ویلیام شاکلی از مخترعان ترانزیستور و عضو گروه افسانهای دانشمندان آزمایشگاههای بل بود که در سال ۱۹۵۶ جایزهی نوبل فیزیک را دریافت کرد.
ویلیام بردفورد شاکلی جونیور (William Bradford Shockley Jr) فیزیکدان و مخترع آمریکایی بود که در میانهی قرن بیستم، مدیریت یک گروه تحقیقاتی مهم را در آزمایشگاههای بل برعهده داشت. گروه تحت مدیریت او، شامل جان باردین و والتر براتین میشد که در سال ۱۹۵۶ جایزهی نوبل فیزیک را بهخاطر تحقیقات گسترده در حوزهی نیمههادیها و کشف اثر ترانزیستور دریافت کردند.
پس از اختراع ترانزیستور، عصر کامپیوتر وارد دورهی جدیدی شد و انواع کسبوکارها برای بهرهبرداری از مزایای قطعهی سیلیکونی جدید شکل گرفتند. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، تلاشهای افرادی همچون شاکلی و دوستانش، سیلیکونولی را به قطب نوآوری در علم الکترونیک تبدیل کرد. فعالیتهای شاکلی اگرچه با موفقیتهای متعدد علمی همراه بود، برای خود او آیندهی آنچنان روشنی را ترسیم نکرد. بسیاری منابع تاریخی و فعالان پیشگام سیلیکونولی، شاکلی را یکی از بدترین مدیران تاریخ فناوری میدانند.
شاکلی را پدر کارآفرینی سیلیکونولی نامیدهاند، اما او امروز کمتر از تمامی پیشگامان این منطقه احترام و ارزش دارد. شاکلی نیمهی دوم زندگی خود را از دههی ۱۹۶۰ به تلاشهایی بحثبرانگیز در حوزهی ژنتیک اختصاص داد که به گواه بسیاری از مورخان، نژادپرستانه بودند. او تلاش میکرد تا یک بانک اسپرم از افراد با IQ بالا راهاندازی کند که انتقادهای بسیاری را بههمراه داشت. بههرحال تلاشهای عجیب و غریب شاکلی باعث شدند تا او در پایان عمر نهتنها فردی تنها و منزوی، بلکه به ادعای نویسندهی زندگینامهاش، حتی بیمار روانی باشد.
مخترع ترانزیستور پس از دریافت جایزهی نوبل، تعدادی از برترین مهندسان آمریکا را در پالو آلتو کالیفرنیا گردهم آورد تا کسبوکاری سودده را بر پایهی اختراع خود راهاندازی کند. او شرکتش را بهنام Shockley Semiconductor راهاندازی کرد که امروز بهعنوان یکی از بزرگترین شکستهای تاریخ شناخته میشود. بسیاری کارشناسان، دلیل اصلی شکست شرکت شاکلی را مدیرش میدانند. مدیریت او آنچنان بحثبرانگیز بود که موجب ترک دستهجمعی کارمندان نخبهاش شد. آنها با ترک شرکت شاکلی، شرکتی مشابه را بهنام Fairchild Semiconductor راهاندازی کردند که بعدها غولهایی همچون اینتل و کلینر پرکینز و شرکتهای مشهور دیگر از دل آن زاده شدند.
ویلیام شاکلی در ۱۳ فوریهی ۱۹۱۰ در لندن بهدنیا آمد. پدرش ویلیام هیلمن شاکلی، یک مهندس معدن بود که در بازرسی و نظارت بر معادن تخصص داشت. او به هشت زبان زندهی جهان صحبت میکرد و اولین نشانههای نخبگی را نیز از همان سالهای اولیه در فرزندش میدید. مادر ویلیام، می نی بردفورد اهل غرب آمریکا و فارغالتحصیل دانشگاه استنفورد بود.
خانوادهی شاکلی زمانیکه او سه ساله بود، به پالو آلتو کالیفرنیا رفتند. ویلیام تا هشت سالگلی در خانه تحصیل میکرد. یکی از دلایل تحصیل خانگی او، نظر مخالف والدینش نسبت به مدارس عمومی و دیگری روحیهی خشن خودش بود که او را از حضور در اجتماع دور میکرد. پدرش در نامهای که سالها بعد در اسناد استنفورد دیده شد، خشم را روحیهی غالب ویلیام توصیف میکرد.
