زندگینامه ابوثمامه صائدی یکی از شهدای کربلا
در این مقاله از ، با زندگینامه ابوثمامه الصائدی آشنا می شوید. ابوثمامه صائدی یکی از یاران امام حسین (علیهالسلام) است که در کربلا به شهادت رسید. ابوثمامه از یاران امام علی (ع) و از دلاوران عرب و شخصیتهای سرشناس شیعه بود. وی در کربلا امام حسین (ع) را یاری کرد و سرانجام به شهادت رسید.
نام کامل : عمرو بن عبدالله بن کعب صائد بن شرحبیل بن شراحیل بن عمرو بن جشم بن حاشد بن جشم حیزون بن عوف بن همدان صائدی
روز شهادت : 10 محرم 61 هجری قمری / 10 اکتبر 680 میلادی (75 سالگی)
محل شهادت و علت شهادت : در نبرد کربلا کشته شد
محل دفن : کربلا، عراق
دین : اسلام
شناخته شده : اصحاب علی بن ابی طالب و حسن بن علی و حسین بن علی
ابوثمامه الصائدی، که نام وی ابوتمامه نیز گفته شده است. همچنین معروف به عمرو بن عبدالله بن کعب الصائدی از اصحاب برجسته علی بن ابیطالب و حسین بن علی بود. بیشتر منابع از او با نام عمرو یا عمر و از پدرش به کعب و یا عبدالله یاد میکنند. ابوثمامه از یاران امام علی (علیهالسلام) و از دلاوران عرب و شخصیتهای سرشناس شیعه بود. سماوی می گوید: وی که از تابعین است در تمام پیکارهای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شرکت کرد و پس از شهادت آن بزرگوار به مصاحبت امام مجتبی (علیهالسلام) درآمد.
او از بزرگان کوفه بود که امام حسین (ع) را به کوفه دعوت کرد. او در جنگ کربلا شرکت کرد و در روز عاشورا در آنجا کشته شد.
هنگامی که معاویه چشم از جهان فرو بست و یزید بر تخت خلافت تکیه زد، لرزه بر اندام شیعیان کوفه افتاد. اما در این میان، مردانی بودند که شجاعت را سرلوحه ی کار خود قرار داده و حاضر به تسلیم در برابر ظلم یزید نبودند.
ابوثمامه صائدی، یکی از این شیرمردان، به همراه جمعی از یاران باوفای امام حسین (ع) در خانه ی سلیمان بن صُرد خزاعی گرد آمدند و نامهای سرشار از ارادت و دعوت به سوی مکه فرستادند، گویی تاریکی ظلم یزید را نوای امید به روشنایی امام حسین (ع) منور میکرد.
با ورود سفیرِ عدالت، مسلم بن عقیل به کوفه، ابوثمامه بیدرنگ به او پیوست. گویی خورشید فداکاری در وجودش تابید و او جان و مال خود را وقف نهضت حق و حقیقت کرد.
ابوثمامه با مهارت و تدبیر خود، اموال و کمکهای مردمی را جمعآوری میکرد و با ظرافت تمام، سلاحهای لازم برای نبرد با ظلم را تهیه می کرد. گویی هر قبضه شمشیری که به دست یاران امام حسین (ع) میرسید، نوای حماسهای جاودانه را سر میداد.
اما دریغا که تاریکی و نفاق بر کوفه سایه افکند. زمانی که خبر دستگیری هانی بن عروه به گوش مردم رسید، خشم و غیرت در وجود مسلم بن عقیل شعلهور شد و او یاران خود را به نبرد علیه دارالاماره ی ابن زیاد فراخواند.
در این میدان نبرد، ابوثمامه بار دیگر شجاعت و دلیری خود را به اثبات رساند. او فرماندهی دو قبیله ی تمیم و همدان را بر عهده گرفت و با رشادت تمام در برابر سپاه یزید ایستادگی کرد. گویی هر قطره ی خونی که از او در این راه مقدس ریخته میشد، بذر رشادت و شهادت را در دل یاران میکاشت.
اما دریغا که تقدیر یارای ابوثمامه نبود. با سست شدن اراده ی برخی از یاران و خیانت آنها، ابوثمامه ناچار به ترک میدان نبرد شد. او به پناهگاه قبیله خود پناه برد و در آنجا به انتظار یاری امام حسین (ع) نشست.
