نیل آرمسترانگ اولین فضانوردی بود که به ماه رفت. او با سفر به ماه، بهنوعی به جنگ سرد هم خاتمه داد.
نیل آلدن آرمسترانگ (Neil Alden Armstrong) فضانورد آمریکایی و مهندس هوافضا بود که در منابع تاریخی بهعنوان اولین مسافر ماه شناخته میشود. آرمسترانگ پیش از پیوستن به پروژههای فضایی ایالات متحده و سازمان فضایی ناسا، در ارتش آن کشور بهعنوان خلبان فعالیت میکرد. پروژهی آپولو ۱۱ که با حضور او و باز آلدرین انجام شد، سرانجام ایالات متحده را در نبرد برای قدم گذاشتن بر ماه به پیش انداخت و بهنوعی پایانی هم بر جنگ سرد بود.
سفر آرمسترانگ و فضاپیمای آپولو ۱۱ به ماه، نقطهای مهم در تاریخ بشر محسوب میشود. عبارتهای ماندگاری که او و آلدرین بهمحض رسیدن به ماه و قدم گذاشتن بر آن گفتند (۲۰ ژوئیه ۱۹۶۹)، هنوز در ذهن بسیاری از مردم جهان و خصوصا آمریکاییها، بهخوبی ذخیره شده است: «این قدمی کوچک برای یک انسان و پرشی بزرگ برای بشریت است.» دورانی که با سفر به ماه شروع شد، با پیشرفتهای بیشمار در اکتشاف فضا ادامه یافت و امروز با رباتهای بدون سرنشین و هوشمند کاوشگر پیگیری میشود؛ پیشرفتهایی که درک ما را از جهان و فضای پیرامون خصوصا در منظومهی شمسی چندین برابر کردهاند.
نیل آرمسترانگ در پنجم اوت ۱۹۳۰ در مزرعهای در اوهایو متولد شد. مادر نیل، ویولا نام داشت و او را کودکی آرام و ساکت تعریف میکرد. پدرش استفن نام داشت که از اجدادی آلمانی اسکاتلندی به آمریکا آمده بود و نام نیل نیز از زبان اسکاتلندی و بهمعنای «قهرمان» انتخاب شد. نیل یک خواهر بهنام جون و یک برادر بهنام دین داشت. پدرش بهعنوان بازرس در فرمانداری اوهایو مشغول به کار بود و بههمین دلیل خانوادهی آرمسترانگ عموما درحال سفر بودند و تا ۱۴ سالگی او، در ۱۶ شهر گوناگون ساکن شدند.
امضای نیل آرمسترانگ
علاقهی نیل به پرواز، بهخاطر همان سفرهای متعددی انجام شد که تحت تأثیر شغل پدر انجام میشدند. اولین مواجههی او با هواپیما، مسابقههای هوانوردی کلیولند بودند. اولین سفر هوایی نیل در پنج سالگی و بههمراه پدر در وارن اوهایو رخ داد. این سفر با هواپیمای سهموتورهی فورد انجام شد.
ویولا از همان سالهای کودکی انواع آموزشهای خصوصی را به پسرش میداد. نیل مانند مادرش بسیار به مطالعه علاقهمند بود و بههمین دلیل باهوشتر و داناتر از همسالان خود بهنظر میرسید. خواهر و برادر نیل دربارهی او میگویند که برادر بزرگترشان همیشه غرق در مطالعه بود و ویولا زمان زیادی را به تربیت و آموزش او اختصاص میداد. نیل بهندرت عصبانی میشد اما بهگواه برادرش، کودک ترسویی نبود.
محیط زندگی نیل در کودکی و آموزههای مادرش، او را کودکی آرام و نوجوانی باهوش بار آورده بود. همکلاسیهایش از دوران دبیرستان تعریف میکنند که نیل بیشتر سکوت کرده و پیش از حرف زدن، با دقت فکر میکرد. همین روحیات در سالهای بعد و پروژههای نظامی و فضایی، نیل را به یکی از ممتازترین اعضای گروه تبدیل کرد.