محل اقامت شاکلی در کودکی
ویلیام شاکلی تحصیلات خود را در دبیرستان هالیوود ادامه داد و در سال ۱۹۲۷ فارغالتحصیل شد. او بهخاطر مهاجرت خانواده به جنوب آمریکا، به آن مدرسه رفته بود و علاوه بر نشانههایی از استعداد علمی، روحیهی غرورآمیز عجیبی داشت. او برای ادامهی تحصیل به دانشگاه کلتک رفت و در سال ۱۹۳۲ از آنجا فارغالتحصیل شد. فرد سیتز یکی از دوستان کودکی ویلیام بود که پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، سفری سیاحتی با او داشت. او دو خصوصیت ویلیام را برجستهتر از بقیه میدانست:
ویلیام توانایی داشت تا مشکلات هستهای یک مسئلهی علمی را شناسایی کرده و با روشی عالی و با بهرهگیری از اصول نظری یا تجربی، آنها را حل کند. خصوصیت دوم او غرور بود. ویلیام اعتقاد داشت که جامعه باید تحت مدیریت گروهی از نخبگان باشد و از دستورهای آنها پیروی کند. این رفتار در خونش بود. او خودش را مهمترین شخص میدانست.
سیتز پس از پایان سفر با شاکلی برای ادامهی تحصیل به پرینستون رفت. ویلیام نیز رشتهی مکانیک کوانتوم را برای مطالعه و تحقیق آتی انتخاب کرد و به MIT رفت. مکانیک کوانتوم در آن سالها با بحث و گمانهزنیهای بسیار همراه بود و دانشمندان اولین تلاشها برای درک هرچه بیشتر رفتار ذرات کوانتومی را شروع کرده بودند. شاکلی اعتقاد داشت تحقیق پیرامون رفتارهای کوانتومی، درک بهتری از رفتار الکترونها در مواد کریستالی بههمراه خواهد داشت. مفهوم موردنظر او، بعدا تحقیقات در حوزهای بهنام فیزیک حالت جامد را بههمراه داشت.
شاکلی در سال ۱۹۳۶ با مدرک دکترا از MIT فارغالتحصیل شد و به مجموعه آزمایشگاههای بل رفت. او در پروژهای دخیل شد که استفاده از فناوری حالت جامد را برای جایگزینی شبکهی قدیمی بل پیگیری میکرد. در آن سالها شبکهی تلفن از Audion، لامپ خلأ اختصاصی بهره میبرد که باعث سلطهی شرکت بل در کسبوکار شبکهی تلفن بین قارهای شده بود. تا پیش از اختراع لامپ خلأ مذکور، AT&T در توسعهی خطوط تلفن با محدودیت فاصله روبهرو بود. بهبیان ساده، Audion مانند یک تقویتکنندهی سیگنال عمل میکرد.
لامپهای خلأ باوجود کارایی بالا در شبکههای تلفن، محدودیتهای زیادی داشتند. آنها بزرگ و گرانقیمت و حساس بودند. مهندسان بل اعتقاد داشتند که با بهرهگیری از نیمههادیهایی همچون ژرمانیم و سیلیکون میتوان فناوری جدیدی برای جایگزینی لامپهای خلأ توسعه داد. درنهایت مدیران آزمایشگاههای بل پس از جنگ جهانی دوم شاکلی را بهعنوان مدیر بخش تحقیقات نیمههادی انتخاب کردند. دوران مدیریت شاکلی در زمان کوتاهی دستاورد مهمی برای آمریکا بههمراه داشت. پس از دو سال، دو عضو نخبهی گروه او بهنامهای والتر براتین و جان باردین راهکاری برای اعمال یک میدان الکتریکی به یک بلوک ژرمانیم و تقویت جریان ثانویهای پیدا کردند که از بلوک عبور میکرد.
دستگاهی که باردین و براتین اختراع کردند، از طرحی تکامل یافته بود که شاکلی در سال ۱۹۴۵ آماده کرد. طرح او از سیلیکون شامل ناخالصی در میدانی الکتریکی استفاده میکرد. طرح شاکلی در ابتدا بهخاطر محدودیتهای علم فیزیک قابل اجرا نبود و باردین، سالها بعد محدودیتهایش را از بین برد. باردین و براتین درنهایت با بهرهگیری از ایدهی اولیهی شاکلی، با رویکردی متفاوت موفق به اختراع دستگاهی برای تقویت جریان بهکمک نیمههادی شده بودند. اختراع آنها که «ترانزیستور» نام گرفت، حاصل برنامهریزیهای عمیق و تحقیقات سازماندهی شده در آزمایشگاههای بل بود. البته همین اختراع، اولین نشانههای اختلاف بین زوج مخترع و رئیسشان را بههمراه داشت.
