شعر برای روز معلم
سلـام ای بـا من و گلها صمیمی
سلام ای یار و غمخوار قدیمی
تو بــامـن دوره کـردی کـودکـی را
مـــرا بــردی بــه بـــاغ آرزوهـا
مـرا بـردی بـه بـــاغ سـبـز ایـمـان
به سوی آیه های نـور و قرآن
برایم ازشهادت گفتی ای دوست
تو گفتی:هر چه هست و نیست از اوست
دو دسـتـم را گـرفـتی مـثـل مـادر
مرا پــرواز دادی چـون کبــوتــر
من از دسـت تـو نوشـیدم وفـا را
من از چشمان تو دیدم خدا را
معلم از تو هـسـتـم سـبز و پربار
مرا در سایه لـطـفـت نـگـهــدار
(شاعر:مهری ماهوتی)
شعر هایی درباره روز معلم
سرود « مقام کبریا (معلم) »
( تو شغل انبیا داری معلم مقام کبریا داری معلم
برای خدمت و تعلیم دانش حضوری بی ریا داری معلم )(2)
ای معلم ، ای معلم
( خوشا القاب و نام تو معلم! خوشا عز و مقام تو معلم
سخن هایت بود آب حیاتم خوشا درس و کلام تو معلم )(2)
ای معلم ، ای معلم
(در چنین روزی سلامت می کنم شاخه های گل نثارت می کنم )(2)
شاخه های گل ندارد قابلی ( صد گلستان فرش راهت می کنم )(2)
ای معلم ، ای معلم ، ای معلم ، ای معلم
( ای گل یاس خدا )(2) ای وجودت شمع بذل جمع ما
( شغل تو شغل شریف انبیا نام تو ورد زبانم هر کجا )(2)
ما به جشنت ای معلم شاد و خندان آمدیم
روز تجلیل مقامت را به میدان آمدیم
( دستههای گل به دست از باغ عرفان آمدیم
تهنیت گفتن برایت از دل و جان آمدیم )(2)
ای معلم ، ای معلم ، ای معلم
بوی گل بوی بهاران می دهی مثل شبنم بوی باران می دهی
تو به من با لحن خوب کودکی درس خوبی ، درس ایمان می دهی
ای معلم ، ای معلم ، ای معلم
( خوشا القاب و نام تو معلم! خوشا عز و مقام تو معلم
سخن هایت بود آب حیاتم خوشا درس و کلام تو معلم )(2)
ای معلم ، ای معلم
شعرهایی درباره روز معلم
شعر معلم سپاس
سپاس ، سپاس ، معلم سپاس
سلام من به تو ، اي طلوع جاويد طلايه دار نور ، باغبان خورشيد
( شده جهان من روشن از حضور تو نگاه من شده جلوه گاه نور تو ) ( 2 )
بر چهره ات نقش صلابت لبخند تو صبح سپيد است
در سينه ي درياييت عشق در چشم بيدارت اميد است
سپاس ، سپاس ، معلم سپاس
شكفته در دلم مهر آسمانيت هميشه پرفروغ ، شمع مهربانيت
( چراغ راه من علم و دانش تو بود دلم به ياد تو شعر عاشقي سرود ) ( 2 )
با سلاح دانش در مسير دين رفتي به جنگ تيرگي ها
نقشي كشيدي جاودانه بر صفحه ي انديشه ما
سپاس ، سپاس ، معلم سپاس
سرودهای زیبای روز معلم
سرود « معلم ( چراغ راهنما ) »
تو چراغ رهنما و نور راهی از دل ما می زدایی هر سیاهی
( این دل ما چون بیابان سرد و تاریک
از برای این بیابان همچو ماهی ) (2)
( نور ایمان ، ماه تابان ای معلم ای معلم (3)
تو به شغل خوب و پاک انبیایی چون نبی با روح ما تو آشنایی
( مثل شمعی که بسازد خود بسوزد
جان ما را می دهی تو روشنایی) (2)
( نور ایمان شمع سوزان ای معلم ای معلم (3)
جان ودلها از وجودت شد بهاران
گر نباشی گل نباشد در گلستان
باغبانا پروریدی گل به هر جا
بسته شد آب از تو شاداب روض و ریحان
( نور ایمان دُر خندان ای معلم ای معلم (3)
در کلاست دادی درس عشق و همت
گفتی از حق علم و ایثار حسن نیت
رحمت حق شامل تو هر کجا باد در تلاش و زندگانی یابی عزت
نور ایمان لطف یزدان ای معلم ای معلم (3)
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر
پاسخ ها