نیل آرمسترانگ برای تبدیل شدن به فضانوردی افسانهای، ابتدا باید پرواز را تجربه میکرد. او که در رؤیاهای کودکی خود اثری از فضانوردی نمیدید، پرواز را بهعنوان علاقهی اصلی انتخاب کرده بود. کودک آرام اهل اوهایو، بهمرور بهدنبال راهی برای خارج شدن از محدودهی امن و تجربهی رخدادهای جدید بود. اولین تجربههای سفر هوایی در کنار پدر، نیل را به مهندسی و طراحی هواپیما علاقهمند کرد. او در کتاب زندگینامهی خود به نویسنده میگوید که پس از مدتی تصمیم به هوانوردی گرفت، چون اعتقاد داشت یک طراح خوب باید جنبههای عملیاتی هواپیما را بهخوبی بشناسد.
تصمیم به یادگیری هوانوردی، نیل را وارد مرحلهای جدید از زندگی کرد. او برای فراهم کردن هزینهی ۴۰ سنتی هر ساعت کلاس هوانوردی، باید در کنار تحصیل کار میکرد. نیل مانند بسیاری از کودکان که در سنین پایین و برای رسیدن به آرزوهای خود، شغلهای نیمهوقت انجام میدهند، مشغول به کار شد. منتهی او بهجای شغلهای خیابانی به مرکز هوایی واپاکونتا اوهایو میرفت و کارهای خدماتی انجام میداد. درواقع نیل بهازای آموزشهای هوانوردی، در همان مرکز کار میکرد که موجب افزایش تجربهی عملیاش نیز میشد. درنهایت، نیل آمرسترانگ پیش از دریافت گواهینامهی رانندگی، مجوز پرواز دریافت کرد. پدرش میگوید نیل به هیچ سرگرمی دیگری علاقه نداشت و تنها زمان خود را در مرکز هوایی سپری میکرد.
نیل آرمسترانگ که دوران دبیرستان خود را در مدرسهی بلوم میگذراند، اولین پروازش را در ۱۶ سالگی تجربه کرد. او که در گروههای پیشآهنگی هم عضو بود، القاب و مدالهای متعددی را بهخاطر تجربههای هوانوردی کسب کرد. نیل حتی در سفر تاریخی به ماه، یکی از یادگارهای پیشآهنگی خود را بههمراه برده بود.
دانشکاه پردو در ایندیانا، مقصد بعدی تحصیل نیل آرمسترانگ بود. این دانشگاه بهخاطر تخصص در دورههای مهندسی هوافضا شهرت داشت و بههمین دلیل نیل جوان در ۱۷ سالگی وارد آن شد. خانوادهی نیل، توانایی تأمین هزینههای تحصیل او را در دانشگاه نداشتند. بههمین دلیل هوانورد جوان به نیروی دریایی آمریکای پیوست تا از کمکهزینههای آنها برای ادامهی تحصیل در دانشگاه استفاده کند. برنامهی نیروی دریایی، او را ملزم میکرد تا بین سالهای تحصیل در دانشگاه، سه سال در ارتش خدمت کند.