شاکلی پس از چند سال مدیریت در آزمایشگاههای بل، بهعنوان یکی از منفورترین مدیران مجموعه شناخته میشد. بسیاری از همکاران او در آن سالها، از شیوهی مدیریت و برخوردش با محققان دیگر انتقاد میکردند. جان ال مول که در میانهی قرن بیستم در آزمایشگاههای بل مشغول به فعالیت بود، دربارهی رفتارهای شاکلی میگوید:
ما هرازچندگاهی به ایده یا محصولی با قابلیت ثبت پتنت دست پیدا میکردیم. هرگاه جلسهای با مشاوران و متخصصان دفتر ثبت پتنت داشتیم، او در جلسه حضور مییافت و ادعا میکرد که تمامی ایدههای جدید ما در دفترچهی یادداشتهایش وجود داشتهاند.
اولین چالشهای شاکلی در آزمایشگاههای بل، در زمان ثبت پتنت ترانزیستور ایجاد شدند. فرم ثبت پتنت آزمایشگاه، نام باردین و براتین را بهعنوان مخترع ثبت کرده و خبری از نام ویلیام شاکلی نبود. او که ادعا میکرد اختراع نهایی براساس تحقیقات او دربارهی میدان الکتریکی انجام شده است، بهدنبال کسب اعتبار از دستاورد همتیمیها بود. آزمایشگاههای بل با قبول ادعای شاکلی، فرم درخواست پتنت مجددی را شامل نام او به دفتر ثبت ارسال کرد. البته شاکلی باز هم تلاش داشت تا اعتباری برابر با دو مخترع دیگر دریافت کند که درگیریها را در تیم تحقیقاتی افزایش داد.
آزمایشگاه بل تصمیم داشت تا در سال ۱۹۴۸ خبر دستاورد مهم خود را به عموم مردم اعلام کند. مدیران تصمیم گرفتند تا تصویری شامل سه فرد اصلی مخترع ترانزیستور را در ضمیمهی خبر مهم منتشر کنند. عکس مذکور که روی جلد تمامی مجلههای مهم در ماه سپتامبر آن سال چاپ شد، بهگونهای طراحی شده بود تا روح همکاری تحقیقاتی را در آزمایشگاههای بل نشان دهد. شاکلی در جلوی تصویر نشسته و مشغول کار با یک دستگاه بود و باردین و براتین در پشت سر او شانه به شانه ایستاده بودند. براتین همیشه از آن عکس بیزار بود. دستگاه که در دستان شاکلی قرار داشت، اختراع شخصی براتین بوده و روز عکسبرداری، اولین و تنها روزی بود که شاکلی با آن دستگاه کار میکرد.
اختراع ترانزیستور و فناوریهای جانبی آن، اعتبار زیادی را برای آزمایشگاههای بل و AT&T بههمراه داشت. ازطرفی شاکلی متوجه متوقف شدن فعالیت کاری و پیشرفتش در آزمایشگاه شد که البته دلیلی اصلیاش، روحیات شخصی خود ویلیام بود. بسیاری از نیروهای تحت مدیریت و مدیران همکار، تمایل و توانایی ادامهی همکاری با او را نداشتند. باردین و براتین بهخاطر مشکلاتی که با مدیر مستقیم خود داشتند، آزمایشگاههای بل را ترک کردند و شاکلی به این باور رسید که نهتنها احترام، بلکه حقوق مناسبی نیز از آزمایشگاه بل دریافت نمیکند. شاکلی روحیهای داشت که او را از فرهنگ غالب مهندسی سالهای میانی قرن بیستم دور میکرد. او برخلاف بسیاری دانشمندان که سعی در پیشبرد علم داشتند و درآمدزایی را در مراحل بعدی قرار میدادند، با ترک آزمایشگاه بل تصمیم به راهاندازی کسبوکار اختصاصی خود گرفت. شاکلی به دوستانش گفته بود که آزمایشگاه بل را ترک میکند تا با شرکت خودش، میلیونها دلار درآمد کسب کند.
