مطالعهای جدید نشان میدهد که وقتی یکی از همنوعان موشها به کمک نیاز دارد، رفتار آنها وابستهبه رفتار موشهایی است که آن صحنه را تماشا میکنند.
یک موش صحرایی وقتی تنها باشد، سریعا هنگام نیاز به کمک موش دیگر میشتابد. اما وقتی موشهای دیگری در آن اطراف باشند، رفتار او میتواند بستگی به این داشته باشد که موشهای تماشاگر چه کاری انجام میدهند. این یافتهی مطالعهی جدیدی است که درزمینهی اثر تماشاگر انجام شده است و ممکن است برای شما آشنا باشد. پگی ماسون، متخصص علوم اعصاب از دانشگاه شیکاگو گفت: «ما دائما به دیگران نگاه میکنیم تا واکنشهای آنها را ببینیم. این رفتار منحصر به انسانها نیست و در پستانداران نیز وجود دارد.»
در سال ۱۹۶۹ مطالعهای که اکنون مورد سوال قرار گرفته است، نشان داد که هرچه تعداد بیشتری افراد تماشاگر شاهد یک وضعیت اضطراری باشند، احتمال کمتری وجود دارد که یک فرد در صورت نیاز به کمک نیازمند بشتابد. این رفتار باعنوان اثر تماشاگر معروف شده است و به پدیدهای مشهور در پژوهشهای روانشناسی مدرن تبدیل شده است. اگرچه از دههی ۶۰، پژوهشهای جدید نشان داده است که این اثر همیشه درست نیست. حتی بعدا مشخص شد که داستان قتل غمانگیزی که الهامبخش مطالعات اولیهی اثر تماشاگر بود، درست نیست.
مطالعهی مروری منتشرشده در سال ۲۰۱۱ از ۲۰۵ درزمینهی اثر تماشاگر نشان داد درحالیکه این اثر میتواند در شرایط بسیار خاص درست باشد، برای مثال در یک وضعیت بحرانی ساختگی که در آن به سایر تماشاگران گفته شده به فرد نیازمند کمک نکنند، در موقعیتهای دیگر انسانها بیدرنگ به همدیگر کمک میکنند. پژوهشگران نوشتند: «تماشاگرانِ دیگر بهجای کمک کمتر، حتی شروع به کمک بیشتر میکنند» و نتیجهگیری کردند که اگر فردی واقعی تحت شرایطی حقیقی به یاری نیاز داشته باشد، مردم احتمالا به او کمک خواهند کرد.
سال گذشته این موضوع بهطور متقاعدکنندهای با فیلمی از حوادث اضطراری دنیای واقعی حمایت شد که نشان میداد در بیش از ۹۰ درصد از موارد و در سراسر جهان، تماشاگران به افرادی که به کمک نیاز داشتند، کمک میکردند. روانشناس، ریچارد فیلپوت از دانشگاه لنکستر در سال ۲۰۱۹ به مجلهی New Scientist گفت: «هرچه افراد بیشتری در اطراف باشند، تعداد بیشتری افراد دارای پتانسیل یا تمایل به انجام کاری در جهت کمک به فرد نیازمند وجود خواهد داشت.»
پژوهش دیگر نشان داده است که حتی وقتی تماشاگران بیحرکت و ناتوان در کمک به دیگران هستند، باز هم نگران فرد قربانی هستند. دلیل عدم اقدام آنها بیعاطفگی نیست بلکه بهعلت دیگر فرایندهای شناختهشدهی روانشناسی مانند ترس، احمق به نظر رسیدن یا فرضیات معیوب است.
موش صحرایی دریچهی تله را باز میکند تا همتای خود را از بند رها کند
حال سراغ موشها برویم. آنها نیز همچون ما گونهای بسیار اجتماعی هستند. ماسون، دانشجویش جان هاولیک و همکارانشان مطالعهی سال ۱۹۶۹ اثر تماشاگر روی انسانها را با استفاده از موشها تکرار کردهاند تا ببینند که آیا مولفهی بیولوژیکی قابل تشخیصی در این رفتار وجود دارد. پژوهشگران موش دیگری را در قفسی همراه با موشی که در تله بود، قرار دادند. در برخی موارد، فقط یک موش آزاد وجود داشت که موضوع اصلی مطالعه بود. در برخی دیگر، چندین موش تماشاگر نیز حضور داشتند که داروهای ضداضطرابی به آنها داده شده بود که قبلا نشان داده شده بود مانع از کمک آنها به دیگران میشود. در مواردی نیز این موش همراه موشهای تماشاگری بود که دارو به آنها داده نشده بود.
وقتی تماشاگران موشهایی بودند که به آنها دارو داده شده بود، نسبتبه زمانی که هیچ موش تماشاگری در اطراف نبود، احتمال کمک کردن موش آزاد به موش در دام افتاده کمتر بود. هاولیک و همکارانش میگویند شاید اثر تماشاگر بهطورکلی نشاندهندهی رفتار دنبالهروی اجتماعی باشد. آنها دریافتند که درمقایسهبا موشهای ناآشنا، موشها بیشتر تحتتاثیر موشهای دیگری قرار میگرفتند که به آنها نزدیک بودند (همان سویه) که این رفتار معروف دیگری در انسانها است.
اما وقتی موشهای تماشاگر دارویی دریافت نکرده بودند، احتمال بیشتری وجود داشت کل گروه حیوانات تماشاگر برای نجات موش به دام افتاده تلاش کنند و این امر برخلاف اثر تماشاگر است که مطالعات اخیر انسانی نیز اخیرا آن را رد کردهاند. مائورا ژاکوبی پزشک که در آن زمان دانشجویی در دانشگاه شیکاگو بود گفت: «علت اینکه ما این الگوهای کمکبخشی را میبینیم، عمیقتر از درسهایی است که در مهدکودک درمورد خوب بودن با یکدیگر فرا گرفتهایم. این پدیدهای است که منحصر به انسان نیست. تمایل طبیعی ما در کمک به دیگران در میراث پستانداری ما ریشه دارد اما همچنین با نیاز ما با انطباق نیز مرتبط است.»
نتایج این مطالعه در مجلهی Science Advances منتشر شده است.
پاسخ ها