نیل آرمسترانگ در سال ۱۹۴۹ خدمت اجباری خود را در نیروی دریایی ارتش آمریکا شروع کرد. یک سال بعد، جنگ کره شروع شد و آمریکاییها هم در آن مداخله کردند. نیل درمجموع ۷۸ مأموریت هوایی در آن جنگ انجام داد که خطرناکترین آنها در سپتامبر ۱۹۵۱ انجام شد. نیل در پروازی جنگی به کرهی شمالی رفته بود و زمان پرواز و مأموریتش رو به اتمام بود. مورخ جنگی ایالات متحده، ریچارد هالیون، دربارهی مأموریت خطرناک نیل در کرهی شمالی نوشت:
وقتی هواپیمای essex panther مأموریت خود را در بمباران چندین کامیون در وونسان به پایان رساند، یک موشک به هواپیما برخورد کرد و سقوط مارپیجی آن شروع شد. خلبان جوان، در کابین کنترل را به دست گرفت و هواپیمای آسیبدیده را به حالت پرواز بازگرداند. در زمان اوج گرفتن، برخوردی با یک دکل تلفن رخ داد که نیمی از بال هواپیما را از بین برد. خلبان بار دیگر کنترل وسیلهی خود را حفظ کرد و به ارتفاع ۱۴ هزار پایی رسید. او با رسیدن به منطقهی جنگی خودی، از کابین به بیرون پرید. دو روز بعد، آرمسترانگ پرواز بعدی خود را انجام داد.
البته نویسندهی زندگینامهی آرمسترانگ، داستان بالا را بیشازحد دراماتیک میداند که حاصل تلاشهای رسانهای در زمان جنگ بودهاند. او میگوید درواقع نیل با هواپیمای آسیبدیدهی خود بر فراز دریای ژاپن پرواز کرد و جریان باد او را نجات داد تا اینکه در یک مزرعهی برنج فرود آمد. حتی نجات نیل جوان نیز بهنوعی معجزه بود و یکی از همکلاسیهای مدرسهی پرواز، بهصورت اتفاقی او را پیدا کرد.
نیل آرمسترانگ در سال ۱۹۵۲ پس از سه سال خدمت در ارتش، به دانشگاه پردو بازگشت. او در آنجا با جانت شیران آشنا شد که چهار سال بعد با هم ازدواج کردند و سه فرزند بهنامهای ریک و کارن و مارک داشتند. زمانیکه نیل در دانشگاه مشغول تحصیل بود، رخدادی تاریخی در صنعت هوانوردی اتفاق افتاد. چاک ییگر در یک پرواز آزمایشی، دیوار صوتی را شکست و رکورد جدیدی را در پرواز ثبت کرد. نیل از این رخداد ناراحت شد و تصور میکرد که دوران طلایی هوانوردی، چند سال از او جلوتر است. او بعدا دربارهی تجربهاش از خبر مذکور نوشت:
برای کسی که علاقهی شدیدی به پرواز داشت و خود را وقف آن کرده بود، من از پیچشی که در تاریخ ایجاد شد، واقعا ناامید شدم. تصور میکردم که یک نسل از دوران طلایی هوانوردی عقب هستم. من تمامی ماجراجوییها و اتفاقهای مهم تاریخ هوانوردی را از دست داده بودم.
ناامیدی نیل آرمسترانگ از تاریخسازی در هوانوردی، چند سال بیشتر طول نکشید. پس از گذشت چند سال، هوانوردی به فضانوردی تبدیل شد. نیل در سالهای پایانی تحصیلش در پردو، شاهد توسعهی تونلهای بادی با سرعت پنج ماخ، طراحیهای جدید و انقلابی موشک V-2، سیستمهای ضد بالستیک موشک زمین به هوا و لباسهای مخصوص تحت فشار برای پرواز در ارتفاعهای بسیار زیاد بود.
نیل آرمسترانگ در سال ۱۹۵۴ بهعنوان خلبان تحقیقی و آزمایشی در کمیتهی مشاوران ملی در مرکز هوایی کلیولند مشغول به کار شد. او کمی بعد به پایگاه هوایی ادواردز در کالیفرنیا رفت و به استخدام ناسا درآمد. یکی از پروازهای تاریخی آرمسترانگ در دوران خلبانی، تجربهی پرواز تا ارتفاع ۲۰۷ هزار پایی با هواپیمای X-15 بود. جانت دربارهی آن سالها میگوید که نیل عاشق پرواز بود و تنها در آن حالت بسیار خوشحال و راضی میشد. درواقع او هیچگاه فردی مناسب برای کارهای دفتری نبود.