«آرنولد او بکمن» اولین شرکت ویلیام شاکلی در دنیای کسبوکار بود. شاکلی پس از بررسیهای متعدد، در سال ۱۹۵۵ با بکمن میلیونر به توافق رسید که در آن زمان مالک شرکتی بهنام بکمن اینسترومنتس بود. بکمن تعهد داد که سرمایهی موردنیاز را برای راهاندازی یک مرکز تحقیق و توسعهی نیمههادی برای شاکلی فراهم کند. مکان راهاندازی مرکز نیز توسط شاکلی انتخاب شد.
شاکلی پس از توافق با بکمن تصمیم گرفت تا مرکز تحقیقات نیمههادی را بهنام خودش و در پالو آلتو راهاندازی کند. او بهخاطر دو دلیل، پالو آلتو را انتخاب کرده بود. مدیر وقت دانشگاه استنفورد، فردریک ترمن تصمیم داشت تا مرکز آموزشی خود را به مجموعهای برای شتابدهی به فناوریهای جدید تبدیل کند و درنتیجه استعدادهای خوبی در منطقهی پالو آلتو تربیت میشدند. بهعلاوه، مادر ویلیام نیز در آن شهر زندگی میکرد. درنهایت شاکلی در سال ۱۹۵۶ به پالو آلتو رفت و مشغول گردآوری تیم تحقیقاتی جدید شد.
غرور و رضایت بیشازحد شخصی، خصوصیات ذاتی ویلیام شاکلی بودند. او همچنین تواناییهای مثالزدنی در پیدا کردن استعدادهای علمی و مجاب کردن آنها به کار در شرکتش داشت. اولین محققان مرکز تحقیقاتی شاکلی، خاطرات جالبی از فرایندهای استخدام و جذب متخصص او دارند. جی لست، در آن سالها در MIT مشغول به تحصیل در رشتهی کریستالوگرافی بود. شاکلی در جریان مصاحبه، مسئلهی پایاننامهی او را بهراحتی حل کرد که لست را بیشازپیش به کار کردن در مرکز تحقیقاتی علاقهمند کرد. البته مدیران آزمایشگاههای بل به او هشدار داده بودند که کار کردن با شاکلی آسان نیست، اما لست، فعالیت در کنار یک دانشمند نظری را جذابتر از گم شدن در بروکراسی شدید سازمانی آزمایشگاههای بل میدانست.
شاکلی پس از گذشت چند ماه توانست استعدادهای برتر در حوزههای گوناگون فناوری و علم مواد را به تیم خود جذب کند. تنها پس از گذشت مدت کوتاهی، برخی از آنها متوجه شرایط نامناسی کار کردن برای یک مدیر دمدمی مزاج شدند. شاکلی تیمی قوی متشکل از فیزیکدانها، شیمیدانها، مهندسان و تکنسینها جمعآوری کرده بود، اما نمیتوانست اختیار لازم را برای تجربه و آزمایش دقیق به آنها بدهد. آنها پس از مدتی متوجه شدند که تنها بهعنوان نیروی کار صرف تحت مدیریت عجیب و غریب شاکلی مشغول بهکار هستند.
شلدون رابرتس، از اولین محققان تیم شاکلی دربارهی کار کردن با او گفته بود:
زمانیکه شاکلی شما را استخدام میکرد، مهمترین و بزرگترین فرد جهان بودید. پس از مدتی رتبهی شما کاهش مییافت و بهمرور، نظر او دربارهی مهارتها تغییر میکرد. ابتدا فعالیتهای ما را هوشمندانه میخواند، پس از مدتی تنها رضایت کلی داشت و درنهایت کاملا ناراضی میشد.
پس از مدت کوتاهی، شرکت شاکلی به کارگاهی برای آزمایش کردن انواع سبکهای مدیریتی توسط او تبدیل شد. شاکلی افراد را با کمترین احترام و بهصورت عمومی اخراج میکرد و هیچ اهمیتی به درجهی علمی و تجربه و تخصص دانشمندان حاضر در گروهش نمیداد. همسرش نیز همیشه در جلسات گروهی با محققان در دفتر حاضر بود که هیچیک از کارمندان، دلیل حضور او و یادداشتبرداریاش از صحبتها را متوجه نمیشدند.
