در بسیاری از موارد، بزرگسالان ازنظر یادگیری زبان جدید با مشکل مواجه میشوند. بهتازگی پژوهشگران راهحلی برای عبور از این مشکل پیدا کردهاند.
پژوهشهای گذشته نشان میدهند یادگیری زبان جدید برای کودکان کمسنوسال درمقایسهبا والدین یا حتی خواهران و برادران بزرگتر آنها بسیار سادهتر است. مطالعهی جدید راهحلی برای عبور این مانع تکاملی ارائه میدهد.
دانشمندان با استفاده از تحریک مغزی نامحسوس ازطریق گوش پیشرفتهایی در توانایی بزرگسالان در تشخیص لحنهای زبانی مختلف را شاهد بودند. این اثر حافظه حتی در جریان کارآزماییهایی ادامه داشت که در آنها تحریک متوقف شده بود. این هک مغزی الهامگرفته از داستانهای علمیتخیلی میتواند به بزرگسالان کمک کند تا بر محدودیتهای مغز خود غلبه کنند.
در پژوهش مذکور که بهتازگی در مجلهی Science of Learning منتشر شده است، نویسندگان توضیح میدهند بخشی از آنچه یادگیری زبان را در مراحل بعدی زندگی دشوار میسازد، آن است که مغز درمقایسهبا دوران کودکی، انعطافپذیری کمتری دارد و تواناییاش برای تغییر شکل شبکههای سیناپسی برای سازگاری با اطلاعات جدید تضعیف میشود. پژوهشگران در مطالعهی خود مینویسند: «انسانها یادگیرندههای ادراکی عالی هستند؛ بااینحال، استثنائی درخورتوجه و مستند یادگیری مقولات گفتاری غیربومی در بزرگسالی است.»
پژوهشهای اخیر نشان دادهاند تحریک سیستم عصبی همراهبا محرکهای رفتاری میتواند به بهبود انعطافپذیری و فراخوانی حافظه منجر شود. پژوهشگران برای آزمایش یادگیری زبانی دستگاه کوچکی طراحی کردند که روی گوش بیرونی قرار میگرفت تا بدون درد و از روی پوست عصب واگ شرکتکنندگان را ازطریق پالسهای الکتریکی تحریک کند (تحریک عصب واگ ازطریق پوست: tVNS).
پژوهشگران برای بررسی این مسئله که تحریک عصبی مذکور چگونه ممکن است روی یادگیری زبان اثر بگذارد، گروهی متشکل از ۳۶ فرد بزرگسال را انتخاب کردند که زبان بومی آنها انگلیسی بود و از آنها خواستند به چهار لحن مختلف ماندارین (از زبانهای چینی) گوش دهند و سعی کنند آنها را شناسایی کنند. این وظیفه خصوصا برای انگلیسیزبانانی دشوار است که به صحبتکردن یا شنیدن زبان نواختی عادت ندارند. زبان نواختی زبانی است که در آن، لحن بیان واژهها معنای آنها را عوض میکند.
فرناندو لیانوس، پژوهشگر دانشگاه پیتسبورگ و نویسندهی اصلی مطالعه، میگوید نشاندادن کارایی تحریک عصب واگ ازطریق پوست در این زمینه میتواند خصوصا برای یادگیری شناختی مفید باشد. او توضیح میدهد: «نشاندادن اینکه تحریک عصبی خارجی غیرتهاجمی میتواند یادگیری زبان را سادهتر کند، بهطور بالقوه راه را رو به بهبود عملکرد شناختی در حوزههای مختلفی میگشاید.»
پژوهشگران ۳۶ شرکتکننده را به سه گروه تقسیم کردند:
۱. تحریک هنگام گوشدادن به دو لحن دشوارتر ماندارین
۲. تحریک هنگام گوشدادن به دو لحن سادهتر ماندارین
۳. گروههای کنترل که بدون تحریک به لحنها گوش میدادند
از همهی گروهها خواسته شد تا به لحنها گوش دهند و بگویند در حال شنیدن کدامیک هستند.
بهگفتهی بهارات چاندراسکاران، یکی دیگر از نویسندگان مطالعه، درسهای آموختهشده از آزمایش آنها روی لحنهای ماندارین به زبانهای دیگر نیز تعمیمدادنی است. او میگوید: «ماندارین بستر آزمایشی بزرگی برای بررسی میزان دقت اثرهای تحریک است؛ اما معتقدیم اثرهای تحریک باید در یادگیری الگوهای صوتی زبانهای دیگر نیز قابل تعمیم است.»
پژوهشگران دریافتند شرکتکنندگانی که هنگام دریافت تحریک به لحنهای سادهتر گوش میکردند، از گروههای دیگر بهتر عمل میکردند و از شرکتکنندگان دیگر ازنظر شناسایی لحنهای مختلف بهطور متوسط ۱۳ درصد بهتر بودند. نکتهی جالب این است که گروهی که همراهبا تحریک مغزی به لحنهای دشوارتر گوش میدادند و آنها را شناسایی میکردند، درمقایسهبا گروه کنترل پیشرفت چندانی نشان ندادند.
این دستگاه ازطریق پالسهای الکتریکی بدون درد که از گوش بیرونی ارسال میکند، عصب واگ مغز را تحریک میکند.
متیو لئونارد، استادیار جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه کالیفرنیا و یکی از نویسندگان مطالعه، میگوید نتایج این مطالعه میتواند شرایط را بین فراگیران بزرگسال دارای تواناییهای زبانی مختلف برابر کند. او میگوید: «بهطورکلی، مردم معمولا از سختبودن یادگیری زبان جدید دلسرد میشوند، اما اگر بتوانید پس از اولین جلسه، به فردی ۱۳ تا ۱۵ درصد نتایج بهتری بدهید، شاید تمایل او به ادامه دادن بیشتر شود.»
همچنین، پژوهشگران دریافتند گروه آزمایش تحریک و لحنهای آسان قادر بودند حتی بدون تحریک عصبی، مثالهای جدید دارای لحن آسان را شناسایی کنند که این امر نشاندهندهی تعمیمپذیری این رویکرد است. آنان دربارهی آنچه در مغز رخ میدهد، چنین فرض کردند که ممکن است با تقویت موقت بازهی زمانی توجه در مناطق بزرگی از مغز ارتباطی داشته باشد و بتواند پردازش محرک جدید را سادهتر کند. البته برای اطمینان از این موضوع به آزمایشهای بیشتر نیاز است.
چاندراسکاران میگوید پس از پژوهشهای بعدی و احتمالا دو تا پنج سال آینده، محصولی مبتنیبر این پژوهش دردسترس مشتریان قرار خواهد گرفت؛ بهویژه کسانی که دچار آسیب مغزی شدهاند. او میگوید: «گام بعدی ما درک مکانیسم عصبی پشتصحنه و ایجاد مجموعهای ایدئال از پارامترهای تحریک است که بتواند انعطافپذیری مغز را حداکثر کند. ما تحریک عصب واگ ازطریق پوست را بهعنوان ابزار قدرتمندی میبینیم که میتواند توانبخشی را در افراد دچار آسیب مغزی تقویت کند.»
پاسخ ها