برخی منابع تاریخی ادعا میکنند چاک ییگر، اولین فردی بود که موفق به پرواز تا لبهی جو شد. درحالیکه دیگران معتقد هستند آرمسترانگ در پرواز با X-15 بههمراه خلبانهای آزمایشی، توانست رکورد پرواز تا لبهی جوّ زمین را بهنام خود ثبت کند.
تراژدی بزرگ زندگی نیل آرمسترانگ با مرگ دخترش کارن اتفاق افتاد. کارن در دو سالگی و بهخاطر تومور مغزی از دنیای رفت. همراهان او میگویند که نیل با پرواز و کار بیشتر، بحران روحی را تحمل میکرد. درواقع اشتغال به پرواز، ذهن نیل را از خلأ روحی پیشآمده آزاد میکرد.
نیل آرمسترانگ در سال ۱۹۶۲ و درحالیکه هنوز درگیر بحران روحی بود، برای برنامهی فضایی ناسا ثبتنام کرد. او عضو گروه دومی بود که به برنامه میپیوست و در سال ۱۹۶۲ وارد آزمونهای انتخاب فضانورد شد. اولین گروه، با پروژهی مرکوری ۷ در سال ۱۹۵۹ به ناسا پیوسته بودند. همراهان آرمسترانگ در پروژهی تاریخی آپولو ۱۱، باز آلدرین و مایکل کالینز، در گروه بعدی پذیرش ناسا بودند که در سال ۱۹۶۳ به سازمان فضایی پیوستند.
همانطور که گفته شد، آرمسترانگ بحران روحی خود را با اشتغال هرچه بیشتر به یادگیری و پرواز حل میکرد. او با قدرت در برنامههای آموزشی فضانوردی ناسا حضور مییافت. اولین پروژهی مهم نیل با هدف سفر به ماه، جمینی پنج بود. آرمسترانگ در پروژهی Gemini 5 بهعنوان فرماندهی ذخیرهی گروه پروازی انتخاب شده بود. هدف از آن پروژه، یک آزمایش پهلوگیری فضایی بود و دو پرواز دیگر بهنامهای Gemini 3 و Gemini 4 هم در نوبت بودند. بههرحال جمینی پنج در ۲۱ اوت ۱۹۶۵ با خدمهی اصلی پرواز کرد و مأموریت خود را تاحدودی باموفقیت به پایان رساند.
برنامهی زمانبندی و انتخابی ناسا در پروژههای فضایی اینگونه بود که گروه ذخیرهی پرواز در سومین پرواز بعدی، بهعنوان خدمهی اصلی انتخاب میشوند. البته در جمینی هشت، بهجای آرمسترانگ دیوید اسکات انتخاب شد و آرمسترانگ بهعنوان خلبان کمکی در کنار او حضور داشت. جمینی هشت اولین اتصال دوفضاپیما را در فضا با موفقیت به پایان رساند. البته انتقادهایی به عملکرد آرمسترانگ در آن پروژه وجود داشت که درنهایت هیچکدام خلل جدی به فعالیتهای او در ناسا وارد نکردند.
آرمسترانگ آخرین مأموریت خود در پروژهی جمینی را بهعنوان فرمانده جایگزین جمینی ۱۱ انجام داد و وظیفهی آموزش خلبان کمکی را هم برعهده داشت. درنهایت جمینی ۱۱ نیز مأموریت خود را با موفقیت به پایان رساند و آرمسترانگ نیز بهعنوان CAPCOM در واحد کنترل پرواز حضور داشت.
آپولو، پروژهی جدی ناسا برای فرود بر ماه بود. آرمسترانگ و ۱۷ فضانورد دیگر برای پرواز احتمالی به ماه انتخاب شدند. آنها همگی نیروهای باتجربهی پروژهی جمینی بودند و اولین پروژهی آرمسترانگ، فرماندهی جایگزین آپولو ۸ بود.