شاکلی نمیتوانست تمرکز شرکتش را بر مسئولیت اصلی حفظ کند. او مرکز تحقیقاتی را برای رسیدن به راهکاری در جهت تولید دستگاههای نیمههادی با استاندارد صنعتی تأسیس کرده بود. کارآفرین منفور پالو آلتو، مدام با پروژههای بلندپروازنهی جانبی تمرکز شرکتش را از بین میبرد. بهعنوان مثال او تلاش میکرد تا یک دیود با چهار لایه نیمههادی تولید کند که پیشنیازهای فناورانهاش بسیار جلوتر از شرایط علمی میانهی قرن بیستم بود. گوردون مور دربارهی شاکلی میگوید او آنقدر ایده داشت که یک گروه بزرگ از محققان بااستعداد را بهدنبال کردن ایدههای بلندپروازانه مجبور میکرد. البته او هم اذعان میکند که مأموریت اصلی، پروژههای بلندپروازنه نبود و درنهایت عدم پیشرفت در ساخت و تولید تجهیزات و محصولات کاربردی، تیم کارمندان را خسته کرد.
کمیتهی داوران نوبل، در یکم نوامبر ۱۹۵۶، شاکلی و براتین و باردین را بهعنوان برندههای جایزهی نوبل فیزیک انتخاب کرد. این رخداد تاحدودی نگرانیها را در تیم شاکلی کاهش داد، اما بههرحال زیرساخت شرکت برای پیشرفت آماده نبود. بههرحال کارمندان ارشد در همان روز جشنی برای شاکلی برپا کردند و باوجود تمام نگرانیها و عدم پیشرفت پس از ۹ ماه فعالیت، همهی آنها تاحدی خوشحال بودند.
تنها چند هفته پس از اعلام خبر جایزهی نوبل شاکلی، اوضاع در شرکتش بدتر از گذشته شد. مدیر مغرور شاکلی سمیکانداکتر، بیشازپیش غیرقابل پیشبینی شده بود و در کارهای کارمندان دخالت میکرد. اطرافیانش اعتقاد داشتند وزن شهرت، به شانههای شاکلی فشار وارد میکرد. در ماه مارس سال بعد، فضای تهدیدآمیز و ترسناک شرکت شاکلی به بدترین وضعیت خود رسید و رخدادهای متعدد، کارمندان و محققان را نسبت به مدیرشان بدبین میکرد.
آرنولد بکمن چند ماه پس از اهدای نوبل فیزیک به شاکلی به پالو آلتور سفر کرد. دلیل سفر او، کاهش سوددهی شرکتش بود که بهخاطر هزینههای بدون بازگشت بخش تحقیق و توسعه رخ داد. بکمن از شاکلی درخواست کرد تا تیمش را بیشازپیش روی خروجیهای کاربردی متمرکز کند. شاکلی با عصبانیت پاسخ داد که میتواند گروهش را از چتر حمایتی بکمن خارج کرده و شرکت جدیدی را در هر منطقهی دیگری تأسیس کند. البته محققان ارشد که در جلسه حضور داشتند، مطمئن بودند که هیچکدام دنبالهرو شاکلی نخواهند بود. درنهایت گوردون مور و هفت دانشمند دیگر تصمیم گرفتند تا نگرانی خود را با بکمن در میان بگذارند.
در سالهای میانی قرن بیستم، زیرساختهای عمودی در شرکتها، بروکراسی شدیدی را بههمراه داشت و کارمندان شجاعت لازم برای تغییر محیط کار خود را نداشتند. ازطرفی برخوردهای شاکلی با محققانش آنچنان نامناسب بود که درنهایت مور و دوستانش تصمیم به اتخاذ ریسک و تماس مستقیم با بکمن گرفتند. مور مسئول تماس شد و باوجود ترس و نگرانی، بالاخره با بکمن صحبت کرد. بکمن برخلاف تصور اولیهی مهندسان، بهخوبی به پیشنهاد آنها گوش و قول داد که مدیری با رویکردهای عملیتر را جایگزین شاکلی کند. او مدیر یکی از زیرمجموعههای شرکت خود را بهعنوان جایگزین شاکلی پیشنهاد داد.
