این گزارش نشان میدهد چگونه اسرائیل در دوران دونالد ترامپ، استثنای سیاست «اول آمریکا» بوده و از شبکهای کمنظیر از هواداران، رسانهها و کنگره برای پیشبرد اهدافش بهره برده است.
فرارو: این گزارش نشان میدهد چگونه اسرائیل در دوران دونالد ترامپ، استثنای سیاست «اول آمریکا» بوده و از شبکهای کمنظیر از هواداران، رسانهها و کنگره برای پیشبرد اهدافش بهره برده است. نتانیاهو با بازی بر روحیه خودشیفته ترامپ، حمایت او را در لحظههای حساس از جمله علیه ایران جلب کرد. اما دمدمیمزاجی ترامپ، نارضایتی پایگاه ماگا و کاهش محبوبیت اسرائیل در افکار عمومی آمریکا میتواند این رابطه را متزلزل و بازدارندگی تلآویو را با خطر فرسایش و انزوا مواجه سازد.
دنیل بایمن، استاد حوزه سیاست خارجی و امنیت بین الملل مدرسه خدمات خارجی دانشگاه جرج تاون در نشریه فارن پالیسی نوشت: در سیاست خارجیِ «اول آمریکا» دولت ترامپ، اسرائیل گویی تنها کشوری است که از این قاعده مستثنا مانده است؛ جایی که حتی وقتی سیاستهایش نه با منافع واشنگتن همخوانی دارد و نه با ترجیحات شخصی رئیسجمهور، باز هم روی حمایت آمریکا حساب باز می کند. مقامات ارشد اسرائیل البته با تکرار سخن از «ارزشهای مشترک» دو کشور، بخشی از این استثنا را توضیح میدهند؛ اما پشت این پیوند، عوامل عمیقتری هم پنهان است.
در حلقه نزدیک به دونالد ترامپ، اسرائیل از شمار زیادی هوادار پرنفوذ برخوردار است که می توان به مارکو روبیو، وزیر خارجه و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه در امور خاورمیانه، مایک هاکبی، سفیر آمریکا در اسرائیل و همچنین بسیاری از اهداکنندگان کلیدی حامی تلآویو اشاره کرد. نتانیاهو در کنگره جمهوریخواه و رسانههای نزدیک به ترامپ از فاکسنیوز تا نیوزمکس نیز پشتوانهای نیرومند دارد. این ترکیب کمنظیرِ حمایت رسانهای، پشتیبانی کنگره و چربزبانی، درست در لحظهای حساس به سود اسرائیل تمام شد؛ آن زمان که دونالد ترامپ تصمیم گرفت به تلاش اسرائیل برای جنگ با ایران بپیوندد.
با این حال، تصور سناریوهایی که در آن دونالد ترامپ از اسرائیل رویگردان شود چندان دشوار نیست. او رئیسجمهوری است دمدمیمزاج که بارها به نزدیکترین دوستانش پشت کرده است. کانادا، دانمارک، آلمان و بریتانیا تنها چند نمونه از متحدان سنتی آمریکا هستند که طعم نیش او را چشیدهاند. ترامپ حتی پس از سالها ستایش روسیه و ولادیمیر پوتین، حالا از آنها انتقاد میکند، توان نظامی مسکو را به سخره میگیرد و خواستار بازپسگیری تمام سرزمینهای اشغالی اوکراین شده است.
سیاست ایالات متحده در خاورمیانه نیز الزاماً با خطمشی اسرائیل همراستا نیست. واشنگتن با حوثیهای یمن صلحی جداگانه بست؛ حتی زمانی که این گروه همچنان به حملات خود علیه اسرائیل ادامه میداد. در پرونده سوریه نیز، دونالد ترامپ با تشویق متحدان عربی حاشیه خلیج فارس آمریکا، احمد الشرع جنگجوی سابق و رئیسجمهور کنونی را مورد ستایش قرار داد و تحریمها علیه سوریه را لغو کرده است؛ در حالی که اسرائیل همزمان به خاک سوریه حمله میکند، از دروزیهای این کشور علیه دولت الشرع حمایت مینماید و بخشهایی از مرزهای پیشتر غیرنظامی را به اشغال خود درمیآورد.
نوار غزه، بیش از هر نقطهای میتواند بهسرعت به کانون ناامیدی تبدیل شود. دونالد ترامپ پیشتر با وجود پیشنهادهایی برای میانجیگری از جمله پذیرش کنترل روسیه بر بخشهای اشغالی اوکراین، محروم کردن کییف از عضویت در ناتو و کاهش تحریمها، اما پوتین را بهخاطر پیشبرد جنگی بیپایان و بیحاصل سرزنش کرده بود. حال، با پشتیبانی ترامپ، استیو ویتکاف تلاش می کند میانجی پایان جنگ اسرائیل و حماس شود و آن را به آزادی گروگانها گره بزند؛ اما نتانیاهو بر نابودی کامل حماس پافشاری دارد؛ شرطی که عملاً برای این گروه غیرقابلپذیرش است.
