این اختلال میگویند که قبل از کشیدن موها یا زمانیکه در تلاش هستند دربرابر این کار مقاومت کنند، تنش شدیدی احساس میکنند. آنها وقتی موها را بیرون میکشند، احساس تسکین زیاد یا حتی لذت میکنند. برخی از این افراد، موها را بهراحتی دور میریزند درحالیکه برخی دیگر بهعنوان بخشی از آیین موکنی خود، با آن بازی کرده یا حتی آن را میخورند. در صورتی که اختلال موکنی منجر به از دست دادن میزان قابلتوجهی از موها شود، فرد زمان زیادی را صرف این کار کند یا موجب بروز خجالتی شود که روی زندگی او اثرگذار باشد، میتواند موجب بروز مشکلاتی در زندگی او شود.
شاید از اینکه بشنوید برخی از افراد مشهور و جذاب نیز دچار اختلال موکنی هستند، تعجب کنید. الیویا مان، شارلیز ترون و جاستین تیمبرلیک علنا درمورد داشتن این اختلال صحبت کردهاند. در جمعیت عمومی، حدود ۱ تا ۳ درصد از افراد دچار اختلال مذکور هستند و شیوع آن در زنان بیشتر است. اختلال موکنی معمولا در اوایل نوجوانی آغاز میشود اما میتواند تا بزرگسالی و سالهای زیادی ادامه داشته باشد. اینکه چه کسانی در معرض ابتلا به این اختلال بوده و علت آن، مشخص نیست. مانند اکثر اختلالات روانی، پاسخ به این سؤالها ساده نیست. ما میدانیم که احتمال اینکه افراد دارای سابقهی خانوادگی تریکوتیلومانیا، دچار این اختلال شوند، بیشتر است و همچنین احتمال اینکه آنها نسبتبه یک فرد متوسط، دچار اختلالات اضطرابی دیگری نیز باشند، بالاتر است. کارشناسان معتقدند که کشیدن مو ممکن است روشی باشد که افراد برای مقابله با استرس و عواطف منفی مانند غم، ملالت، استرس و ناکامی از آن استفاده میکنند. مشکل این جا است که تسکینی که آنها با کشیدن موها بهدست میآورند، موجب میشود این کار را بیشتر انجام دهند، اما این کار همچنین موجب احساس خجالت و گناه شده و چرخهی معیوبی را پدید میآورد.
بهنظر میرسد که برای خروج از چرخهی معیوب موکنی، روش معکوسسازی عادت و داروها بهترین رویکرد درمانی باشند. درمان مبتنیبر روش آموزش معکوسکردن عادت شامل جلسات رواندرمانی هفتگی میشود که در آن افراد مهارتهایی مانند نظارت برخود، آگاهی از عواطف و کنترل محرک را میآموزند. آنها میتوانند محیطی را ایجاد کنند که در آن کمتر بتوانند موهای خود را بکشند (مثلا پوشیدن دستکش).
از آنجایی که اختلال موکنی درواقع مربوط به مشکلی درمورد موها نیست، درست مانند اختلال خودزشتانگاری که ارتباطی با ظاهر فرد ندارد و سکوت انتخابی که مربوط به وجود مشکلی در رابطه با زبان نیست، مسئلهی مهم این است که برای غلبه بر این رفتارها باید مشکل پشتصحنه را حل کنیم. عواطف منفی و مهمتر از همه، مشکل در شناسایی یا مقابله با این عواطف منفی باعث ایجاد این رفتارها میشود. در مواردی از این اختلالات اضطرابی غیرمعمول، نهتنها واکنش اضطراب طبیعی بدن فعال میشود بلکه همچنین اعتماد به نفس ما در برخورد با اضطراب و گذراندن عواطف منفی نیز از دست میرود. وقتی یاد بگیریم که دوباره به خود اعتماد کنیم، میتوانیم قدرت از دسترفته را پس بگیریم.
پاسخ ها