بکمن باوجود توافق اولیه با گروه مهندسان ناراضی شرکت شاکلی، پس از مدتی از حذف شاکلی صرفنظر کرد. یکی از دوستان نزدیک به او هشدار داده بود که حذف برندهی جایزهی نوبل از ساختار مدیریت شرکت، عواقب خوبی بههمراه نخواهد داشت. بههرحال گروه مهندسان شرکت شاکلی خود را بدون حامی دیدند و مدیر آنها نیز دیگر اعتمادی به گروه نداشت. آنها درمیان تمامی شرکتهای فعال در حوزهی نیمههادی جستوجو کردند و هیچ شرکتی حاضر به استخدامشان نشد. مور و دوستانش، با ۳۵ شرکت تماس گرفتند و درنهایت موفق به پیدا کردن کارفرمای علاقهمند نشدند.
شرمن فیرچایلد ازطریق یک رابط در نیویورک با گروه مور و دوستانش آشنا شد و تصمیم به پشتیبانی مالی از آنها گرفت. او صاحب کسبوکاری عظیم در صنعت عکاسی بود و تصور میکرد که توانایی گسترش ظرفیتهای نیمههادی را دارد. فیرچایلد ۳۰ هزار دلار برای راهاندازی شرکت جدید سرمایهگذاری کرد. قدم نهایی مور و دوستانش، قطع کامل ارتباط با شاکلی بود که در ۱۸ سپتامبر سال ۱۹۵۷ و پس از جلسهای کاملا جدی با او رخ داد. شاکلی با تکتک افرادی که تصور به وفاداریشان داشت، صحبت کرد و گوردون مور یکی از اولین افراد بود.
رابطهی گوردون مور با ویلیام شاکلی بسیار عمیق بود. او بهعنوان یکی شیمیدان هیچگاه رفتارهای مغرورانهی شاکلی را تجربه نکرده بود که عموما با فیزیکدانها انجام میشد. درنهایت مور بهعنوان محبوبترین دانشمند تیم شاکلی، خبر بد جدایی را به او منتقل کرد. مور به شاکلی گفت که نیازی به جلسهی مجزا با همهی محققان نیست و همهی آنها به ترک شرکت مصمم هستند. شاکلی چارهای بهجز پذیرش تصمیم گروه نداشت. درنهایت در چهارشنبه، ۱۸ سپتامبر، هشت نفر از بهترین دانشمندان شرکت شاکلی از او جدا شدند. ویلیام تا پایان عمر آنها را «هشت خائن» مینامید.
پس از جدایی گروه هشتنفرهی محققان از شرکت شاکلی، آنها راهی کاملا مخالف با مدیر سابق خود در پیش گرفتند. رابرت نویت بهعنوان مدیر تحقیقات و گوردون مور بهعنوان مهندس محصول فیرچایلد مشغول به کار شدند. شرکت مذکور در سال ۱۹۵۸ و یک سال پس از جدایی از شاکلی، فروش اولین سری از ترانزیستورهای خود را شروع کرد. نویس چند ماه بعد به دستاوردی عظیم دست یافت و روشی برای جانمایی ترانزیستورهای متعدد و قطعات دیگر روی یک قطعهی سیلیکونی کشف کرد. کشف او همان مدار مجتمع یا IC بود که دوران تازهای را در دنیای پردازش ایجاد کرد. اولین نسخه از ICهای نویس بعدها در پردازندههای پنتیوم استفاده شدند.
گروه هشتنفرهی کارمندان ناراضی شاکلی
فیرچایلد پس از گذشت دو ماه از شرکتی با هشت کارمند، به سازمانی بزرگ با چهار هزار کارمند تبدیل شد. در همان زمان، شرکت شاکلی وضعیت نامناسبی را تجربه میکرد. شاکلی بالاخره توانست دیود چهارلایهی خود را تولید کند، اما کیفیت محصول نهایی واقعا قابلقبول نبود. بهعلاوه ایدهای که شاکلی پیگیری میکرد، سالها جلوتر از زمان خود بود و موفق به نفوذ به بازار نمیشد. بههرحال شرکت تحت مدیریت شاکلی شرایط خوبی را سپری نمیکرد و تا سال ۱۹۶۰ کارمندان بیشتری استعفا دادند. در همان سال، بکمن شرکت شاکلی را فروخت و شرکت خریداری نیز در سال ۱۹۶۵، آن را به مالک سوم واگذار کرد.
