
تزاحم اطلاعات نادقیق یا آنچه میتوان «استراتژی سردرگمسازی» نامید، وضعیت امروز ماست
به این نمونهها دقت کنید:
سیاهه این نمونهها را میتوان حالاحالاها ادامه داد و همین تعدد نمونهها نشان میدهد که این موضوع نه اتفاقی است و نه نشانه سردرگمی دستگاه رسانهای رسمی کشور، بلکه احتمالاً استراتژی فکرشدهای مبتنی بر نظریههای ارتباطی بهمنظور کنترل روایت و افکار عمومی است.
در دنیای امروز، مدیریت افکار عمومی یکی از راهبردهای کلیدی برای کنترل جریانهای اجتماعی و پیشبرد اهداف سیاسی است. در این میان، استفاده از تزاحم اطلاعات و مدیریت روایت به عنوان ابزارهای قدرتمندی در دست مسئولان قرار دارد. این روشها، که با انتشار اطلاعات متناقض و پراکنده همراه هستند، نهتنها میتوانند حساسیت عمومی نسبت به موضوعات حساس را کاهش میدهند، بلکه امکان ایجاد تمرکز انتقادات بر یک مرجع یا موضوع مشخص را نیز از بین میبرند.
تزاحم اطلاعات نادقیق یا آنچه میتوان «استراتژی سردرگمسازی» در کنترل روایت نامید، وضعیت امروز ماست.
مدیریت روایت نیز به معنای کنترل و هدایت جریان اطلاعات پیرامون یک موضوع خاص است. این روش وقتی در کنار برجستهسازی (Agenda-Setting) قرار میگیرد، به نهادهای رسانهای امکان میدهد تا توجه عمومی را به سمت روایتهای مورد نظر خود هدایت کنند. در موضوع اینترنت طبقاتی، انتشار اخبار پراکنده درباره اهداف این طرح، نحوه اجرایی شدن آن و تأثیرات احتمالی بر کاربران، باعث شده تا افکار عمومی نتوانند به یک جمعبندی مشخص برسند. همین الان بررسی فضای دانشگاهی کشور نشان میدهد که تعدادی از نهادهای صنفی دانشجویی، از اعطای این امتیاز ویژه به دانشگاهها خوشحال هستند.
همانطور که گفته شد، از جمله پیامدهای تزاحم اطلاعات و روایتهای متناقض، پراکندگی انتقادات و فرسودگی مخاطب است. ما به عنوان رسانههای مستقل که دسترسی مستقیم به اخبار نداریم، ناگزیر به انتشار اظهارنظرهای پراکنده یا شایعات «بهقدر کافی متقاعدکننده» میپردازیم. مخاطب ما نیز به وضوح از این پراکندهگوییها خسته میشود و سپر دفاعی خود را میاندازد. این اتفاق موجب میشود که فشار اجتماعی بر تصمیمگیرندگان اصلی کاهش یابد و در واقع ما مردم به عنوان مخاطب، در وضعیت «قورباغهپخته» قرار بگیریم. در این شرایط، تصمیمات بدون مقاومت جدی اجرایی میشوند. نمونههای متعددی را نیز میتوان در این زمینه معرفی کرد و قطعاً خود شما اگر در ذهن خود جستوجو کنید، این نمونهها را خواهید یافت.
اما این رویکردها، اگرچه در کوتاهمدت میتوانند به کنترل افکار عمومی و کاهش حساسیت اجتماعی کمک کنند، اما در بلندمدت پیامدهای منفیای برای اعتماد عمومی دارند. عدم شفافیت و انتشار اطلاعات پراکنده، باعث کاهش اعتماد مردم به منابع رسمی میشود. بنابراین چنین استراتژیهایی به سرعت به ضد خود تبدیل میشوند و توانایی نهادهای رسمی را در کنترل روایت به مرز نابودی میکشانند (یا کشاندهاند). بنابراین پیشنهاد ما این است که نهادهای مسئول در حوزههای مختلف، بهویژه در صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات، از روشهای شفافتر و پاسخگوتر در مدیریت افکار عمومی استفاده کنند. ارائه اطلاعات دقیق و منسجم، پاسخگویی به انتقادات و مشارکت دادن افکار عمومی در تصمیمگیریها، میتواند اعتماد عمومی را حفظ کند و حساسیت اجتماعی نسبت به مسائل مهم را افزایش دهد.
پیشنهاد میکنیم تغییر رویکرد را تا دیر نشده، از همین امروز شروع کنید. در مورد رفع فیلتر تلگرام، از موضع شفاف و رسمی صحبت کنید. چه اشکال دارد رسماً بگویید که داریم با تلگرام مذاکره میکنیم؟ چه اشکال دارد در مورد رفع فیلتر یوتیوب در دانشگاهها شفاف توضیح بدهید و نظرات مخالف را هم بشنوید؟ بالاخره باید جایی از این بازی موش و گربه میان دولت و مردم دست برداریم.
پاسخ ها