کلمه اعسار از ریشه (عسر) بر وزن افعل، در لغتنامه دهخدا به معنای فقیرشدن، نیازمند شدن و تنگدست گردیدن است. به بیان ساده هرگاه فردی مطابق قانون یا به دستور دادگاه باید مالی را به دیگری به دهد (پول، سکه، ملک و …) و به دلیل فقر و تنگدستی نتواند اینکار را انجام بدهد، دچار اعسار شدهاست و اصطلاحا به اینفرد معسر میگویند. معسر یعنی فردی که دچار اعسار است و قادر به پرداخت دین یا هزینه نیست .
به طور کلی دو نوع اعسار در قوانین جمهوری اسلامی تعریف شدهاست:
به طور کلی هرفردی که بخواهد از طریق دادگاه دعوایی را اقامه کند و متقاضی صدور رای یا هردستوری از محاکم قضایی باشد، باید مبلغی را تحت عنوان هزینه دادرسی به حساب دادگستری واریز کند و این شامل انواع درخواست، شکایت و دادخواست میباشد یعنی هم در امور حقوقی مثل طلاق، مسائل مربوط به معاملات، اجارهنشینی و… هم در امور کیفری مثل سرقت، کلاهبرداری، ضرب وجرح و… باید هزینه دادرسی به حساب صندوق دادگستری واریز شود. این واریزی پرداخت توسط کسی انجام میشود که خواستار رسیدگی و آغاز کننده جریان دادرسی است. در دعاوی حقوث خواهان و در دعاوی کیفری شاکی باید هزینههای داوری را بپردازد.
اما آگاهی فردی، که مورد ظلم قرار گرفته است. مثلا در معاملهای ضرر کرده یا زنی است که تحت ظلم و اذیت شوهرش قرار دارد و تمایل دارد که مهریه خود را مطاله کند، با کسی که زمین او را تصرف کردهاند، پولی برای واریز کردن به حساب دادگستری ندارد. به عبارتی امکان پرداخت هزینه دادرسی برای او فراهم نیست. به بیان ساده اینفرد معسر است. آیا اینفرد باید از اقامه دعوای خود منصرف شده و حق خود را مطالبه نکند؟
اصل 34 قانوناساسی دادخواهی را حق مسلم هر ایرانی دانسته است، به اینمعنا که هر ایرانی حق دارد از ظلمی که به او شدهاست (مالی یا غیرمالی) به مراجعقضایی شکایت کرده و دادخواهی نماید. قانونگذار در راستای اجرای ایناصل قانوناساسی و برای دسترسی همه آحاد ملت، به دادخواهی و امکان مراجعه به مراجع قضایی، راهکارهایی اندیشیده است. که اینموضوع مورد بحث ما در این مقاله میباشد. ادعای اعسار راهحل اینمشکل است.
به بیان ساده فردی که خواستهای از دادگاه دارد اما پول پرداخت هزینه دادرسی را ندارد، باید خود را بهعنوان یک فرد، نیازمند و تنگدست به دادگاه معرفی نماید و البته تنگدستی خود را ثابت کند. رایجترین نوع اثبات تنگدیستی به دادگاه، معرفی شهود است. یعنی فرد باید دونفر شاهد به دادگاه معرفی کند که با او فامیلی نزدیک نداشته باشند و از جریان کیف و کم زندگی او مطلع باشند. شهود را باید با ذکر مشخصات کامل به دادگاه معرفی نمود و قاضی دادگاه در صورت صلاح دید آنها را به جلسه رسیدگی احضار و شهادت آنان را خواهد شنید.اگر تنگدستی و اعسار فرد برای دادگاه مسلم شد، آنگاه نیاز به پرداخت دادرسی نیست.
در آخرکار اگر به نفع خواهان صدر شد؛ دادگاه هزینه دادرسی را از خوانده پرونده دریافت میکند و وی موظف به پرداخت است. درمورد حق وکیل نیز همانطور است. خواهان باید در ضمن دادخواست خود پرداخت هزینههای دادرسی و حقالوکاله وکیل را نیز از خوانده مطالبه کند و آن را در ستون خواسته قرار دهد.