شاکلی پیش از فروش شرکتش به مالک سوم، سمت مدیریت را رها کرده و بهعنوان استاد مهندسی در دانشگاه استنفورد مشغول به کار شده بود (۱۹۶۳). ورود به دانشگاه استنفورد، بهنوعی شروع بحثبرانگیزترین دوران زندگی شاکلی بود. او از سالها قبل علاقهی زیادی به تحقیق پیرامون هوشمندی و وراثت داشت. دوستان او همیشه شاهد علاقهاش به تجربهی هوشمندی با مورچهها بودند و آن را یکی از بیآسیبترین خصوصیتهای شاکلی میدانستند؛ رفتاری که با ورود او به دانشگاه، جلوهی خطرناکی به خود گرفت.
اولین نشانههای ذهنیتِ درحال انحراف شاکلی دربارهی نژاد و تکامل، در مقالهای در سال ۱۹۶۵ توسط عموم مردم دیده شد. او مقالهای در U.S. News & World Report و با عنوان «آیا کیفیت جامعهی آمریکایی درحال سقوط است؟» منتشر کرد. شاکلی ایدههای عجیبی پیرامون اصلاح نژادی در مقالهی خود مطرح کرد و بهنوعی ایدههای نژادپرستانهای هم داشت. درواقع او معتقد بود برنامههای سلامت عمومی، مانع تکامل طبیعی و رشد نژادهای فرومایه شدهاند. در بخشی از مقالهی شاکلی میخوانیم:
با پیشرفت در فناوری، نژادهای فرومایه شانس بیشتری برای بقا و تولید مثل پیدا کردهاند. ازطرفی برنامههای کنترل جمعیت باعث کاهش ابعاد خانواده در نژادهای برتر شدهاند. البته کل این ماجرا ازطرف مقامها نادیده گرفته میشود.
اگر به IQ متوسط نژاد نگرو نگاهی داشته باشیم، متوجه پایین بودن آن نسبت به نژاد سفید میشویم. چه مقدار از این تفاوت، حاصل ژنتیک و چه مقدار حاصل محیط تربیتی است؟
اطرافیان شاکلی اعتقاد دارند او با انتشار مقالهی فوق، حداقل طرفداران و دوستان خود را از دست داد. ازطرفی ظاهرا انتقادها لجبازی شاکلی را بههمراه داشت. بههرحال رویکرد علمی او در دهههای گذشته که میتوانست منجر به مقامی قابل احترام در مجامع علمی شود، بهمرور به سمتی رفته بود که شاکلی را بیشتر بهعنوان یک مجنون نژادپرست مشهور میکرد.
ویلیام شاکلی در دههی ۱۹۶۰ اصرا بیشتری روی نظریههای بحثبرانگیز خود داشت. او از یک مجله بهخاطر انتشار ستونی پیرامون خودش و مقایسهی ایدهها با آلمان نازی شکایت کرد و انتظار دریافت غرامت ۱/۲۵ میلیوندلاری داشت. البته او درنهایت تنها یک دلار غرامت دریافت کرد. شاکلی در سالهای بعد برای ورود به سنای آمریکا نیز تلاش کرد و شکست خورد. او حتی یک بار به دانشگاهی در آفریقای جنوبی دعوت شد تا دربارهی نوآوریهای ترانزیستور سخنرانی کند که صحبتهایش باز هم به مقایسهی نژادی منحرف شد و بحرانی بینالمللی را بههمراه داشت.
مصاحبهها و اظهارنظرهای نژادپرستانهی شاکلی در دهههای بعدی با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد. او تحت فشار و انتقادها نهتنها اظهارنظرهای خود را تغییر نمیداد، بلکه پافشاری بیشتری روی لزوم اصلاح نژاد و برتر بودن برخی گروههای جامعه بر دیگران داشت. حرکتهای نژادپرستانه تا حدی پیش رفتند که شاکلی در هیئت علمی استنفورد بهعنوان عنصر نامطلوب شناسایی شد و بسیاری از همکاران قدیمی از او دوری میکردند.