پروژهی تاریخی پرواز آرمسترانگ به ماه و قدم گذاشتن بر آن، آپولو ۱۱ بود. نیل فرمانده فضاپیما بود و مأموریت فرود ماژول LEM بر ماه را برعهده داشت. هدایت فضاپیما بهکمک کامپیوتر و دستورهایی انجام میشد که همکار او، باز آلدرین، ارسال میکرد. درنهایت آرمسترانگ موفق شد آپولو ۱۱ را با موفقیت روی ماه فرود بیاورد و نام خود را بهعنوان اولین فضانوردی ثبت کند که به ماه سفر کرده است. مورخان میگویند فضانورد تحت فرماندهی آرمسترانگ، بههیچوجه بدون هدایت او موفق به فرود بر سطح ماه نمیشد. درواقع خلبان خودکار فضاپیما نمیتوانست بهخوبی آرمسترانگ، وسیله را از میان چالههای موجود بر ماه هدایت کند.
آرمسترانگ بههمراه آلدرین، فضاپیما را از میان چالههای متعدد ماه هدایت کرد. او که پیامهای خطای متعدد را روی نمایشگر کامپیوتر میدید، باید با دقت تمام سطحی صاف را برای فرود پیدا میکرد. آرمسترانگ میگوید در آن لحظهها هیچیک از المانهای کنترلی عملکرد صحیحی نداشتند و او تنها صدای پیامهای متعدد هشدار را میشنیده است. بههرحال فضانورد فرمانده چارهای بهجز ادامهی حرکت بهسمت سطح ماه نداشت و تا زمانیکه ظاهر همهچیز خوب بود، باید فرود را ادامه میداد. منابع تاریخی، عبارت «۳۰ ثانیه» را بهعنوان آخرین پیامی ذکر میکنند که از آپولو ۱۱ به مرکز کنترل رسید. آنها تصور کردند که زمان مذکور، زمان باقیمانده تا فرود است، درحالیکه آلدرین زمان باقیمانده تا پایان یافتن سوخت را هشدار داده بود.
لحظههای پر تبوتاب پایانی فرود آپولو ۱۱ بر سطح ماه، در منابع متعدد تاریخی با روایتهای گوناگون ثبت شدهاند. مرکز فرماندهی برای چند لحظه ارتباط خود را با آپولو ۱۱ از دست داد. سپس، پیام تاریخی آرمسترانگ بهگوش رسید: «مرکز Tranquility، کاوشگر Eagle فرود آمد». درمقابل، مرکز فرماندهی تنها نفسی بهراحتی کشید و هیچکس اهمیت نمیداد که آرمسترانگ و آلدرین در نقطهی اصلی ازپیش تعیینشده فرود نیامدهاند.
از زمان فرود آمدن آرمسترانگ بر ماه تا خروج او از کاوشگر و قدم گذاشتن بر سطح کره، ۵/۵ ساعت طول کشید. اگرچه تصویر او بر کرهی ماه بسیار بیکیفیت و سیاه و سفید بود، جملاتش آشکار بودند و در تاریخ حک شدند: «این قدمی کوچک برای یک انسان و پرشی بزرگ برای بشریت است». آرمسترانگ و آلدرین، ۱۵۱ دقیقه روی سطح کرهی ماه پیادهروی کردند و سنگها و نمونههایی را برای آزمایش جمعآوری کردند. بهعلاوه آنها دستگاههای مخصوص آزمایش را روی سطح ماه بر جای گذاشتند تا از زمین، کنترل و بازرسی شوند.
دیدار نیکسون با خدمهی آپولو ۱۱ پس از بازگشت به زمین و ورود به قرنطینه
آلدرین و آرمسترانگ پس از یک روز با کاوشگر ایگل بهسمت فضاپیمای اصلی رفتند که کالینز در آن حضور داشت. آنها بهسمت زمین پرواز کردند و در صبح ۲۴ ژوئیه روی اقیانوس آرام فرود آمدند. هر سه نفر برای بررسی هرگونه خطر زیستی تا دهم اوت در قرنطینه بودند و البته هیچیک، مشکل بیماری نداشتند.