علاوه بر این، اظهارات دونالد ترامپ در روز پنجشنبه مبنی بر اینکه به اسرائیل اجازه نخواهد داد کرانه باختری را ضمیمه کند و نیز طرح پیشنهادی واشنگتن برای غزه که حرکت بهسوی تشکیل کشور فلسطین را پیشبینی میکند، نشان میدهد رئیسجمهور آماده است از مواضع اسرائیل فاصله بگیرد. ترامپ بارها گفته که خود را شایسته دریافت جایزه نوبل صلح میداند و در این مسیر، نتانیاهو مانند پوتین مانعی برای او بهشمار میرود.
ترامپ بهدنبال «برندگان» میرود و به نظر می رسد شکستهای روسیه در اوکراین، رئیسجمهور را از پوتین دلسرد کرده است. در عوض پوشش رسانهای از کارزار نظامی اسرائیل علیه ایران به تصمیم رئیسجمهور برای پیوستن به آن کمک کرد. اما شکست نظامی میتواند تحقیر بهدنبال داشته باشد و بهنظر میرسد اسرائیل در غزه از نظر نظامی درجا میزند در حالی که بحران انسانی عظیمی میآفریند که پیوسته با انتقاد روبهروست.
اسرائیل حتی مناسبات آمریکا با کشورهای عربی، همان کشورهایی که ترامپ بهویژه با آنها رابطهای نزدیک و شخصی دارد را نیز بههم ریخته است. بنا بر گزارشها، حمله اخیر اسرائیل به قطر دونالد ترامپ را به شدت عصبانی کرد. نتانیاهو نیز همیشه به ترامپ وفادار نمانده؛ نمونهاش زمانی بود که بلافاصله پس از انتخابات ۲۰۲۰ پیروزی جو بایدن را تبریک گفت. ترامپ در گفتوگویی با باراک راوید با صراحت از او گلایه کرد: «من انتظار وفاداری داشتم. او میتوانست سکوت کند. اشتباه وحشتناکی مرتکب شد.»
هرچند بخش زیادی از بدنه سنتی حزب جمهوریخواه بهشدت از اسرائیل حمایت میکنند، اما این حمایت در میان پایگاه ماگا متزلزلتر است. در ماه ژوئیه، مارجری تیلور گرین، از چهرههای سرسخت ماگا، اقدامات اسرائیل در غزه را «نسلکشی» نامید. تاکر کارلسن، مجری مشهور پادکست، حتی امسال پیشنهاد داد ایالات متحده باید «اسرائیل را رها کند» و بگذارد جنگهایش را خودش بجنگد. ترامپ بارها نشان داده که از پشتیبانی کامل پایگاه جمهوریخواه خود برخوردار است و جمهوریخواهان حامی اسرائیل در کنگره ممکن است در صورت تصمیم رئیسجمهور به تغییر مسیر، حمایت خود را ملایمتر کنند.
حتی فراتر از چهرههایی چون گرین و کارلسن، در خودِ جنبش ماگا نوعی بدبینی عمیق نسبت به کمک خارجی موج میزند و اسرائیل بزرگترین دریافتکننده آن است. در این میان، حمایت از اسرائیل در میان جوانان آمریکایی بهویژه رنگ باخته است: کمتر از ۱۰ درصد بزرگسالان زیر ۳۴ سال نگاه مثبتی به نتانیاهو و سیاستهای اسرائیل در غزه دارند. در صورت افزایش دلسردی ترامپ از نتانیاهو، قطع همکاریهای اطلاعاتی، فروش سلاح و دیگر ارکان اصلی این رابطه بسیار بعید است. از سوی دیگر، خود نتانیاهو هشدار داده که اسرائیل باید آماده انزوا باشد تا بر سر امنیتش امتیاز ندهد.
در نهایت، سرنوشت اسرائیل در دوران ریاستجمهوری ترامپ بیش از آنکه بر منافع راهبردی مشترک استوار باشد، به برداشتهای سیال او از وفاداری، پیروزی و پاداش شخصی گره خواهد خورد. کارنامه ترامپ نشان داده هیچ متحدی از خشم او در امان نیست، هرگاه احساس کند تحقیر شده یا سیاستهای آن متحد سد راه مسیرش بهسوی افتخار شده است. برای اسرائیل، این یعنی حتی عمیقترین پیوندهای نظامی، اطلاعاتی و سیاسی نیز تضمینی در برابر انگیزههای دمدمی و غیرقابلپیشبینی رئیسجمهور فراهم نمیآورد.
کاهش کمک، انتقاد علنی یا چانهزنیهای معاملاتی شاید به معنای قطع کامل رابطه نباشد، اما هرکدام بهتنهایی میتواند بازدارندگی اسرائیل را فرسوده کند و به دیگران نشان دهد که تعهد واشنگتن قابل مذاکره است. در منطقهای که «اعتبار» همان نقش پول را دارد، حتی صرفِ احتمال رها شدن از سوی مهمترین متحد میتواند به اندازه وقوع واقعی آن آسیبزا باشد.
پاسخ ها