باوجود انتخاب مسیر غلط و پافشاری شاکلی بر رفتارهای نادرست، پدیدهای که او سالها پیش ایجاد کرده بود به ماندگارترین میراثش تبدیل شد؛ پدیدهای که بهنوعی پایههای سیلیکونولی را شکل میداد و رشد و توسعهی سریع شرکتهای سودآور را بههمراه داشت. پدیدهای که با استخدام محققان ناراضی شرکت شاکلی توسط فیرچایلد شروع شد و روندی دومینویی تا تشکیل غولهای سیلیکونولی را ادامه داد. هشت نفر محقق ناراضی شرکت شاکلی بعدا با همکاری دیگر سرمایهگذارها، بازیگران بزرگی را در صنعت فناوری شکل دادند که از میان مهمترین آنها میتوان به اینتل اشاره کرد.
شاکلی در ۲۳سالگی و در زمان دانشجویی با جین بیلی ازدواج کرد. آنها در سال ۱۹۳۴ صاحب دختری بهنام آلیسون شدند. یکی از تفریحهای اصلی شاکی، صخرهنوردی بود. او اغلب به کوههای شاوانگانک در هادسون ریور میرفت و حتی یکی از دیوارههای صعود در آن منطقه بهنام شاکلی نامگذاری شده است.
رابرت کلارک گراهام در سال ۱۹۸۰ یک بانک اسپرم راهاندازی کرده بود و ادعا داشت که تنها ژن افراد نخبه و برندگان جایزهی نوبل را در آن نگهداری میکند. شاکلی هم در پی اعتقادات نژادپرستانه و تلاش برای اصلاح نژاد، جزو اهداکنندههای بانک مذکور بود. درنهایت مشخص شد که ازمیان برندههای جایزهی نوبل، تنها شاکلی با کلارک همکاری داشته است.
هیچکس نمیداند که آیا شاکلی به اهمیت تأثیرش بر اجتماع پیرامون و راه افتادن جریان جدیدی در جهان پی برده بود یا خیر. تا سالهای پایانی عمر او، بسیاری از اولین همکارهایش به میلیونرهایی در دنیای فناوری تبدیل شدند. جان باردین که در عکس مشهور سه مخترع ترانزیستور شبیه به یک محقق ساده با مسئولیت یادداشتبرداری دیده میشود، در سال ۱۹۷۲ دومین جایزهی نوبل خود را دریافت کرد.
دنیای شاکلی در سالهای پایانی عمرش بسیار کوچک شده بود. او مبتلا به سرطان پروستات بود و در روزهای پایانی عمر، تنها همسر دومش، امی، در کنارش حضور داشت. شاکلی اجازه نداد که سه فرزندش از وضعیت وخیم سلامتیاش باخبر شوند. او در ۱۲ اوت ۱۹۸۹، در تنهایی و بر اثر سرطان پروستات از دنیا رفت و فرزندانش در روزنامهها خبر مرگ پدر را خواندند.
ویلیام شاکلی علاوه بر جایزهی نوبل فیزیک، جوایز و افتخارهای متعدد دیگری را نیز دریافت کرده بود. او در سال ۱۹۵۳ مفتخر به دریافت جایزهی Comstock در فیزیک از آکادمی ملی علوم آمریکا شد. در همان سال، اولین جایزهی الیور باکلی برای دستاوردها در حوزهی فیزیک حالت جامد از انجمن فیزیک آمریکا به شاکلی اهدا شد. انجمن مهندسان مکانیک آمریکا، در سال ۱۹۶۳ جایزهی Holley Medal را به شاکلی اهدا کرد. از جوایز و افتخارهای دیگر ویلیام شاکلی میتوان به مدال ویلهلم اکسنر در سال ۱۹۶۳، مدال افتخار IEEE در سال ۱۹۸۰، حضور در فهرست تأثیرگذارترین افراد قرن بیستم از نگاه مجلهی تایم و فهرست ۱۵۰ مخترع برتر تاریخ MIT اشاره کرد.
دفتر ثبت اسناد پتنتی آمریکا، ۶ پتنت را بهنام ویلیام شاکلی بهرسمیت میشناسد. قطعا مهمترین پتنت، سند مربوط به اختراع ترانزیستور است که در سال ۱۹۵۰ ثبت شد. از پتنتهای دیگر میتوان به مدارهای بایاستابل در کامپیوترها و فرایند رشد کریستالهای واحد و فرایند رشد کریستالهای کاربیدی اشاره کرد که تقریبا همگی در حوزهی نیمههادیها بودهاند.
پاسخ ها