آرمسترانگ پس از پروژهی آپولو ۱۱ به همکاری با ناسا ادامه داد. ازطرفی برنامههای متعدد سازمان و کنگره و کاخ سفید برای قدردانی از او و رویدادهای متعدد، آرمسترانگ ماجراجو را خسته میکرد. او که زندگی خود را با سفرهای مخاطرهآمیز عجین میدانست، از رویدادهای متعدد و سخنرانیهای بیپایان خسته میشد. بهعلاوه آرمسترانگ علاقهای هم به نوشتن زندگینامهی خود نداشت و چند بار در برابر آن مقاومت کرد تا اینکه بالاخره با جیمز آر هنسن برای نوشتن زندگینامه بهتوافق رسید.
آرمسترانگ تا یک دهه پس از فرود بر ماه، تجربهی کار در مراکز و سازمانهای گوناگون را امتحان کرد. او بهندرت به مرکز فرماندهی Tranquility میرفت و درنهایت در سال ۱۹۷۱ از ناسا خارج شد.
آرمسترانگ پس از ناسا برای تدریس به دانشگاه سینسیناتی رفت. او همچنین در مرکز تحقیقات پیشرفتهی ARPA بهعنوان قائممقام کل بخش هوافضا انتخاب شد. آرمسترانگ در دانشگاه سینسیاتی در دپارتمان مهندسی هوافضا مشغول به تدریس بود. آرمسترانگ دانشگاه سینسیناتی را انتخاب کرد چون امیدوار بود هیئت علمی دانشگاه از تدریس کردن او با مدرک کارشناسی ارشد ناراحت نشوند. آرمسترانگ مدرک کارشناسی ارشد خود را پس از سفر آپولو ۱۱ و با مقالهای پیرامون همان فضاپیما دریافت کرده بود.
آرمسترانگ در سینسیناتی سخت درگیر تدریس بود. او دورههای متعددی را با موضوع طراحی و مکانیک تجربی هواپیما آموزش میداد و از اساتید سختگیر اما محبوب دانشگاه بود. آرمسترانگ در سالهای تدریس، فعالیتهای تحقیقی خود را مجزا از تجربهی خود در ناسا انجام میداد. درواقع او دوست نداشت محبوبیتش تأثیری در پذیرش تحقیقاتش داشته باشد. البته فضانورد تاریخساز بعدا از این تصمیم خود منصرف شد.
دانشگاه سینسیناتی در سال ۱۹۸۰ به دانشگاهی دولتی تبدیل شد و بوروکراسی اداری در آن به اوج رسید. آرمسترانگ که هیچگاه با قوانین اداری و بوروکراسی موافق نبود، در همان سال از تدریس استعفا داد. البته او به تدریس پارهوقت ادامه داد و اعتقاد داشت با همان زمان و فشار کاری، نیمی از حقوق قبلی خود را دریافت میکند.
آرمسترانگ علاوه بر تدریس در دانشگاه، به همکاری مشاورهای با ناسا ادامه میداد. در سال ۱۹۷۰، پروژهی آپولو ۱۳ با حادثهای همراه شد و نتوانست بر ماه فرود بیاید. آرمسترانگ عضوی از تیم بازرسی بود که اشکال در سوئیچ ترموستات مخزن اکسیژن را بهعنوان دلیل اختلال در فضاپیما کشف کرد. تیم بازرسی دستور به بازطراحی کامل مخزن داد، هرچند آرمسترانگ و مدیران ناسا معتقد بودند تنها سوئیچ باید تعویض شود، اما درنهایت کل فرایند بازطراحی با هزینهای ۴۰ میلیون دلاری انجام شد.