ابن زیاد که از شجاعت و تعهد ابوثمامه به شدت خشمگین بود، تمام تلاش خود را برای دستگیری او به کار گرفت. اما ابوثمامه همچون عقاب تیزپرواز، از چنگال مزدوران یزید گریخت و مشتاقانه منتظر روزی بود که بار دیگر در رکاب امام حسین (ع) به نبرد با ظلم و ستم بپردازد.
آرامگاه ابوثمامه صائدی
خبر ورود کاروان نور به سرزمین عراق، در جان ابوثمامه شور و شعف آفرید. او درنگ را جایز ندانست و به همراه نافع بن هلال، راهی دیار کربلا شد تا به یاران باوفای امام حسین (ع) بپیوندد.
سپاه یزید، همچون اژدهایی پرخشم، به کربلا هجوم آورد و در سرزمینی به نام "طف" فرود آمد. ابوثمامه که از شجاعت و دلیری بینظیری برخوردار بود، در میدان نبرد حضور یافت و نظارهگر اوضاع بود. ناگهان، چشمش به کثیر بن عبدالله شعبی، دشمن خونخوار و بیرحم امام حسین (ع) افتاد که به قصد جسارت و گستاخی، به سوی خیمه ی امام رهسپار بود.
ابوثمامه که گویی رگ غیرتش متورم شده بود، به امام (ع) عرض کرد: "ای اباعبدالله! خداوند یارتان باشد. بیباکترین و خطرناکترین دشمن شما به این سرزمین قدم گذاشته است."
ابوثمامه، بدون معطلی، در برابر کثیر ایستاد و با لحنی قاطع فرمان داد: "شمشیرت را زمین بگذار!"
کثیر که از جسارت ابوثمامه به خشم آمده بود، فریاد زد: "من پیک هستم! اگر سخن مرا بشنوید، پیامم را میرسانم و در غیر این صورت، باز میگردم."
ابوثمامه با صلابت تمام پاسخ داد: "اگر خواهان رساندن پیام هستی، شمشیرت را به من بسپار تا آن را به سمع امام (ع) برسانم و پاسخت را برایت بیاورم. وگرنه، حق نزدیک شدن به آن حضرت را نداری. زیرا تو مردی گناهکار و پلید هستی."
کثیر که تاب تحمل شنیدن این سخنان را نداشت، با خشم و نفرت از ابوثمامه دوری کرد و به سوی سپاه یزید بازگشت.
ابن اعثم این واقعه را با اندکی تفاوت، به نقل از فلان بن عبدالله سبیعی روایت کرده است.
در این روایت، شجاعت و درایت ابوثمامه در حفاظت از امام حسین (ع) و یارانش به زیبایی به تصویر کشیده شده است. او با هوشیاری و شجاعت خود، مانع از نزدیک شدن دشمنی خطرناک به حریم امام (ع) شد و بار دیگر فداکاری و عشق خود به خاندان رسالت را ثابت کرد.
اقدامات او در روز عاشورا شامل جلوگیری از حمل سلاح کثیربن عبدالله الشعبی، منادی عمربن سعد، در برابر امام حسین (ع) بود. هنگام ظهر اشاره كرد كه وقت نماز ظهر فرا رسيده است و حسين بن على براى او طلب رحمت كرد. پس از آن به جنگ ادامه داد تا اینکه سرانجام وی به دست قیس بن عبدالله به فیض شهادت نایل گشت.
او یکی از سه نفر آخری بود که در جریان جنگ زنده بود و گفته می شد که از شدت جراحات به زمین افتاده و توسط بستگانش از میدان حمل شده و پس از آن جان باخته است.
آرامگاه ایشان، مانند دیگر شهدای کربلا در حرم امام حسین (ع) می باشد.
در زیارت ناحیه مقدسه امام زمان (عج) از او چنین یاد شده است. السلام علی ابی ثمامة عمر بن عبدالله الصائدی، این سلام در زیارت رجبیه نیز با اندكى تفاوت نقل شده است.
گردآوری : بخش مذهبی
پاسخ ها