در این بین استثنائاتی نیز وجود دارد مثلا شرکتها یا افرادی که شغل آنان تجارت است (تاجر هستند). نمیتوانند تقاضای اعسار کنند.( مگر اینکه تاجر رسیدگی به امر ورشکستگی خود را درخواست کن)
وقتی که یک دعوای مالی بین دو نفر اتفاق میافتد و آنها به دادگاه مراجعه میکنند و برایشان حکم صادر میشود، هنگامی که قاضی حکم به پرداخت پول یا … صادر میکند کسی که حکم به نفع او صادر شدهاست محکوم له ، کسی که باید پول بپردازد محکوم علیه و آن مقدار پول مشخص شده در حکم محکوم به نامیده میشود. ( در اینجا پول صرفا بهعنوان مثال آورده شد و هرنوع مالی اعم از زمین ، آپارتمان ، ماشین ، کالا یا…) میتواند مشمول این بحث باشد. با ذکر مثالی اینموضوع را روشنتر عنوان میکنیم.
در شرایطی که زن دادخواست مطالبه مهریه بدهد و دادگاه حکم به پرداخت مهریه زن را صادر کند، مرد محکوم علیه، زن محکوم له و سکه یا پول یا آپارتمان ( مهریه بطور کل) که مورد حکم قرار گرفتهاست محکوم به نامیده میشود.
در اینجا سوالی مطرح میشود: چنانچه مرد پولی نداشته باشد که به زن پرداخت نماید، تکلیف چیست؟ وارد بحث اعسار از پرداخت محکوم به میشویم. به بیان ساده میبایست وضعیت فقر و تنگدستی خود را به اطلاع دادگاه برساند.
مادهی یک قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی میگوید: هر کس به موجب حکم دادگاه به دادن هر نوع مالی به دیگری محکوم شود و از اجرای حکم خودداری کند، هر گاه محکومٌ به عین معین باشد آن مال اخذ و به محکومٌ له تسلیم می شود و در صورتی که ردّ عین ممکن نباشد یا محکومٌ به عین معین نباشد، اموال محکومٌ علیه با رعایت مستثنیات دین و مطابق قانون اجرای احکام مدنی و سایر مقررات مربوط، توقیف و از محل آن حسب مورد محکومٌ به یا مثل یا قیمت آن استیفا می شود.
این ماده قانونی به بیان ساده اشعار میدارد، اگر دادگاه کسی را به پرداخت مالی ( پول، سکه، ملک یا …) محکوم کند و آنفرد حکم دادگاه را اجرا نکند (مثلا شوهر با وجود حکم دادگاه مهریه زن را نپردازد) اگر مالی که دادگاه درمورد آن حکم دادهاست یک مال مشخص و دارای خصوصیات معین باشد مثلا آپارتمان پلاک 36 خیابان مینا یا پژو پلاک… دادگاه آن مال را از محکوم علیه گرفته و به محکومله تحویل میدهد. و اگر مال شرایط فوق را داشته باشد اما از بین رفته باشد از سایر اموال محکوم علیه توقیف شده و با رعایت شرایطی طلب محکومله پرداخت میشود.
وقتی که حکم صادر میشود، محکومله باید از دادگاه بخواهد که اجرائیه صادر نموده و حکم را اجرا کند. از زمانیکه اجرائیه صادر میشود، بدهکار 30 روز فرصت دارد تقاضای اعسار کند. اگر تا 30 بعد از صدور اجرائیه تقاضای اعسار نکرد، به تقاضای محکومله حبس میشود. بدهکار را به زندان میفرستند تا زمانیکه :
در هرکدام از این 3 راهی که ذکر کردیم بدهکار آزاد میشود. پس به بیان خلاصه باید گفت، زمانی که شخص مطابق حکم دادگاه به پرداخت مالی به فرد دیگری محکوم میشود و تنگدست و بیپول است باید بعد از صدور اجرائیه درخواست اعسار دهد(تا 30 روز فرصت دارد) و 2 نفر شاهد را به دادگاه معرفی میکند که فامیلی نزدیک با او نداشته باشند ولی از کیفیت زندگیاش با خیر باشند. همچنین باید صورت کلی اموال و داراییهای خود را به دادگاه ارائه نماید.
دادگاه به درخواست اعسار وی رسیدگی میکند. درصورتی که براساس صورت داوریها و شهادت شهود اعسار او را پذیرفت که معمولا بدهی تسیط میشود. یعنی طلب طلبکار را قسطبندی کرده و مقداری از آن را به عنوان پیش پرداخت و مابقی را تا زمانیکه بدهی مستهلک شود و ماهیانه مبلغی به طلبکار بپردازد و اگر اعسار وی رو شود یعنی ادعای تنگدستی وی پدیرفته نشود، یا بدهی خود را بپردازد یا حبس میشود.
پاسخ ها