رونالد ریگان در سال ۱۹۸۶ از آرمسترانگ درخواست کرد تا در تیم بازرسی حادثهی فضاپیمای Challenger حضور داشته باشد. او بهعنوان معاون ارشد به تیم بازرسی پیوست و با استفاده از روابطی که در طول سالها در میان فضانوردان و متخصصان شکل داده بود، زوایای گوناگون حادثه را بررسی کرد. ریگان همچنین آرمسترانگ را بهعنوان عضو هیئتی ۱۴ نفره انتخاب کرد تا برنامههای سفر فضایی آمریکا را در قرن ۲۱ تنظیم و تصویب کنند.
هیئت ۱۴ نفرهی متخصصانی که برنامهی فضایی آمریکا را برای قرن ۲۱ تنظیم و طراحی میکردند، پیشنهادهای متعددی را به ناسا و دولت ارائه دادند که شامل برنامههای بلندپروازانهای میشد. آنها کتابی بهنام Pioneering the Space Frontier منتشر کردند که زمانبندی پروژههای آتی آمریکا را برای فعالیت در فضا مشخص میکرد. بهعنوان مثال طبق آن برنامه آمریکاییهای در سال ۲۰۰۶ پایگاهی فضایی در ماه راهاندازی میکردند و در سال ۲۰۱۵، سفر انسانها به فضا رخ میداد. تقریبا تمامی پیشنهادهای آنها بهخاطر بحران پروژهی Challenger رد شد.
آرمسترانگ پس از سفر موفقیتآمیز به فضا، علاوه بر فعالیتهای مشاورهای و تدریس، در کسبوکار و تبلیغات نیز حضور داشت. او بهعنوان سخنگوی تبلیغاتی شرکتهای متعدد فعالیت میکرد که از میان آنها میتوان به Chrysler و General Time Corporation و Bankers Association of America اشاره کرد.
شرکتهای متعدد آمریکایی در دهههای پایانی قرن بیستم از فضانورد تاریخساز خود بهعنوان عضو هیئت مدیره یا مشاور بهره میبردند. Gates Learjet یکی از آنها بود که آرمسترانگ را بهعنوان عضو فنی هیئتمدیره انتخاب کرد. آرمسترانگ با هواپیماهای آزمایشی و جدید آن شرکت پرواز کرده و حتی چند رکورد ارتفاع و سرعت را در هواپیماهای جت تجاری ثبت کرد. او در سال ۱۹۷۳ بهعنوان عضو هیئتمدیره در شرکت Cincinati Gas & Electric Company مشغول به کار شد. از شرکتهای دیگر میتوان به Taft Broadcasting و Thiokol و Cardwell International اشاره کرد که در حوزههای متنوعی فعال بودند.
علاوه بر شرکتهای صنعتی و تولیدی، خطوط و شرکتهای هوایی هم از همکاری آرمسترانگ بهره میبردند. از میان آنها میتوان به United Airlines اشاره کرد که در سال ۱۹۷۸ میزبان آرمسترانگ بود. او سپس به Eaton Corporation رفت و بعدا بهعنوان رئیس هیئتمدیرهی یکی از زیرمجموعهها بهنام AIL Systems انتخاب شد. شرکت مذکور در سال ۲۰۰۰ با EDO Corporation ادغام و آرمسترانگ نیز در سال ۲۰۰۲ بازنشسته شد.
مایک دان، یک ماجراجو بود که در سال ۱۹۸۵ تصمیم گرفت تا گروهی از کاوشگران بزرگ تاریخ را در سفری به قطب شمال ببرد. نیل آرمسترانگ در گروه مذکور حضور داشت و در ششم آوریل به قطب شمال رسید. او تجربهی خود از سفر به قطب را شگفتانگیز تعریف کرد که جلوهای متفاوت را نسبت به دیدش از قطب از ماه به تصویر کشید. البته آرمسترانگ هیچ اطلاعی از سفر خود به قطب به رسانهها نداده بود.
خانوادهی آرمسترانگ، او را یک قهرمان ملی آمریکایی بیمیل میدانستند. آرمسترانگ میلی به شهرت نداشت و بسیاری از مردم، او را در سالهای پایانی یک دورافتاده از جامعه تصور میکردند. بههرحال فضانورد تاریخساز آمریکایی بسیاری از تقاضاها برای مصاحبه را رد میکرد و تمایلی به حضور در رسانهها نداشت. البته برخی دیگر باتوجه به فعالیتهای او در تبلیغات، منزوی بودنش را تکذیب میکنند.
بسیاری از فضانوردان سابق همچون گلن و هریسون اشمیت، پس از فعالیتهای فضایی به حضور در سیاست علاقهمند شده بودند. دو حزب اصلی ایالات متحده بسیار تلاش کردند تا آرمسترانگ را بهسمت خود جذب کنند، اما او از منتقدان اصلی سیاست و خصوصا سیاستهای ایالات متحده بود. آرمسترانگ در سالهای پایانی از تفریحهایی همچون پرواز با هواپیماهای سبک گلایدر و اسکی لذت میبرد. او در منطقهای بهنام لبانون در اوهایو اقامت داشت. آرمسترانگ در سال ۱۹۹۱ یک حملهی قلبی را تجربه کرد.
نیل آرمسترانگ در سال ۱۹۹۴ و پس از ۳۸ سال زندگی مشترک، از همسرش جدا شد. همسر دوم او کارول هلد نایت نام داشت که در سال ۱۹۹۴ با نیل ازدواج کرد.
نیل آرمسترانگ در سال ۲۰۰۵ یک شکایت حقوقی علیه آرایشگر خود، مارک سیزمور، تنظیم کرد. او بدون اجازهی نیل، موهای فضانورد تاریخی را به قیمت سه هزار دلار به یک کلکسیونر فروخته بود. نیل، مارک را ملزم کرد که هزینهی دریافتشده را به یک مؤسسهی خیریه ببخشد.
فضانورد تاریخساز آمریکایی در سال ۲۰۱۲ مبتلا به بیماری سرخرگ کرونری شد و تحت عمل بایپس قرار گرفت. اگرچه علائم اولیه نشان از بازیابی خوب نیل از جراحی داشتند، او در ۲۵ اوت در سینسیناتی اوهایو از دنیا رفت. در سالهای بعد، چند پروندهی حقوقی ازطرف خانوادهی آرمسترانگ علیه تیم درمان به جریان افتاد که خطاهای متعددی را در جریان عمل جراحی او مطرح میکردند. کاخ سفید در همان روز فوت آرمسترانگ، بیانیهای صادر کرد و باراک اوباما، نیل آرمسترانگ را از بزرگترین قهرمانان تاریخ آمریکا خواند.
باز آلدرین و مایکل کالینز، همراهان آرمسترانگ در سفر به ماه، پس از مرگ او در بیانیههایی مجزا بهخوبی از او یاد کردند. آلدرین، آرمسترانگ را قهرمان واقعی و بهترین خلبان عمرش نامید و از اینکه نتوانست در جشن ۵۰ سالگی سفر به ماه با او همراه شود، ابراز ناراحتی کرد. مدیر کل ناسا، چارلز بولدن جونیور، پس از مرگ آرمسترانگ دربارهی او نوشت:
تا زمانیکه کتابهای تاریخی نوشته شوند، نام آرمسترانگ هم در آنها نوشته خواهد شد. او بهخاطر یک قدم پیشرفت بشریت بهسمت جهانی فراتر از جهان خودش، همیشه در یادها باقی خواهد ماند.
مراسم یادبود دفن در آب نیروی دریایی آمریکا برای آرمسترانگ
نیل آرمسترانگ درطول زندگی خود جوایز و افتخارهای متعددی دریافت کرد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
پاسخ ها